Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوازدهم کتاب
Strether نمی توانست گفت که او در طول ساعت های قبلی قطعا آن را انتظار می رود ؛
اما وقتی که ، بعد ، که آن روز صبح -- هر چند نه بعد در واقع از او جلو آمدن در
ده ساعت -- تولید دربان او را دیدم ،
در دیدگاه او ، خرده bleu از نامه های خود را تحویل فرستاده شده بود ، او
به رسمیت شناخته ظاهر به عنوان اولین علامت از عاقبت.
سپس او می دانست که شده فکر کردن به حال برخی از نشانه های اولیه از چاد و به احتمال زیاد ، پس از
همه ، از نه و این دقیقا علائم اولیه خواهد بود.
او آن را در زمان مسلم است که او را باز bleu خرده تنها جایی که او تا به حال متوقف ،
در پیش نویس خنک خوشایند porte - cochere -- فقط کنجکاو برای دیدن جایی که
مرد جوان ، در چنین برهه ، شکستن.
کنجکاوی او ، با این حال ، بیش از احساس خشنودی بود ، امر کوچک ، که gummed
لبه او بدون توجه به آدرس جدا شده ، از مرد جوان بودن
در همه ، اما از آنها شخص مورد
او را در نقطه ای به عنوان هنوز هم ارزش در حالی که داد.
ارزش در حالی که یا نه ، او به نزدیکترین تلگراف دفتر ، یکی از بزرگ بر گرد رفت
بلوار ، با صراحت که تقریبا اعتراف به ترس از خطر
به تاخیر بیاندازد.
او ممکن است فکر که اگر او برود قبل از اینکه او می تواند فکر می کنم او نمی
شاید در همه رفتن.
او در هر ضربان ، در پایین سمت جیب کت صبح خود را نگه داشته ، بسیار
دست عمدی در نامه رسمی آبی اش ، آن را crumpling نه tenderly از
به شدت.
پاسخ او نوشت : من را به بلوار ، همچنین در صورت bleu خرده -- بود که به سرعت
، تحت فشار از محل انجام می شود ، از انجاییکه ، مانند خود مادام د Vionnet
ارتباطات ، آن را از بدترین کلمات شامل.
او خواسته بود اگر او می تواند به او محبت بسیار زیادی از آمدن به دیدن او انجام
آن شب در نیمه گذشته نه ، و او پاسخ داد ، تا اگر چیزی ساده تر شد ، که
او خود را در ساعت او به نام وجود داشته باشد.
او یک خط از پست اسکریپت اضافه شده بود ، به این اثر که در جای دیگر او را به او می آیند
و در ساعت خود را اگر او ترجیح ، اما او در زمان بدون اطلاع قبلی از این احساس که اگر او
او در تمام نیمی از ارزش آن را دیدم
در دیدن او را جایی که او در حال حاضر دیده بود بهترین اثر او.
او ممکن است او را نه در همه ، که یکی از reflexions او پس از نوشتن ساخته شده بود و
قبل از او کارت بسته خود را در جعبه کاهش یافته است ، او ممکن است هر یک را در تمام هیچ نمی بینم
در همه ، او ممکن است پایان نیز
در حال حاضر به عنوان افراد ، ترک بودند ، او بدون شک به آنها را ترک
بهتر است ، و گرفتن راه خانه خود را تا کنون به عنوان باید ظاهر شود که یک خانه به او باقی ماند.
این جایگزینی بود برای چند دقیقه تا تیز که اگر او در گذشته سپرده او
نامه رسمی بود شاید به خاطر فشار از محل تا به حال اثر است.
هیچ ، با این حال ، غیر از فشار های مشترک و ثابت ، آشنا به
دوستان ما تحت موضوع Postes همکاران Telegraphes -- چیزی در هوا
این موسسات ، از ارتعاش
زندگی قریب به اتفاق عجیب و غریب از شهر ، تاثیر نوع ، نوازندگان
concocting پیام خود ؛ پاریس زنان کمی سریع ، تنظیم ، pretexting
خوبی می دانست چه وحشتناک ، رانندگی
سوزن اشاره قلم های عمومی در وحشتناک شن و ماسه اطراف پراکنده های عمومی جدول : پیاده سازی است که
نماد برای Strether چیزی بی گناهی بیش از حد تفسیری
حاد در آداب ، شیطانی در اخلاق ، بیشتر شدید در زندگی ملی.
پس از او در مقاله خود قرار داده بود و او خود را متغیر بود ، او واقعا خوشحال بود که فکر می کنم ، در
طرف شدید ، شیطانی ، حاد.
او در مکاتبات حمل بود ، در سراسر شهر بزرگ ، کاملا در کلید
Postes همکاران Telegraphes به طور کلی ، و آن را نسبتا به پذیرش آن
واقع از چیزی در ایالت او می آیند
که با اشغال کشورهای همسایه خود را مرتب شده اند.
او با داستان های معمولی از پاریس مخلوط شد ، و غیره بودند ، همه چیز ضعیف -- چگونه
می تواند آنها همه با هم کمک بودن؟
آنها هیچ بدتر از او ، در کوتاه مدت بودند و او هیچ از آنها بدتر -- اگر queerly به اندازه کافی ،
بهتر و در تمام حوادث او هش خود را حل و فصل است ، به طوری که او رفت و برای شروع ،
از آن لحظه ، روز خود را از در انتظار است.
حل و فصل بزرگ بود ، او احساس ، در اولویت خود را برای دیدن خبرنگار خود
در بهترین شرایط خود را خود. که بخشی از داستان معمولی ، بخشی بود
مهم ترین در احترام به خود.
او دوست داشت جای او را در زندگی می کردند ، تصویر است که هر زمان خود را مربع ،
بزرگ و بالا و روشن ، دور او ، در هر مناسبت از دیدن آن لذت بود
از سایه های مختلف.
با این وجود آنچه دقیقا او با سایه های لذت در حال حاضر انجام می دهند ، و به همین دلیل بود که او به درستی نمی
و منطقا مجبور او را به خودش را متعهد به هر چه از ضرر و
مجازات وضعیت ممکن است پرتاب؟
او ممکن است پیشنهاد کرده اند ، به عنوان برای سارا Pocock ، مهمان نوازی سرد خود را
د سالن سخنرانی ، که در آن سرما از دیدار سارا به نظر می رسید هنوز هم به اطاعت و
سایه از لذت کم نور شد ، او ممکن است
پیشنهاد نیمکت سنگی در Tuileries گرد و خاکی و یا یک صندلی پنی در قسمت پشت
از Elysees شانزه.
این چیزها استرن بازیچه قرار دادن ، و عبوسی به تنهایی در حال حاضر نخواهد بود
شوم.
در مورد غریزه در او برای برخی به صورت نظم و انضباط که در آن ممکن است دیدار با بازیگران --
برخی از awkwardness آنها را از برخی از خطر رنج می برند ، و یا حداقل برخی از قبر
ناراحتی ، آنها را متحمل شدن.
این یک معنا می دهد -- که روح لازم است ، و نه در ached و آهی کشید
عدم وجود از -- آن کسی پرداخت چیزی در جایی و به نحوی که آنها
حداقل نه همه شناور با هم در جریان نقره مصونیت از مجازات است.
به جای که بروید و ببینید اواخر او را در شب ، و اگر برای تمام دنیا --
خوب ، به عنوان اگر او به همان اندازه در شنا را به عنوان کس دیگری بود : این به عنوان کم
مشترک با فرم کیفری امکان پذیر است.
حتی زمانی که او که اعتراض ذوب دور احساس کرده بود ، با این حال ، تفاوت عملی شد
کوچک ، کشش طولانی فاصله خود را در زمان رنگ آن را ، و اگر او زندگی می کردند
بنابراین با شیطانی از یک ساعت به ساعت
آن را ثابت کرد یک چیز ساده تر از آنچه ممکن است در پیش قرار شده است.
او در تفکر به سنت قدیمی خود بازگشته ، او آورده شده است تا به حال به
و که سال حتی بسیاری از زندگی بود ، اما کمی ساییده شود ، مفهوم که
دولت متخلف ، و یا حداقل این
سعادت فرد ، ارائه برخی از مشکل ویژه است.
او را زده در حال حاضر و نه سهولت از آن -- برای هیچ چیز در حقیقت به نظر می رسد آسان تر است.
این سهولت او خود را نسبتا از بقیه روز طعم بود ، دادن خود
کاملا بالا ، پس نه به عنوان تلاش برای آن لباس ، در هر هر چه خاص ، به عنوان یک
مشکل ، پس از نه همه رفتن برای دیدن
ماریا -- که به گونه ای بوده است در نتیجه چنین سس ، تنها معطل ماندن ،
lounging ، سیگار کشیدن ، نشستن در سایه ، از نوشیدن لیموناد و یخ مصرف است.
روز به گرما و رعد و برق احتمالی تبدیل شده بود ، و او در حال حاضر و دوباره رفت و برگشت به
هتل خود را برای پیدا کردن که چاد به حال نشده وجود دارد.
او هنوز خود را زده ، پس از خروج از Woollett ، بسیار به عنوان یک ادم عاطل و باطل ، هر چند وجود دارد
زمان محلی شده است زمانی که او بر این باور خود دست زدن به پایین داشتند.
این عمق عمیق تر از هر بود و با هیچ دوراندیشی ، به ندرت با مراقبت ، به عنوان
آنچه که او باید آورد تا.
او تقریبا با خود فکر اگر او به نظر نمی آید تضعیف روحیه و رسوایی های او
چشم انداز خیالی او نشست و ، در برخی تصادفی دودی ، برخی از motived بازگشت
Pococks ، که توان عبور در امتداد بلوار و این دیدگاه او را بگیرد.
آنها را مجزا داشته باشد ، در ظاهر خود ، هر زمین برای رسوایی.
ولی تقدیر و سرنوشت موفق به اداره حتی که عبوسی ، Pococks گذشت و هرگز
چاد هیچ نشانه ای ساخته شده.
Strether در عین حال ادامه داد : از خانم Gostrey تا دست نگه دارند ، نگه داشتن او تا به
روز بعد ، به طوری که با شب بی مسئولیتی خود را ، مصونیت از مجازات او ، لوکس خود را ،
تبدیل شده بود -- هیچ کلمه ای دیگر برای آنها وجود دارد -- بسیار زیاد است.
بین نه و ده ، در گذشته ، در تصویر بالا روشن است -- او در این روزها در حال حرکت بود ،
همانطور که در این گالری ، از بوم هوشمندانه به بوم باهوش است -- او نفس طولانی را جلب کرد : آن
پس از اولین باری است که به او ارائه
طلسم لوکس خود را که شکسته نمی شود.
او نمی خواهد داشته باشد ، که شده است ، برای تبدیل شدن به مسئول -- این ستودنی در هوا بود :
او برای او فرستاده بود دقیقا به اجازه دهید آن را احساس او را ، به طوری که او ممکن است با
راحتی (آسایش در حال حاضر برقرار شد ،
به حال آن نشده است؟) در مورد مصیبت ، مصیبت از هفته از اقامت سارا و
به اوج خود ، با خیال راحت صرف می شده و در سمت چپ پشت سر او.
آیا او نه تنها مایل به او اطمینان دهم که او در حال حاضر آن را در زمان همه و به همین ترتیب آن را نگه داشته بود که او
کاملا نگران هر گونه بود که تنها به استراحت در laurels او و ادامه
سخاوتمندانه به او کمک کند؟
نور در اتاق زیبا رسمی او را کم نور بود ، هر چند آن را انجام دهید ، به عنوان همه چیز
همیشه این کار را شب گرم نگه داشته بود لامپ ، اما یک جفت از خوشه وجود دارد
شمع که glimmered بیش از دودکش قطعه مانند تهوع بلند از محراب.
پنجره ها تمام شد باز ، اعدام ها کار برکنار شده خود را در swaying کمی ، و او شنید
یک بار دیگر از دادگاه خالی ، چلپ چلپ کوچکی از چشمه.
از فراتر از این ، و از فاصله بسیار دور -- فراتر از دادگاه ، فراتر از
سپاه د logis تشکیل جبهه -- آمد ، اگر هیجان زده و هیجان انگیز ، صدای مبهم از
پاریس.
Strether به حال در تمام طول به gusts ناگهانی از فانتزی در ارتباط با
مسائل مانند این -- شروع می شود فرد از مفهوم تاریخی ، مفروضات و
divinations با هیچ حکم اما شدت آنها.
بنابراین و در آستانه بزرگ تاریخ ثبت ، روز و شب از
انقلاب ، برای تلفن های موبایل ، پیشگویی آمده بودند ، آغاز شکسته است.
یا شاید -- آنها بوی انقلاب ، بوی از خلق و خوی عمومی
به سادگی بوی خون است.
در حال حاضر فراتر از کلمات عجیب و غریب بود ، "لطیف" او را به خطر انداخته و گفت ، که
پیشنهادات باید عبور از صحنه بود اما بدون شک اثر
رعد و برق در هوا ، که تا به حال در مورد تمام روز را بدون آزاد آویزان شده است.
میزبان او را به عنوان بار صاعقه وار لباس بود ، و آن را در نوع سقوط کرد
تخیل ما باید فقط به او نسبت داده شده است که او باید در ساده ترین جالبترین
سفید ، یک شخصیت به طوری کهنه پرست است ، اگر
او اشتباه نیست ، که مادام رولاند باید بر روی داربست پوشیده چیزی
آن را دوست دارم.
این اثر توسط fichu کوچک سیاه و سفید یا روسری ، از کرپ یا گاز ، دفع افزایش یافته بود
quaintly اغوش حمل کردن او و گرد در حال حاضر به عنوان تکمیل شده توسط لمس عارف احساساتی ،
قیاس نجیب.
Strether فقیر در واقع کمیاب می دانست چه قیاس او را به عنوان جذاب برانگیخته
زن ، با دریافت او را و او را ، او می تواند چنین چیزهایی را انجام ، در یک بار خودمانی
و به شدت خوش آمدید ، نقل مکان کرد بیش از بزرگ او
اتاق را با تصویر او تقریبا در طبقه جلا آن مکرر ، که به طور کامل بوده است bared
برای تابستان.
انجمنهای محل ، همه احساس دوباره ، سوسو زدن به اینجا و آنجا ، در
نور ، مقهور از شیشه و مطلا و پارکت ، با ملایمت توجه داشته باشید خود را
به عنوان مرکز -- این چیزها بودند در ابتدا
به عنوان ظریف اگر آنها به عنوان شبح مانند شده بود ، و او مطمئن در لحظه ای بود که ، هر آنچه
او باید پیدا کردن او برای آمده بود ، آن را نمی خواهد برای این تصور را که قبلا
شکست خورده او.
این که محکومیت او را از ابتدا برگزار شد ، و ظاهری singularly برای ساده ،
گواهی او که در مورد اشیاء به او کمک کند ، در واقع آنها را کمک کند
هر دو.
نه ، او ممکن است آنها را ببیند هرگز دوباره -- این بود که تنها بیش از حد احتمالا آخرین بار ؛ و او
قطعا هیچ چیز در حداقل درجه مانند آنها را ببینید.
او به زودی باید به رفتن به جایی که چنین چیزهایی نبودند ، و این امر می تواند کوچک
رحمت برای حافظه ، برای علاقه داشتن به ، به ، در آن استرس ، قرص در قفسه.
او می دانست که در پیش او باید نگاه بر روی درک ما در واقع شدیدترین با او
بر این دیدگاه از چیزی قدیمی ، قدیمی ، قدیمی ، قدیمی ترین چیز او تا کنون شخصا
لمس ، و او همچنین می دانستند ، حتی در حالی که او
زمان همراه خود را در به عنوان ویژگی در میان ویژگی های که حافظه و فانتزی نمی توانست
که داوطلب خدمت سربازی برای او.
او ممکن است قصد او را ، اما این فراتر از هر چیزی بود او می تواند قصد ، با
چیزهایی از دور برگشت -- ستمگران تاریخ ، حقایق از نوع ، ارزش ها ، به عنوان نقاشان
بیان گفت : -- همه کار برای او
و به او شانس عالی ، شانس شاد ، واقعا لوکس
چند شانس ، در یک مناسبت بزرگ ، طبیعی و ساده.
او با او ، هرگز بیشتر از آن بوده است ، یا اگر آن را کمال هنر بود
و به همین آمد -- -- هرگز علیه وی به اثبات رساند.
چیزی که واقعا فوق العاده بود راه خود را از متفاوت تا از زمان به زمان و بدون
گزندی به سادگی او را.
Caprices ، او مطمئن شوید که او احساس ، قبل از هر چیز دیگری رفتار بد ، و
قضاوت در او به خودی خود چیز ساخت بیشتر برای ایمنی از مقاربت نسبت به
هر چیزی که در intercourses های مختلف خود را خود گذشته او بودند به روی چیزی حساب.
اگر به همین دلیل حضور او در حال حاضر کاملا به غیر از او را نشان داده بود که
شب قبل ، هیچ چیزی از خشونت در این تغییر وجود دارد -- آن همه هماهنگی شد و
دلیل.
به او یک فرد ملایم عمیق ، در حالی که او به مناسبت داشته است که خود را
مصاحبه مرجع مستقیم یک فرد متعهد به حرکت و سطح و
فراوان در آنها ، اما او در هر دو بود
شخصیت قابل توجهی برای هیچ چیز از برای پل زدن خود را از فواصل و این در حال حاضر
با آنچه که او را درک او را ترک کند به او سقوط کرد.
تنها چیزی بود که ، اگر او را به ترک آن را به او ، به همین دلیل دقیقا به حال او فرستاد
او را؟
او ، مبهم ، در پیشبرد ، توضیح او ، نظر خود را از احتمال
او مایل به تنظیم درست ، برای مقابله با تقلب به تازگی در برخی از راه
تمرین بر روی ساده لوحی مفروض خود را است.
آیا تلاش او آن را حمل بیشتر و یا که او لکه آن را؟
او بیش از آن پرتاب رنگ برخی از بیشتر یا کمتر شاد ، یا چیزی در مورد او انجام
آن را در همه؟
او درک شده به زودی به اندازه کافی که ، با این حال معقول او ممکن است ، او نبود
vulgarly اشتباه گرفته ، و آن را همراه این نامه بر او فشار که برجسته "دروغ" خود چاد
و... او ، به سادگی بعد از همه چنین بود
ادای احترام اجتناب ناپذیر به طعم خوب او می توانست آنها را خواست به رندر.
به دور از آنها ، در طول مراسم احیاء با او ، او تا به حال در مقدار کمدی خود را لرزاندن و تکان دادن به نظر می رسید
درگیر ، در حالی که در حال حاضر استقرار خود او تنها می تواند از خود بپرسد که او چگونه باید از آن برخوردار
هر گونه تلاش از او به کمدی.
او باید آن را در همه لذت ببرید ، اما ، یک بار دیگر و در عین حال یک بار دیگر ، او می تواند به او اعتماد.
است که او می تواند او را به حق فریب اعتماد.
همانطور که او ارائه چیزهایی زشتی -- نیکی می دانستند چرا -- از آنها رفت ، هیچ
خیلی کمتر است که او می تواند آنها را ، با هنر خود را ارائه کند ، نه آنقدر
لمس آن.
او اجازه دهید این موضوع ، در همه حوادث ، دروغ که در آن -- که در آن قبلی بیست و
چهار ساعت به آن قرار داده شده بودند ، ظاهر می شود صرفا در مورد آن دایره با احترام ، tenderly ،
تقریبا حیاتی توأم با تقوا ، در حالی که او در زمان یک سؤال دیگر.
او می دانست او به حال گرد و غبار در چشم او واقعا پرتاب این ، شب قبل ، قبل از
آنها از هم جدا ، عملا بین آنها گذشت بود ؛ و او را برای او فرستاده بود
برای دیدن آنچه را که تفاوت در نتیجه ساخته شده برای
او ممکن است به مقدار ، تا او آگاهانه در پایان پنج دقیقه بود که او تا به حال شده است
محاکمه و تست شده است.
او با چاد حل و فصل کرده بود پس از او به آنها که او را ، برای رضایت او ،
اطمینان خودش را از این مقدار ، و چاد ، به طور معمول ، اجازه دهید به حال او راه خود را.
چاد همیشه اجازه دادن به مردم راه خود را هنگامی که او احساس است که آن را به نحوی که به نوبه خود
چرخ خود را برای او ، آن را به نوعی همیشه نوبه خود چرخ او.
Strether احساس ، به اندازه کافی عجیب ، قبل از این حقایق ، تازه و consentingly منفعل ؛
آنها دوباره آن را به او مالیده که زن و شوهر در نتیجه تثبیت توجه خود را
صمیمی ، که مداخله خود را به حال
کاملا با کمک و صمیمیت آنها را تشدید ، و که در خوب او باید پذیرفت
در نتیجه از آن.
او کاملا تبدیل شده بود ، خود را ، با برداشت های خود و اشتباهات خود را ، خود را
امتیازات و ذخایر خود را ، مخلوط لودگی کردن ، آن را باید به آنها به نظر می رسد ، از او
braveries و ترس خود را ، به طور کلی
تماشایی از هنر خود و بی گناهی او ، تقریبا با دنبال کردن پیوندی در صفحهای اضافه شده و مطمئنا مشترک
زمین بی بها را برای آنها به پس از دیدار با.
این بود که اگر او شنیدن لحن بسیار خود را هنگامی که او بیرون آورده مرجع که
شد نسبتا صاف.
"آخرین دو برابر شما بوده ام در اینجا ، می دانید ، من هرگز از شما خواسته ،" او با گفت :
انتقال ناگهانی -- آنها وانمود به حال پیش از این به صحبت به سادگی از افسون
دیروز و از منافع کشور آنها تا به حال دیده است.
این تلاش confessedly بیهوده بود ؛ برای بحث چنین نیست که او را دعوت کرده بود او را و او
یادآوری بی تاب خود را که برای آن را انجام داده همه ی مایحتاج در آمدن او را به او بود
پس از پرواز سارا.
آنچه او نمی کند و سپس به حال از او خواسته بود به دولت به او کجا و چگونه او را برای او ایستادند ؛ او
شده بود ، استراحت در گزارش چاد از ساعت نیمه شب خود را با هم در بلوار
Malesherbes.
چیزی که در نتیجه او در مورد نظر حاضر بود در این فراخوان از دو طلیعه
، بی غرض و مهربان موارد که در آن ، او او را نگران نیست.
به شب واقعا او او ، نگران باشید و این درخواست تجدید نظر او به او اجازه دهید تا خطر او بود
آن.
او به ذهن نیست اگر او حوصله او را کمی : او تا به حال رفتار ، بعد از همه -- hadn't
او -- تا awfully ، awfully.
>
کتاب دوازدهم II
"اوه ، شما همه حق است ، شما همه حق است ،" او تقریبا بی صبرانه نامید ؛ او
بی صبری که علاوه بر این نه برای فشار خود را ، اما برای محظور اخلاقی او.
بیشتر و بیشتر متمایز به او لحن که او می توانست به حال ماده خارج
با چاد : بیشتر و بیشتر برای او این ایده که او عصبی به آنچه به عنوان شده بود همچنان زنده
او ممکن است قادر به "ایستاده است."
بله ، آن سوال شده بود اگر او "ایستاد" چه صحنه بر روی رودخانه
به او داده ، و هر چند مرد جوان بدون شک به نفع او بود opined
رمق تازه ، خود او حرف آخر را باید
بوده است که او باید احساس در دید برای خودش راحت تر است.
که در آن بود ، این پدیده ها ، او برای خودش شاهد بود.
ولی آنچه را که می تواند ایستاده بود در نتیجه ، در این لحظات ، در تعادل برای Strether که
منعکس شده است ، او به طور کامل از آن آگاه است ، که او به درستی باید خود را تجدید و احیای روحیه شد.
او می خواست به طور کامل به نظر می رسد برای ایستادن او ممکن است ، و یک دستور خاصی وجود دارد
وضعیت او را در این بسیار مایل به نگاه بیش از حد در دریا.
او با همه چیز آماده بود ، اما چنین است ، به اندازه کافی ، او است که او در یکی بود
نقطه نظر بیشتر از این دو آماده شده ، از انجاییکه برای همه هوش و ذکاوت او ، او
نمی تواند تولید در نقطه ای -- و آن شد
تعجب آور -- حساب انگیزه توجه داشته باشید او.
او این مزیت است که تلفظ خود را "همه حق" او را برای پرس و جو به.
"بپرسید ، خوشحال همانطور که من به آمده ، اگر شما آرزو می گویند چیز خاصی است؟"
او صحبت کرد که اگر او را دیده اند ، او بوده است منتظر بودند برای آن -- نه در واقع با
ناراحتی ، اما با بهره طبیعی است.
سپس او را دیدم که او کمی ناگهان بود ، حتی تعجب خودش را در
جزئیات او مورد غفلت قرار گرفته بود -- تنها کس هنوز به نحوی آن را به عهده گرفت او را می دانیم ،
را تشخیص ، بعضی چیز ها را نمی توان گفت ترک.
او در او نگاه کرد ، با این حال ، یک لحظه به عنوان اگر برای انتقال است که اگر او آنها را می خواستم ALL --!
"خودخواه و مبتذل -- این چیزی است که من باید به شما به نظر می رسد.
شما همه چیز را برای من انجام داده ام ، و من اینجا هستم که اگر من برای اطلاعات بیشتر درخواست شد.
اما این نیست ، "او در ادامه ،" چون من می ترسم -- هر چند که من البته ترس AM ، به عنوان یک
زن در سمت من همیشه است.
منظورم به این دلیل است یکی زندگی در ترور نیست -- آن را به دلیل که یکی نمی باشد.
خودخواه ، برای من آماده ام به شما کلمه من به شب که من اهمیتی نمی دهد ؛ چه اهمیتی نمی دهند
هنوز هم ممکن است رخ دهد و آنچه که من ممکن است از دست بدهند.
من از شما درخواست به منظور بالا بردن دوباره انگشت کوچک خود را برای من ، نه من آرزو می کنم بسیار به عنوان
شما اشاره به آنچه که ما از قبل از صحبت ، یا خطر یا امنیت من ، و یا خود را
مادر ، یا خواهر ، یا دختر او ممکن است
ازدواج می کنند ، و یا از بخت او ممکن است باعث شود و یا از دست ، یا درست یا اشتباه ، او از هر نوع ،
ممکن است انجام.
اگر پس از یک کمک از شما تا به حال یا نمی تواند مراقبت از خود و یا
به سادگی نگه زبان فرد ، باید همه ادعا یک شی از علاقه به نفی کرده است.
این نام از آنچه من انجام مراقبت در مورد من سعی کردم هنوز به نگه داشتن نگه از شما.
چگونه می توانم بی تفاوت ، او پرسید : "چگونه می توانم به شما به نظر می رسد؟"
و متوجه شد که خود را قادر بلافاصله گفت : "چرا ، اگر قصد دارید ، شما نیاز دارید ،
بعد از همه؟ آیا این غیر ممکن است شما باید بر روی ماندن -- تا
که یکی از mayn't شما؟ از دست دادن "
"غیر ممکن من باید با شما زندگی می کنند در اینجا به جای رفتن به خانه است؟"
"نه' با 'ما ، اگر شما را به آن شیء است ، اما نزدیک به اندازه کافی برای ما ، در جایی ، برای ما برای دیدن
-- خوب ، "او به زیبایی به ارمغان آورد ،" هنگامی که ما احساس می کنیم ما باید.
چگونه باید ما گاهی اوقات آن را احساس؟
من می خواستم ببینم شما اغلب وقتی که من می تواند ، نه "او پیگیری می کند ،" تمام این تاریخ و زمان آخرین
هفته است. چگونه باید پس از آن شما هم اکنون از دست ، با
حس شما برای همیشه رفته؟ "
سپس در صورتی که فشار از این تجدید نظر ، به دست گرفتن او آماده نشده ، آشکارا چپ او را
تعجب : "کجاست' صفحه اصلی 'خود را علاوه بر این در حال حاضر -- آنچه را که از آن شده است؟
من به تغییر در زندگی شما ، من می دانم من من همه چیز را در ذهن خود به عنوان ناراحت
به خوبی در درک خود را از -- آنچه در من تماس بگیرید -- تمام decencies و امکانات؟
این به من می دهد یک نوع نفرت -- "او کشیده تا کوتاه.
آه اما او می خواستند بشنوند. "نفرت از چه؟"
"همه چیز -- از زندگی است."
او خندید : "آه که بیش از حد" -- "یا خیلی کم!
"بیش از حد کوچک ، دقیقا" -- او مشتاق بود.
"آنچه من نفرت خودم است -- وقتی که من فکر می کنم که یکی را بسیار خوشحال می شود ، از
زندگی دیگران ، و که خوشحال است حتی پس از آن.
می کند ، آن را به فریب دادن خود و برای جلوگیری از دهان یکی است -- اما این تنها در بهترین
برای کمی. از خود رنجور است که همیشه وجود دارد ، همیشه
ساخت یکی نوعی اضطراب تازه است.
آنچه آن را به می آید این است که آن را ، نه آن که ، هرگز شادی ، هیچ شادی در
همه ، به. تنها چیزی که امن است که به.
این آنچه شما نقش کم نادرست است. "
جالب توجه است ، لمس کردن ، کاملا صادقانه او اجازه دهید این چیزها از او ، او می آیند
هنوز گیج و مشکل او را -- تا خوب بود لرزش و تحریر صدا در اواز ارامش او.
او احساس آنچه که او قبل با او احساس کرده بود ، که همیشه در پشت آنچه او وجود داشت
نشان داد ، و بیشتر و بیشتر دوباره در پشت آن است.
"شما می دانیم که چنین است ، حداقل ،" او اضافه کرد ، "که در آن شما هستند!"
"شما باید آن را می دانم در واقع پس از آن ، برای شما بوده ام دادن دقیقا همان چیزی نیست
به ارمغان آورده است ما با هم این راه؟
ساخت شما بوده ام ، من به طور کامل به شما اجازه می دانیم من احساس "Strether گفت ،"
گرانبها ترین حال حاضر من تا کنون دیده ام ساخته شده ، و اگر شما نمی توانید نشستن مسالمت آمیز در
که عملکرد شما هستند ، بدون شک به دنیا آمد و خود را عذاب.
اما شما باید "او زخم ،" می شود آسان است. "
"و شما مشکل نیست هیچ ، بدون شک -- شما نمی محوری حتی شگفتی و
زیبایی از آنچه من انجام داده ام و تنها اجازه کسب و کار ما توجه شما را به عنوان بیش از و بیش از ،
و ببینید که شما ترک در صلح که منطبق بر خود من؟
بدون شک ، بدون شک ، بدون شک ، "او با ناراحتی تکرار --" همه که من
آیا واقعا نمی وانمود من معتقدم که شما می توانید برای خودتان ، نه ، نه انجام داده اند چه
شما داشته باشد.
من وانمود نمی شما احساس می کنید خودتان را قربانی ، برای این آشکار است که راه این است
شما زندگی می کنند ، و آن چه -- we're موافقت -- بهترین راه است.
بله ، همانطور که گفتید ، "او پس از یک لحظه ادامه داد :" من باید آسان و بقیه بر روی من
کار می کنند. خب پس در اینجا من انجام این کار است.
من آسان AM.
شما آن را برای برداشت و زمان آخرین خود را داشته باشد. هنگامی که آن را به شما می گویند که شما بروید؟ "او با پاسخ به این پرسش
تغییر سریع است.
او در زمان برخی از زمان به شما پاسخ -- تاریخ و زمان آخرین تصور او بود بیشتر و بیشتر از آن مخلوط
یکی است.
آن را در او تولید ناامیدی مبهم ، یک قطره بود که حتی عمیق تر از سقوط
از رفعت او شب قبلی.
خوبی از آنچه که او انجام داده بودند ، اگر او بسیار انجام داده بود ، وجود ندارد او را روح بخشیدن
کاملا به نکته ای که می توانست ایده آل برای یکی از برجسته گی بزرگ بوده است.
زن بودند در نتیجه بی وقفه جذب ، و برای مقابله با آنها بود بر روی آب راه برود.
آنچه در پایین بود موضوع را با او ، قلاب دوزی کردن او ممکن است و او به عنوان انکار
ممکن است -- چه در پایین بود موضوع را با او شد به سادگی چاد خود.
آن را از چاد بود او پس از تمام renewedly ترس کرد ، قدرت عجیب و غریب از عشق او
قدرت از ترس او بود و او را به او چسبیده ، Strether لامبرت ، به عنوان
منبع ایمنی او ، مورد آزمایش قرار گرفته بود و
برازنده راستگو سخاوتمند او ممکن است سعی می شود ، نفیس او ، او مخوف
مدت از او در دسترس.
با استفاده از این بیشترین درک در عین حال ، آن را مانند لرز در هوا به او بود ، آن
تقریبا هولناک ، که موجودی زیبا می تواند باشد ، توسط نیروهای مرموز ، یک مخلوق
بنابراین بهره برداری است.
در پایان از همه چیز مرموز بود : او بود ، اما ساخته شده است چاد آنچه که او
-- پس چرا می تواند او فکر می کنم او را نامحدود ساخته شده بود؟
او ساخته شده بود بهتر است ، او ساخته شده بود بهترین حالت ، او ساخته شده بود و هر چیزی یک را ؛
اما آن را به دوست ما با مقام معظم غرابت آمد که او هیچ کدام کمتر تنها بود
چاد.
Strether تا به حال به این معنا که او ، کمی ، از او ساخته شده بود ؛ درک بالای خود را به حال
به عنوان آن می شدند ، کار خود را وقف این کار ، با این حال قابل تحسین بود ، با این وجود از
سخت انسان نظم ، و در کوتاه مدت بود
شگفت انگیزی است که همراه به دنبال لذت پیروزی و صرفا دنیوی ، آسایش ، انحراف
(با این حال یکی آنها را طبقه بندی شده) را در داخل تجربه مشترک بنابراین باید
transcendently باارزش است.
این ممکن است به صورت Strether گرم یا خجالتی ، چنین به عنوان اسرار دیگران به خانه آورد
گاهی اوقات ما را ، اما در او وجود دارد را توسط چیزی چنان سخت است که آن را نسبتا برگزار شد
شوم.
این پریشانی از شب گذشته ؛ که کاملا پشت سر گذاشته بودند -- از جمله
discomposures جزئیات و اجبار واقعی بود برای دیدن یک مرد ineffably ستایش است.
آن را در زمان آن وجود دارد دوباره -- آن را در زمان زنان ، زنان اگر به مقابله با آنها بود برای راه رفتن روی
آب چه جای تعجب است که آب گل رز؟ و آن را به حال قطعا افزایش یافته است هرگز به بالاتر از
گرد این زن.
او در حال حاضر در بر داشت خود مصرف یک نگاه طولانی از او ، و چیزی که بعد از او می دانست
او تا به حال زبان آمده تمام فکر او. "شما در حال ترس برای زندگی شما!"
این نگاه طولانی اش را جلب کرد ، و او به زودی به اندازه کافی دیدم که به همین دلیل است.
اسپاسم به وجود آمد چهره اش ، اشک او در حال حاضر شده بود قادر به پنهان کردن سرریز
در ابتدا در سکوت و پس از آن ، به عنوان صدا به طور ناگهانی از یک کودک می آید ، سریع به
gasps ، به sobs.
او نشست و صورت خود را با دست های خود را تحت پوشش قرار دادن تا تمام تلاش را به شیوه ای.
"من می بینید ، آن را چگونه به من می بینید -- او نفس خود را با آن گرفتار --" و آن را
که به من ، و من باید خودم را ، و البته مهم نیست. "
احساسات او در ابتدا نامنسجم است که او تنها وجود دارد می تواند ایستادن در از دست دادن ، ایستاده
با حس خود را از داشتن او را عصبانی می شوند ، هر چند از داشتن آن توسط حقیقت انجام می شود.
او به گوش دادن به او را در سکوت است که او از هیچ تلاشی فوری به رقیق ،
احساس خود را به مضاعف در میان تمام ظرافت او را کم نور منتشر اسفناک ، رضایت به آن به عنوان او
بود راضی به بقیه ، و حتی
برخی از طنز به سمت داخل مبهم در حضور چنین طیف آزاد زیبا از سعادت آگاه
و عدل.
او نمی توان گفت آن هیچ مهم نیست و برای او در خدمت او به پایان ، او در حال حاضر می دانستند ،
به هر حال -- کاملا تا اگر آنچه که او از او را به حال با آن هیچ ربطی به فکر است.
این در واقع علاوه بر این که اگر او از او فکر می کنم نه در همه ، که اگر او می تواند فکر می کنم
چیزی جز شور ، بالغ ، بی پایان ، رقت انگیز ، او نماینده و
امکانات او خیانت.
او مسن تر برای او به شب شد ، آشکارا کمتر معاف از لمس زمان ، اما او
تا آنجا که تا کنون بهترین و subtlest مخلوق ، شادترین ظهور ، آن را به حال
شده است به او داده می شود ، در تمام سال های خود ، برای دیدار ؛
و در عین حال او می تواند او را در آنجا به عنوان vulgarly مشکل ، در بسیار حقیقت ، به عنوان یک خدمتکار
گریه برای مرد جوان خود را.
تنها چیزی بود که او خودش را به عنوان خدمتکار نمی مورد قضاوت قرار ؛ ضعف
که خرد بیش از حد ، تجاوز کردن به عصمت از آن قضاوت ، به نظر می رسید ، اما او را غرق پایین تر است.
سقوط او ، با این حال ، بدون شک ، briefer بود و او را به شیوه ای بهبود
خودش قبل از او مداخله کرده است. "البته من می ترسم برای زندگی من است.
اما که هیچ چیز.
این است که "او سکوت کرده بود کمی طولانی تر نیست ، که اگر
تفکر آنچه در آن ممکن است. "چیزی است که من در ذهن وجود دارد که من
می تواند هنوز انجام است. "
اما او در آخرین پرتاب کنید ، با headshake SHARP غمگین ، خشک شدن چشم او ، آنچه که او می تواند
هنوز هم. "من برای آن اهمیتی نمی دهند.
البته ، همانطور که گفته ام ، شما بازیگری ، در راه فوق العاده خود را برای خودتان و
چه برای خودتان است نه بیشتر کسب و کار من هر چند که من ممکن است از رسیدن به دست نامقدس
ناشیانه آن را لمس کنید -- اگر آن را چیزی در Timbuctoo شد.
تنها که شما به سرزنش کردن من نیست ، همانطور که شما به حال پنجاه فرصت های به کار -- آن را تنها خود را
صبر زیبا است که باعث می شود رفتار یکی از فراموش یکی از.
با وجود صبر شما ، همان ، "او در ادامه ،" شما می خواهم هر چیزی به جای انجام دهید
با ما در اینجا ، حتی اگر که ممکن.
شما می خواهم همه چیز را برای ما انجام دهید اما می شود با ما مخلوط است -- که آن بیانیه شما می توانید
به راحتی به استفاده از رفتار های خود را پاسخ دهد.
شما می توانید می گویند : "استفاده از صحبت از چیزهایی است که در بهترین غیر ممکن چیست؟'
البته استفاده از؟ فقط کمی دیوانگی من است.
شما می خواهم صحبت اگر شما عذاب بودند.
و من در حال حاضر در مورد او معنا نیست. آه برای او --
مثبت ، عجیب ، تلخی ، به نظر می رسید آن را به Strether ، او داد : "او ،" برای
لحظه ، دور.
"شما اهمیتی به آنچه که من از شما فکر می کنید ، اما من اتفاق می افتد به مراقبت که از من چه فکر می کنم.
و آنچه شما ممکن است "، او اضافه کرد. "چه شما شاید حتی انجام داد."
او به دست اورد زمان.
"آنچه من انجام داد --" "آیا قبل از اینکه فکر می کنم.
پیش از این. DIDn't شما فکر می کنید --؟ "
اما او در حال حاضر متوقف شده بود ، او را.
"من هیچ فکر نمی کنم. من فکر می کنم هرگز یک گام فراتر از من
موظف به. "
"این کاملا نادرست است ، به اعتقاد من ،" او بازگشت -- "جز این که شما ممکن است ، بدون شک ،
اغلب بکشید تا زمانی که مسائل TOO زشت می شوند و یا حتی ، من می گویم ، به شما اعتراض نجات ،
خیلی زیبا است.
در هر حال ، حتی تا آنجا که به درست کرده ایم در شما ظاهر که شما در رانش
را به در و که در نتیجه تعهد خود را.
زشت یا زیبا -- مهم نیست که ما آنها را -- شما بدون
آنها ، و این جایی که ما در حال نفرت انگیز. ما شما را خسته -- که ما در آن هستیم.
و ما ممکن است به خوبی -- برای آنچه که ما به شما هزینه.
شما هم اکنون می توانید انجام دهید این است که اصلا فکر نمی کنم. و من که باید دوست به شما ، به نظر می رسد
خوب ، والا! "او می تواند تنها پس از یک لحظه دوباره اکو دوشیزه
Barrace.
"تو فوق العاده!" "من قدیمی و فرومایه و شنیع" -- او رفت
در تاریخ به عنوان بدون شنیدن او را. "خسیس از همه مهمتر است.
یا قدیمی بالاتر از همه.
وقتی که یکی از قدیمی که این بدترین است. من اهمیتی نمی دهند آنچه از آن می شود -- اجازه بدهید آنچه
آیا وجود دارد. اتمام حجت عذاب -- من آن را می دانم ؛ شما می توانید آن را نمی بینیم.
از من خودم انجام است.
چیزهایی که باید برای آنها اتفاق می افتد. "که آمد او را دوباره به آنچه که ،
چهره به چهره با او ، تا به حال کاملا شکسته شده است.
"البته شما می توانید ، حتی اگر ممکن است ، نیست و بدون توجه به آنچه که ممکن است برای شما اتفاق می افتد ،
در نزدیکی ما. اما فکر می کنم از من ، من فکر می کنم -- "
او آن را به هوا بازدم.
او در تکرار چیزی او در حال حاضر گفته بود پناه گرفت و او به حال ساخته شده
هیچ چیز از. "من معتقدم که من می توانم هنوز هم وجود دارد
انجام دهد. "
و او با قرار دادن دست خود را برای خداحافظی. او دوباره ساخته شده ، چیزی از آن ، او در رفت
با اصرار او. "است که به شما کمک کند.
هیچ چیز به شما کمک کند وجود دارد. "
"خوب ، ممکن است به شما کمک کند ،" او گفت. او سرش را تکان داد.
"یک دانه از یقین در آینده من وجود ندارد -- برای تنها یقین است که من
باید بازنده در پایان. "
او دست خود را گرفته ، اما او با او به درب نقل مکان کرد.
خندید : "این شاد ،" ، "برای بانی خیر خود را!"
"چه شاد برای من ،" او جواب داد : "این است که ما ممکن است من و شما شده اند
دوستان. که در آن است -- که آن را.
ببینید چگونه من می گویم ، من می خواهم همه چیز است.
من به شما می خواستم. "" آه ، اما شما به من HAD! "او اعلام شده در
درها ، با تاکید ساخته شده است که پایان.
>
کتاب دوازدهم III
هدف او تا ببینید که چاد روز بعد شده بود ، و او تا به حال prefigured دیدن او را توسط
اوایل تماس داشتن به طور کلی در احترام به بازدیدکننده داشته است در مراسم هرگز ایستاد
بلوار Malesherbes.
آن اغلب طبیعی شده بود برای او تا به آنجا از چاد به آمدن به کوچک
هتل ، جاذبه های که اندک ؛ رتبهدهی نشده است اما با این وجود ، فقط در حال حاضر ، در
ساعت یازدهم ، پیشنهاد خود را به
Strether برای شروع با دادن مرد جوان شانس.
که به او زده که در این دوره اجتناب ناپذیر ، چاد خواهد بود "دور" را به عنوان Waymarsh
مورد استفاده برای گفتن -- Waymarsh که در حال حاضر ، به نحوی ، به نظر می رسید مدتها پیش.
او روز قبل از نیامده است ، زیرا بین آنها را چیده شده بود که مادام
د Vionnet باید دوست خود را برای اولین بار را ببینید ، اما حالا که این قطعه اتفاق افتاده بود ،
او خود را ، حال و دوست خود را نه به مدت طولانی صبر.
Strether به عهده گرفت ، او آگاه است ، در این استدلال شد ، که جالب توجه احزاب به
آرایش را ملاقات کرده اید در اولین فرصت ، و جالب تر از این دو -- را به عنوان
او بعد از همه بود -- مجبور به دیگر مسئله درخواست تجدید نظر او ارتباط برقرار است.
چاد را بدون تاخیر می دانیم که رسول مادرش با او شده بود ، و
هر چند که شاید بسیار آسان می باشد تا ببینید که چگونه او می تواند واجد شرایط چه رخ داده بود ، او
حداقل به اندازه کافی توصیه شده اند به احساس می کنید او می تواند در.
با این حال ، روز ، به ارمغان آورد ، در اوایل و یا اواخر ، هیچ کلمه ای از او ، و Strether احساس ، به عنوان یک
نتیجه این امر ، که تغییر او عملا به بیش از مقاربت خود می آیند.
این شاید یک قضاوت زودرس ، یا آن را تنها به این معنی بود شاید -- چگونه می تواند به او بگویید --؟
که این جفت ارز فوق العاده او محافظت گرفته بود دوباره با هم از گشت او
حال به طور تصادفی بررسی می شود.
آنها ممکن است به این کشور رفته و رفته اند ولی با نفس بلند کشیده شده ؛
که در واقع بهتر حس چاد که مردودیت مادام د پاداش علامت گذاری به عنوان
درخواست Vionnet برای مصاحبه.
در پایان از ساعت بیست و چهار ، در پایان از چهل و هشت بود ، هنوز وجود ندارد
اورتور ، به طوری که Strether پر تا آن زمان ، به عنوان او اغلب پر بود آن را قبل از
با رفتن به خانم Gostrey.
او پیشنهاد سرگرمی به او ، او احساس کارشناس در حال حاضر در پیشنهاد سرگرمی ؛ و او
بنابراین ، برای چند روز ، حس عجیب و غریب منجر به او در مورد پاریس ، از رانندگی خود را در
دوبوا ، از نشان دادن او پنی
steamboats -- کسانی که از آن نسیم از سن بود که به بهترین لذت می برد -- که
ممکن است متعلق به عموی مهربانی انجام افتخارات سرمایه به
خواهرزاده هوشمند از کشور.
او متوجه شد به معنی حتی به او را به مغازه ها او را نمی دانند ، یا این که او او وانمود
نداشت ، در حالی که او ، در کنار او ، ، مثل قبل از ازدواج کشور ، همه متواضع منفعل و
سپاسگزار -- در واقع تا آنجا
تقلید سادگی در خستگی های گاه به گاه و bewilderments.
Strether این رسیدگی مبهم را به خود شرح داده شده ، شرح داده شده آنها را حتی به او ، به عنوان
خوشحال میان پرده ، که نشانه ای از آن بود که اصحاب را برای آن زمان گفت : هیچ
کلمه بیشتر در مورد ماده بودند را به سیری صحبت.
او سیری در ابتدا اعلام کرد ، و او به سرعت در زمان اشاره به عنوان مطیع هر دو
در این و در هر چیز دیگری به عنوان خواهرزاده هوشمند مطیع.
او گفت هنوز هیچ چیز از ماجراجویی در اواخر خود را -- برای آن در حال حاضر به عنوان یک ماجرا
رتبه بندی با او ، او تحت فشار قرار دادند کل کسب و کار را به طور موقت کنار گذاشته و بر داشت خود را
علاقه ای به این واقعیت از موافقت زیبا وی.
او سؤالات ناپرسیده -- او که برای مدتی چنین طولانی تمام سوالات شده بود او داد
خودش را به او با درک درستی که صرف نجابت لال ممکن است
بیان کافی به نظر می رسید.
او می دانست حس خود را از وضعیت او هنوز گام دیگری را گرفته بود -- از آن او
کاملا آگاه باشند ، اما او منتقل که ، هر آنچه که به این ترتیب برای او به حال اتفاق افتاده بود
به سایه با آنچه اتفاق می افتد برای خودش بود پرتاب می شود.
این -- اگر چه ممکن است به روح جدا نیست که به نظر می رسید بسیار -- بزرگ بود
بهره ، و او آن را با صراحت پاسخ جدیدی از ملاقات کرد ، اندازه گیری آن را از
ساعت به ساعت با مخفی نگاه داشتن قبر او را از پذیرش.
لمس او اغلب با او شده بود ، قبل از او ، به نوبه خود بیش از حد ، لمس
نو همه بیشتر که هر چند او می تواند بموقع آگاهی از اصل خود
خلق و خوی او نمی تواند به همان اندازه از اصل مال انزن.
او ، که شده است ، به گونه ای می دانستند -- می دانستند حدود و resignedly -- آنچه خود او بود
جوجه ریزی و در حالی که او را به شانس او به خود به نام ماریا است
محاسبات.
این همه او مورد نیاز است که او را دوست به اندازه کافی برای آنچه که در حال انجام ، و حتی
باید آنها را انجام معامله خوب هنوز هم می خواهم او را برای آن به اندازه کافی ضروری
تازگی یک رابطه بسیار ساده
حمام سرد به درد تولید شده توسط روابط دیگر است.
این دیگر به نظر می رسد او را در حال حاضر به طرز وحشیانه ای پیچیده ، آنها را با نکات ظریف bristled ،
تمام نقاط غیر قابل تصور از قبل ، نقاط که آغشته و خون کشید ، یک واقعیت است که
تا یک ساعت با دوست کنونی خود را در داد
نوعی قایق سبک وزن mouche ، و یا در سایه بعد از ظهر از Elysees شانزه ، چیزی از
لذت بیگناهی خود را از دست زدن به عاج گرد.
ارتباط او با چاد شخصا -- از لحظه او نظر خود را از -- بود
از ساده ترین و در عین حال این نیز او را به عنوان bristling رخ داد ، پس از یک سوم و یک
روز چهارم خالی بود منتقل می شود.
مثل آن بود که اگر در گذشته با این حال مراقبت از خود را برای نشانه های چنین کاهش یافته بود ؛ وجود دارد آمد
روز پنجم خالی و او را متوقف به پرس و جو و یا به توجه.
آنها در حال حاضر زمان در به علاقه داشتن به او ، خانم Gostrey و او ، تصویر بررسی سوالات در چوب ؛
آنها می توانند از عناصر و مهربان به اجازه دهید آنها را در صلح ادامه خواهد داد ، اعتماد کنید.
او بزرگ شده بود در حال حاضر ، به عنوان او می دانست ، در تعویق ، اما او تا به حال فقط برای دریافت
نو به ریتم از یک احساس جاذبه خوب خود.
خوشحال او را به خود می گویند که او ممکن است برای تمام جهان شده اند رفتن به
مرگ -- مرگ resignedly ؛ صحنه بود او را با چنین عمیق مخفی نگاه داشتن مرگ بستر پر شده است ، بنابراین
سودا افسون.
به معنای به تعویق انداختن هر چیز دیگری -- که برای مرور آرام ساخته شده
زندگی و تعویق در خاص به حساب می آیند -- مگر اینکه در واقع
حساب های آینده به یک و همان چیزی که با انقراض.
که به او مواجه شدند ، حساب ، بیش از شانه از تجربه بسیار interposing --
که همچنین او را با آن روبرو و یکی را به آن شناور از طریق این غار بدون شک بموقع
Kubla خان.
واقعا که پشت هر چیز بود و آن را در آنچه که او انجام داده بودند در هم ادغام نداشته است ، نهایی خود را
قدردانی از آنچه که او انجام داده بودند -- قدردانی خود را بر روی نقطه -- آن را فراهم
با وضوح اصلی آن است.
نقطه تا متمرکز بود البته Woollett ، و او برای دیدن ، در بهترین ،
چه Woollett را با همه چیز برای او وجود دارد را تغییر می شود.
نیست که وحی عملا به باد تا کار خود را مقدار؟
خوب ، پایان تابستان نشان دهد ، در حال تعلیق او در عین حال دقیقا
شیرینی تاخیر بیهوده و او با آن را به حال ، ما باید به ذکر است ، سرگرمی های دیگر نسبت به
شرکت ماریا -- مقدار زیادی از گزارشات و جداگانه
که در آن لوکس او را شکست خورده ، اما در یک نقطه.
او به خوبی در بندر ، دریا بیرونی پشت سر او بود ، و این فقط یک ماده از گرفتن
ساحل.
یک سوال وجود دارد که برای او آمد و رفت ، با این حال ، به عنوان او در برابر طرف استراحت
کشتی او ، و آن را کمی بود برای خلاص شدن از وسواس که او طولانی خود
ساعت با خانم Gostrey.
این یک سوال در مورد خود بود ، اما آن را تنها می تواند با دیدن چاد دوباره حل و فصل ؛
در واقع دلیل اصلی خود برای تمایل به مراجعه کنید چاد است.
پس از آن دلالت آن را نمی خواهد -- آن شبح که کلمات خاصی به راحتی می وضع بود
به استراحت. فقط مرد جوان وجود دارد باید به را
کلمات.
زمانی که او به سمت چپ سوال گرفته شده بود ؛ هیچ ، که ، در ارتباط
با این امر خاص.
سپس مهم نیست حتی به خود است که او در حال حاضر ممکن است مقصر شناخته شده اند
سخن گفتن به دلیل آنچه که او به حال جریمه از دست داد.
این پالایش از محظور اخلاقی عالی او بود -- او خواست تا به ترک آنچه که او به حال
از حساب غلط هستند.
او آرزو به انجام هر کاری چون او چیز دیگری از دست رفته بود ، چون او درد بود
و یا با عرض پوزش و یا فقیر ، چرا که او maltreated یا از جان گذشته بود ، او میخواست انجام
چرا که او صریح و آرام بود ،
تنها همین کار را برای خود در تمام نقاط ضروری او تا کنون بوده است.
بنابراین بود که در حالی که او عملا برای چاد آویزان او نگه داشته mutely قرار دادن :
"شما بوده ام chucked ، پسر ، اما آنچه که با آن انجام دهد؟"
این امر می باید او را به احساس کینه جو بیمار است.
این tints احساس در واقع بدون شک بودند اما نمایش رنگین کمان او
بیهودگی ، و آنها در حال حاضر در نور جدید از ماریا بودند از دست داده است.
او یک واقعیت تازه را برای او قبل از هفته بود ، و او عملا او را ملاقات نمود
با آن را در او ظاهر می شود یک شب.
او در این روز دیده می شود او را نداشته است ، اما ارائه خود را در موعد مقرر به برنامه ریزی شده بود
از او بخواهید با او شام خوردن در جایی خارج از درها ، در یکی از تراس ، در یکی از
باغ ها ، که در پاریس تابستان شدید بود.
سپس به باران آمده بود به طوری که ، پاچه ، او نظرش را تغییر داد ؛ ناهار خوری
به تنهایی در خانه ، کمی stuffily و ابلهانه ، و در انتظار او پس از آن به
را تشکیل می دهند از دست دادن او.
او مطمئن بود که ظرف یک دقیقه که چیزی اتفاق افتاده ، آن را در هوا بود
غنی اتاق کوچک است که او به حال به ندرت به نام فکر او.
ملایم روشن ، رنگ کل محل ، با ارزش های مبهم آن ، در سرد
همجوشی -- اثر ساخته شده است که موضع بازدید کنندگان برای نگران کوچک.
این بود که اگر در انجام این کار در حال حاضر او احساس حضور اخیر -- شناخت خود را از
گذشت که میزبان خود را به نوبه خود divined.
او به ندرت به آن می گویند -- "بله ، او شده است ، و این بار من او را دریافت."
تا یک دقیقه بعد که او افزود : "وجود دارد که ، به عنوان من شما را در درک ،
هیچ دلیلی در حال حاضر -- "
"هیچ کدام به خاطر امتناع خود را؟" "-- اگر شما انجام داده اید تا به حال به انجام".
"من قطعا تا کنون آن را انجام داده ،" Strether گفت : "به عنوان که شما نیاز دارید ترس اثر ،
یا ظاهر بین ما.
هیچ چیزی بین ما وجود دارد اما آنچه که ما خودمان می شود وجود دارد ، و نه یک اینچ
اتاق برای هر چیز دیگری هر چه است.
بنابراین شما تنها به زیبایی با ما مثل همیشه -- هر چند بدون شک در حال حاضر ، اگر او تا به
صحبت به شما ، و نه بیشتر با ما از کمتر است.
البته اگر او آمد ، "او افزود ،" آن با شما صحبت کنم. "
"این بود که صحبت به من ،" ماریا بازگشت که وی بر آن اطمینان حاصل کنید که بیشتر او بود
عملا در اختیار داشتن آنچه خود او هنوز رتبهدهی نشده است به او گفت.
او حتی مطمئن شوید که او در اختیار داشتن چیزهای خود او نمی توانست گفته بود ؛
آگاهی از آنها بود ، در حال حاضر همه در چهره اش و در آنجا همراه با سایه ای
از غم و اندوه مشخص شده است که در او نزدیک از همه عدم قطعیت.
آن را برای او آمد تر از همیشه رتبهدهی نشده است که او تا به حال به حال او از اولین دانش
معتقد بودند او را داشته اند ، دانش کسب تیز که ممکن است
مقصد را به تفاوت برای او.
تفاوت برای او inconceivably ممکن است نمی شود بازداشت او
استقلال و تغییر در نگرش خود را -- به عبارت دیگر ، تنفر شدید به نفع
اصول Woollett.
او واقعا prefigured احتمال شوک که او را نوسانی ارسال
بازگشت به خانم Newsome.
او ، نه آن درست باشد ، هفته پس از هفته ، علائم نشان داده شده است از دریافت آن است ، اما
امکان هیچ شده بود کمتر در هوا است.
ماریا درآمده بودند در حال حاضر به در بود که شوک تبار بود و
که او تا به حال نیست ، همان ، چرخش به عقب.
او روشن ، رشد در فلش بود ، در یک نقطه از مدت ها برای خود حل و فصل ؛ اما هیچ
reapproximation به خانم Newsome در نتیجه رخ داده بود.
مادام د Vionnet تا به حال سفر او برگزار شد تا مشعل به این حقایق ، و آنچه در حال حاضر
lingered در صورت فقیر ماریا نور تا حدودی دودی از صحنه بین بود
آنها.
اگر نور با این حال بود ، و نه به عنوان ما اشاره کرده اند ، تب و تاب بودن از شادی ، دلایل
این هم شاید برداشت های امروزین به Strether حتی از طریق تاری بازیگران بیش از
آنها را با عفت طبیعی خود را.
او خودش را برای ماه ها با دست شرکت برگزار شده بود ، او در هر فرصتی دخالت نداشته است --
و شانس به اندازه کافی دارای ظاهر زیبا وفریبنده بود -- که او ممکن است به سود خود دخالت.
پشت کرد به رویا تبدیل شده بود که پارگی خانم Newsome ، دوست خود را
دست دادگی -- تعامل رابطه به خودی خود ، فراتر از تمام مرمت شکسته -- ممکن است
مبله کردن مندرج مزیت او و برای اقامت
دست او را از این چیزها را ارتقا می بخشد ، او در خصوصی ، دشوار است ، اما سفت و سخت بود ،
خطوط ، با بازی به شدت عادلانه است.
او نیست بنابراین می تواند اما احساس می کنید که ، هر چند ، به عنوان پایان از همه ، حقایق را در
سوال محکم شده بود ، تایید می شود ، زمین خود را برای استفاده شخصی ، برای چه ممکن است
علاقمند بوده نامیده می شود ، رفعت و نه مبهم باقی ماند.
Strether به راحتی ممکن است ساخته شده اند که او درخواست شده است به حال خود ، در ساعت
او فقط نشسته بود را از طریق ، اگر باز هم برای او وجود دارد ، یا نه تنها منصفانه
سایه ای از عدم قطعیت.
بیایید تسریع برای اضافه کردن ، با این حال ، که آنچه که او در ابتدا به این مناسبت ساخته شده او همچنین
در ابتدا با خود نگه داشته است.
او فقط پرسید : مادام د Vionnet به ویژه آمده بود ، و این خود
همراه آماده بود. او می خواهد بشارت آقای Newsome ، آنها او
به نظر می رسد نه برای برخی از روزها را دیده اند. "
ماریا پاسخ داد : "سپس او شده است را با او دوباره؟" "او به نظر می رسید به فکر می کنم" ،
"که او ممکن است با شما دور رفته است." "و او را به شما بگویم من می دانم که هیچ چیز از
او؟ "
او headshake زیاده او. "من هیچ چیز از آنچه شما می دانید شناخته شده است.
و -- من تنها می تواند به او بگویید من می خواهم از شما درخواست "" سپس من او را به مدت یک هفته دیده می شود
البته من تعجب است. "
چیز شگفت انگیز او در این لحظه به عنوان واضح تر نشان داد ، اما او در حال حاضر در رفت.
"با این حال ، من به جرات می گفت من می توانم از دست من بر او قرار داده.
آیا او به اعتصاب ، او پرسید : "به عنوان اضطراب است؟"
"او همیشه مضطرب است." "بعد از تمام من برای او انجام می شود؟"
و او یکی از آخرین flickers از نشاط خود را گاه به گاه خفیف.
"فکر می کنم که آنچه که من برای جلوگیری از بیرون آمد!"
او از آن را در زمان اما به پاسخ.
"شما او را پس از آن به عنوان امن به نظر نمی؟" "من فقط رفتن به شما بپرسید که چگونه در آن
احترام به شما توجه مادام د Vionnet. "او او را کمی نگاه کرد.
"چه زن همیشه ایمن بود؟
او به من گفت ، "او اضافه کرد -- و آن را به عنوان اگر در لمس ارتباط --" از شما
نشست فوق العاده در کشور است. پس از آن quoi SE fier؟ "
"این به عنوان یک تصادف بود ، در تمام فصل ممکن یا غیر ممکن است ،" Strether
خورده ، به اندازه کافی "شگفت انگیز است. اما هنوز ، اما هنوز هم -- "
اما هنوز او مهم نیست؟ "
"او هیچ مهم نیست." "خب ، پس ، شما یا نه ، ما ممکن است
تمام سینک به بقیه! "او به نظر می رسد با او به توافق برسند ، اما او تا به حال
رزرو خود.
"من ذهن ناپدید شدن چاد است." "آه شما او را به عقب دریافت کنید.
اما در حال حاضر شما می دانیم ، "او گفت ،" چرا من را به Mentone رفت. "
او به اندازه کافی او را که او در این زمان جمع شده بودند چیز با هم ، اما
طبیعت وجود دارد در آرزوی خود را واضح تر بیان هنوز هم.
"من نمی خواستم شما را به آن قرار داده به من."
"آن را به شما --" "پرسش از آنچه شما در گذشته --
هفته قبل -- نگاه کنید به خودتان. من نمی خواستم که به دروغ برای او.
احساس کردم که می شود بیش از حد برای من.
مرد البته همیشه انتظار می رود را به انجام آن -- برای انجام این کار ، منظور من ، برای یک زن ، اما نه
یک زن برای زن دیگری ، مگر شاید در اصل یابو - برای - TAT ، به عنوان یک
راه غیر مستقیم حفاظت از خودش.
من حفاظت لازم نیست ، به طوری که من آزاد شده بود به "فانک" شما -- به سادگی به گول زدن تست خود.
مسئولیت بیش از حد برای من بود. من هم به دست آورد ، و زمانی که من برگشتم
نیاز به یک آزمون بیش از دمیده شده بود. "
Strether فکر از آن serenely. "بله ، زمانی که شما آمد کمی Bilham
نشان داده شده است آنچه از یک نجیب زاده انتظار می رود. کوچک Bilham دروغ گفته مثل یک بود. "
"و مانند آنچه شما به او اعتقاد داشتند؟"
"خوب ، گفت :" Strether "بود ، اما دروغ فنی -- او دلبستگی را به عنوان طبقه بندی شده
با فضیلت.
این دیدگاه بود که بسیار توان گفت -- و فضیلت را برای من آمد
شدیدا البته مقدار زیادی از آن وجود دارد.
من آن را در صورت کامل ، و من با آن ، می بینید ، انجام نشده است. "
"آنچه من می بینم ، چه دیدم ،" ماریا بازگشت ، "این است که شما لباس پوشیدن و حتی فضیلت.
شما فوق العاده بود -- شما زیبا بودند ، به عنوان افتخار از گفتن شما قبل از من ؛
، اما اگر می خواهید واقعا می دانیم ، "او متاسفانه اعتراف ،" من کاملا هرگز دانستند مکانی که در آن شما
شد.
لحظاتی وجود دارد ، "او توضیح داد :" زمانی که شما مرا به عنوان grandly بدبینانه را لرزاند ؛ وجود دارد
بعضی دیگر ، هنگامی که شما مرا به عنوان grandly مبهم رخ داد. "
دوست وی در نظر گرفته شود.
"من تا به حال فاز. من تا به حال پرواز است. "
"بله ، اما همه چیز باید اساس داشته باشد." "اساس به نظر می رسید برای من فقط زیبایی اش
تامین می شود. "
"زیبایی خود فرد؟" "خب ، زیبایی خود را از همه چیز.
تصور او می سازد. او های مختلف از جمله و در عین حال هماهنگی چنین است. "
او با یک بازده عمیق خود را از زیاده روی در نظر گرفته شده -- بازگرداندن از همه
نسبت به ناراحتی به آنها آب گرفتگی بیش از می دهد.
"شما در حال کامل است."
"شما همیشه بیش از حد شخصی خوب humouredly گفت :" اما این دقیقا چگونه
متعجب شدم و سرگردان است. "
او رفت : "اگر منظور شما ،" ، که او از ابتدا برای شما جذاب بود
زن در جهان ، هیچ چیز ساده تر است. فقط که یک بنیاد عجیب و غریب بود. "
"برای آنچه که من در آن پرورش داده؟"
"آنچه شما نداشت!" "خب ، آن بود نه یک مقدار ثابت است.
و آن را برای من بود -- هنوز -- عناصر از غرابت است.
سن بیشتر او نسبت به خود ، جهان های مختلف او ، سنت ها ، تشکل ، دیگر او
فرصت ها ، بدهی ، استاندارد می باشید. "
دوست او گوش با توجه به شمارش خود را از این نابرابری ها و پس از آن او
از آنها را در یک سکته مغزی دور انداخته شوند. "آن چیزها چیزی که یک زن
رسید.
این بسیار افتضاح است. او زده شد. "
Strether ، در سمت خود ، آیا عدالت را که دادخواست.
"اوه البته من تو را دیدم او هدف قرار گرفت.
او ضربه بود آنچه که ما مشغول بودند که او ضربه بزرگ ما بود
امر است. اما به نوعی من نمی تواند فکر می کنم از او به عنوان پایین
در گرد و غبار.
و به عنوان وجود دارد کمی چاد ما قرار داده! "" بود نه "خود را' چاد کمی فقط خود را
معجزه؟ "Strether آن بستری است.
البته من در میان معجزات نقل مکان کرد.
این تمام phantasmagoric شده است. اما این واقعیت بزرگ این است که پس از آن بود
هیچ یک از کسب و کار من -- به عنوان کسب و کار من من تو را دیدم.
این است که حتی در حال حاضر. "
همدم او را در این تبدیل ، و آن ممکن است به خوبی نشده دوباره با
هشیاری از ترس از کمی فلسفه او می تواند او را شخصا آورد.
"من آرزو می کنم او می تواند که می شنوید!"
"خانم Newsome "" -- خانم نمی Newsome ؛؟ از من درک می کنم
شما که در حال حاضر مهم نیست که چه خانم Newsome می شنود.
او نمی شنیده ام همه چیز؟ "
"عملا -- بله" او یک لحظه تصور بود ، اما او می رفتند.
"می خواهید مادام د Vionnet می تواند از من بشنوند؟" ، "مادام دو Vionnet."
او را به او آمده بودند.
"او فکر می کند فقط خلاف آنچه شما می گویید.
که شما به طور مشخصی او را. قضاوت "
او بر سر صحنه تبدیل شده به عنوان دو زن با هم قرار می گیرد در نتیجه برای او به نظر می رسید به این
آن. "او ممکن است شناخته می شود --"
"ممکن است شناخته شده شما کاری انجام دهید؟"
دوشیزه Gostrey خواست او اجازه دهید آن را رها کند. "او از آن مطمئن برای اولین بار ،" او را دنبال
او چیزی گفت ، "او آن را برای اعطا در زمان ، حداقل ، به عنوان هر زن در او
موقعیت بود.
اما پس از آن او تغییر ذهن خود و او بر این باور شما بر این باور -- "
"خب؟" -- او کنجکاو. "چرا در تعالی او.
و این اعتقاد با او باقی مانده بود ، من را ، تا حادثه دیگر
روز چشمان شما باز است. که آن را انجام داد ، گفت : "ماریا" باز کردن آنها -- "
"او نمی تواند کمک به" -- که او آن را گرفته بود -- "آگاه بودن؟
نه ، او mused در "گمان می کنم او که فکر می کند حتی هنوز".
"سپس آنها بسته شدند؟
شما وجود دارد! با این حال ، اگر او شما را به عنوان بیشترین
زن جذاب در جهان آن را به همان چیزی می آید.
و اگر شما می خواهم که من به او بگویید که شما هنوز او را --
دوشیزه Gostrey ، در کوتاه مدت ، خودش را برای خدمت به پایان ارائه شده است.
این پیشنهاد او به طور موقت می تواند سرگرم بود ، اما او تصمیم گرفت.
"او می داند کاملا چگونه من او را." "مساعد به اندازه کافی نیست ، او به اشاره
من ، آرزو که تا کنون او را دوباره ببینم.
او به من گفت به شما مرخصی نهایی از او گرفته بود.
او می گوید که شما با او انجام می شود. "" بنابراین من است. "
ماریا تا به حال مکث ، او سپس سخن گفت به عنوان اگر برای وجدان.
"او را با شما انجام داده است. او احساس می کند او به شما از دست رفته -- ، هنوز که او
بهتر ممکن است برای شما بوده است. "
"آه او شده است کاملا به اندازه کافی خوب!" Strether خندید.
"او به شما فکر می کند و او ممکن است در هر حال دوستان بوده است."
"ما مسلما ممکن است.
این فقط "-- او ادامه داد : به خنده --" چرا من قصد دارم ".
این بود که اگر ماریا می تواند با این احساس سپس در آخرین که او خود را برای انجام داده بود
هر.
اما او هنوز یک ایده است. "باید بگویم او را که؟"
"نه. به هیچ چیز او را. "" خیلی خوب پس از آن. "
که در تنفس بعدی دوشیزه Gostrey افزود : «چیزی پور عزیز!"
دوست او تعجب ؛ سپس با ابرو های مطرح شده : "من؟"
اوه نه.
ماری د Vionnet. "او اصلاح را پذیرفت ، اما او تعجب
هنوز هم. "آیا شما پوزش می طلبیم برای خود را به عنوان آن؟"
این او فکر می کنم یک لحظه -- ساخته شده او را حتی با یک لبخند صحبت می کنند.
اما او واقعا عقب. "من متاسفم برای همه ما!"
>
کتاب دوازدهم IV
او به تاخیر انداختن و دیگر به برقراری مجدد ارتباط با چاد ، و ما فقط
دیده می شود که او به خانم Gostrey از این قصد را بر روی شنیدن از خود از این سخن گفته بود
عدم وجود مرد جوان.
این بود علاوه بر این نه تنها تضمین بنابراین با توجه به اینکه او را برانگیخت و آن نیاز بود
باعث رفتار خود را به مربع با دیگر حرفه هنوز -- انگیزه او تا به حال
به عنوان شدیدترین خود را به او در حال حاضر برای دور شدن شرح داده شده است.
اگر او را به دور به خاطر برخی از روابط درگیر در ماندن ، سرد
نگرش نسبت به آنها ممکن است در نور طولانی در نگاه موشکاف.
او باید هر دو چیز انجام دهد ؛ او باید چاد را ببینید ، اما او باید برود.
هر چه بیشتر او از سابق از این وظایف فکر بیشتر او احساس خودش را
موضوع اصرار از دومی.
آنها به طور یکسان به شدت به او حاضر به عنوان او در مقابل کافه کمی آرام به شنبه
که او در ترک entresol ماریا کاهش یافته است.
باران آن شب او با او را خراب کرده بود ، برای آن هنوز به او به عنوان اگر
شب خود را خراب شده بود -- اگر چه ممکن است نشده است به طور کامل باران.
این بود اواخر زمانی که کافه را ترک کرد ، هنوز خیلی دیر نیست ، او می تواند در هر موردی از این
استراحت مستقیم در بستر ، و او به راه رفتن دور توسط Malesherbes بلوار -- نسبتا دور
دور -- در راه خانه خود.
در حال حاضر به اندازه کافی همیشه شرایط کوچک است که در ابتدا فشرده بود
برای او بهار آنقدر بزرگ تفاوت -- حادثه از لحاظ ظاهری کمی Bilham
در بالکن troisieme عارف در
لحظه ای از اولین دیدار خود ، و اثر آن بر حس خود را از آنچه در شد و سپس
قبل از او.
او به یاد می آورد تماشا کرد ، صبر او ، و این شناخت است که از اقدام کرده بود
غریبه جوان ، که رک و پوست کنده به هوا را ایفا کرده بود و در حال حاضر او را به ارمغان آورد
بالا -- چیزهایی صاف راه را برای اولین گام خود راست.
او از آن زمان تا به حال به حال به مناسبت ، چند بار ، به تصویب خانه ای بدون رفتن ، اما او تا به حال
بدون احساس دوباره آن را به حال و سپس به او صحبت آن هرگز به تصویب رساند.
او را متوقف کوتاه به شب در آمدن به نزد آن : آن بود تا اگر آخرین روز خود را
عجیب کپی اول خود را.
آپارتمان چاد پنجره به بالکن باز بود -- یک جفت از آنها را روشن و
رقمی که آمده بودند و نگرش کمی Bilham گرفته ، شکل که
او می تواند با جرقه سیگار تکیه بر راه آهن و پایین به او نگاه کرد.
این نشان می دهیم ، با این حال هیچ ظهور دوباره از دوست جوان خود ، آن را به سرعت خودش تعریف
در تاریکی خو را به عنوان شکل بیشتر جامد چاد است ، به طوری که چاد شد
توجه که پس از او به جلو قدم بود
به خیابان و نشانه های او به راحتی درگیر شده است ؛ چاد صدا بود که
صدایی را در شب با سرعت عمل و به ظاهر با شادی از او استقبال و به نام
او تا.
که مرد جوان قابل مشاهده وجود دارد فقط در این موقعیت بوده است ، ابراز نحوی برای
Strether که به عنوان ماریا Gostrey گزارش شده بود ، او وجود ندارد و خاموش شده بود ؛
و دوست ما نفس بر روی هر جلب کرد فرود
بالابر ، که در آن ساعت ، داشتن متوقف به کار -- قبل از مفاهیم از این واقعیت است.
او به مدت یک هفته بوده است به شدت دور ، دور از راه دور و تنها ، اما او بیشتر
بازگشت از هر زمان دیگری ، و نگرش است که در آن Strether او را شگفت زده بود چیزی بود
بیشتر از یک بازگشت -- آن را به وضوح تسلیم آگاهانه.
او وارد بود ، اما یک ساعت قبل از ، از لندن ، از لوسرن ، از Homburg ، از هیچ
توجه به جایی که -- هر چند فانتزی بازدید کننده ، بر روی راه پله ، دوست داشت آن را پر و
پس از حمام ، بحث با باپتیست و
شام از نور سرد چیز هوشمندانه فرانسه ، که یک نفر می تواند بقایای وجود دارد را ببینید
دایره لامپ ، زیبا و فوق العاده پاریس ، او را به هوا آمده بود دوباره
برای دود ، در لحظه ای از اشغال شده بود
رویکرد Strether در آنچه که ممکن است گرفتن نو زندگی خود نامیده شده است.
زندگی او ، زندگی او -- Strether نو متوقف شد ، در آخرین پرواز ، در این فینال و نه
احساس تنگی نفس زندگی چاد با فرستاده مادر چاد انجام شد.
بود او را کشیدن ، در ساعت های عجیب و غریب ، تا راه پله از ثروتمندان ، مثل آن بود نگه داشتن
او را از تخت در پایان روز طولانی گرم ، آن را فراتر از به رسمیت شناختن تبدیل شد
ساده ، ظریف ، به راحتی یکنواخت چیز
که anciently با او برای یک عمر خود را به حال گذشت.
چرا باید او را به آن نگرانی از این که چاد در عمل دلپذیر از غنی شود
سیگار در بالکن ، supping در سالاد ، احساس شرایط خاص خود agreeably
تصریح و خود را ، پیدا کردن اطمینان در مقایسه و تضاد؟
هیچ پاسخ به چنین سوال وجود دارد اما که او هنوز هم عملا متعهد است -- او
حال شاید هنوز خیلی از آن شناخته شده است.
او را به احساس قدیمی ، و او خود راه آهن بلیط بخرم؟ -- احساس ، بدون شک ، مسن تر --
روز بعد ، اما او در عین حال آمده بودند تا چهار پرواز ، شمارش entresol ، در
نیمه شب و بدون آسانسور ، برای زندگی چاد است.
مرد جوان او را در این زمان ، شنوایی ، و با باپتیست فرستاده شده به استراحت ، در حال حاضر
در درب ، به طوری که Strether قبل از او در دید کامل تا به حال علت است که در آن
او بود زحمتکش و حتی با troisieme نسبتا به دست آورده ، نفس نفس کمی.
چاد به او ارائه شده ، مثل همیشه ، استقبال که در آن صمیمی و رسمی است -- که تا کنون به عنوان
رسمی احترام بود -- سخاوتمندانه با یکدیگر ملاقات کردند و پس از او امید است که بیان کرده بود
او اجازه دهید او را کرد تا برای او شب
Strether در اختیار داشتن کامل از کلید ، به عنوان آن می توانسته اند نامیده می شود ، به چه حال
به تازگی اتفاق افتاده است.
اگر او فقط از خود تا به حال فکر قدیمی چاد در نزد او بود به فکر او را به عنوان
قدیمی تر : او می خواست او را تا شب فقط به خاطر اینکه او باستانی و
خسته است.
آن می تواند گفت که مستاجر از این محله به او خوب بود ، مستاجر ،
اگر او در واقع ممکن است در حال حاضر او را نگه دارید ، احتمالا به کار می کند هنوز هم بیشتر آماده شد
کاملا.
دوست ما بود در واقع این تصور که با حداقل تشویق چاد
پیشنهاد به او نگه داشتن به طور نامحدود ، تصور در پاها که یکی از
امکانات خود نظر می رسید به نشستن.
مادام د Vionnet او را به ماندن آرزو بود -- پس چرا من که نه با خوشحالی مناسب؟
او می توانست خود را برای استراحت از روز خود را در میزبان جوان خود را مخصوص D' AMI تقدیس
و رسم این روزها با هزینه میزبان جوان خود می تواند کمیاب وجود داشته باشد بیشتر
بیان منطقی از لقاء او منتقل شده است ناچار بود تا از است.
به معنای واقعی کلمه وجود دارد یک دقیقه -- عجیب و غریب به اندازه کافی بود -- که در طی آن او را درک
ایده را که به او بازیگری ، به عنوان او تنها می تواند عمل کند ، او سازگار نبود.
نشانه آن است که نیروهای به درون او به حال اطاعت واقعا آویزان با هم خواهد بود که --
در به طور پیش فرض همواره یکی دیگر از حرفه ای -- او باید علت خوب با نصب ترویج
سپاه پاسداران در آن.
این چیزها ، در طول دقیقه اول خود را ، آمد و رفت ، اما آنها بعد از همه بودند
عملا از دور انداخته در اولین فرصت او ماموریت خود را ذکر کرده بود.
او برای گفتن خداحافظی آمده بودند -- که تنها بخشی بود ، به طوری که از لحظه چاد
وداع او را پذیرفت سوال از تاکید ایده آل تر داد راه را برای
چیز دیگری.
او با بقیه کسب و کار خود را به پیش ببرد. "شما یک حیوان ، شما می دانید -- you'll شود
به جرم رسوایی تاریخ و زمان آخرین -- اگر شما تا کنون او را رها کردن ".
و این ، در ساعت موقر زبان آمده ، زبان آمده در محل که پر از او بود
نفوذ ، بقیه از کسب و کار او بود و زمانی که یک بار از او شنیده بود خود را به آن می گویند
او احساس است که پیام خود را به حال قبل از هرگز صحبت شده است.
این قرار داده شده تماس حضور خود را فورا بر روی زمین جامد ، و اثر آن بود
را قادر می سازد او را کاملا با آنچه که ما به نام کلید بازی.
چاد نشان داد هیچ سایه ای از خجالت ، اما به حال هیچ کدام کمتر برای او مشکل شده
پس از دیدار خود را در این کشور ، ترس و شک و تردید در موضوع خود را داشته
آسایش.
او ، آشفته بود و آن را به عنوان ، تنها برای او ، و مثبت رفته بود دور او را سهولت
خاموش ، به او اجازه پایین -- اگر آن را در واقع نه بلکه او را پیچ -- به آرامی.
دیدن او را در حال حاضر نسبتا یابو یا اسب خسته او ، با طنز مشخصه خوب آمده بود ، تمام
راه را برای دیدار با او را ، و چه Strether supremely ساخته شده پس از ان خارج شد که او
را برای او به پایان اطمینان وجدان فراوانند.
این همان چیزی بود که بین آنها در حالی که بازدید کننده باقی ماند و تا کنون از داشتن برای رفتن
او بیش از زمین های قدیمی سرگرم کننده خود را مشتاق به توافق برسند به همه چیز است.
این می تواند بیش از حد به شدت برای او قرار داده است که او می خواهم یک حیوان است.
"اوه نه -- اگر من باید هر چیزی را که مرتب سازی بر اساس.
من امیدوارم که فکر می کنید من واقعا آن را احساس است. "
"من آن را می خواهم ، گفت :" Strether ، "به حرف آخر من از همه به شما.
من می توانم که بگویم ، شما می دانید و من نمی بینم که چگونه من می توانید انجام دهید ، در هر راه ، از من
انجام می شود. "
چاد در زمان این ، تقریبا artlessly ، به عنوان یک اشاره مستقیم.
"شما به او دیده می شود؟" "آه بله -- برای گفتن خداحافظی است.
و اگر من تا به حال شک حقیقت آنچه که من به شما بگویم -- "
"او می خواهم که پاک کردن شک خود را" چاد درک -- "و نه" -- دوباره!
حتی او را به طور خلاصه خاموش نگه داشته است.
اما او ساخته شده که. "او باید عالی است."
"او" Strether صراحت اعتراف -- که همه آنها عملا به عنوان یک اشاره به گفت :
شرایط حادثه هفته گذشته آفریده شده است.
آنها برای کمی به نظر می رسد نگاه به پشت سر در آن که بیرون آمد هنوز هم بیشتر در
آنچه چاد بعدی گفت.
"من نمی دانم شما واقعا فکر ، همه همراه من هرگز می دانستید -- برای هر چیزی ،
با شما ، ممکن است به نظر می رسید.
اما البته -- البته -- بدون سردرگمی ، کاملا با چیزی جز
زیاده روی او خراب شد ، او کشیده است. "پس از همه ، شما را در درک.
من به شما صحبت می کردند در ابتدا تنها به عنوان من تا به حال به صحبت می کنند.
تنها یک راه وجود دارد -- isn't وجود دارد -- در مورد چنین چیزهایی است.
با این حال ، او با فلسفه نهایی لبخند زد : "من آن را حق همه است."
Strether چشم خود را با حس ضرب افکار ملاقات کرد.
چه بود که او را در حال حاضر ساخته شده ، در اواخر شب و بعد از سفر ، تا renewedly ،
به طوری قابل ملاحظه ای جوان؟
Strether دیدم که در حال حاضر آنچه در آن بود -- این بود که او جوان تر نسبت به خانم
د Vionnet.
او خود گفت : بلافاصله هیچ یک از چیزهایی که او فکر ، او گفت :
چیزی کاملا متفاوت است. "شما واقعا به یک فاصله است؟"
"من به انگلستان بوده است."
چاد خوش صحبت کرد و بی درنگ است ، اما بدون حساب بیشتر از آن از برای گفتن داد :
"گاهی اوقات باید دریافت کنید."
Strether خواستم واقعیت ندارد -- او فقط می خواستم برای توجیه ، آن را به عنوان او
سوال. "البته شما که شما در حال آزاد برای انجام.
اما من امیدوارم که ، این زمان ، که شما برای رفتن نیست. "
"برای بسیار شرم در آزار شما واقعا بیش از اندازه؟
مرد عزیز من ، "چاد خندید :" چه WOULDn't من برای شما انجام دهم؟ "
پاسخ آسان Strether برای این بود که آن منش او تا به حال دقیقا به آمده بود
سود توسط.
"حتی در خطر که در راه خود را من در صبر کردم ، می دانید ، برای قطعی
دلیل. "چاد آن را در زمان شوید.
"آه بله -- ما را در صورت امکان برداشت هنوز هم بهتر."
و او ایستاده وجود دارد با خوشحالی exhaling کامل او آگاهی عمومی است.
"من بسیار خوشحال به جمع آوری است که شما احساس می کنید از آن ساخته شده ایم."
طنز دلپذیر در کلمات وجود داشت ، که مهمان خود ، سرگرم و نگهداری
نقطه ، را ندارد.
"اگر من تا به حال احساس من مایل بقیه هم -- زمان خود را که هنوز در
این سمت ، "او ادامه داد : برای توضیح --" من می دانم که در حال حاضر به همین دلیل من آن را می خواستم. "
او به عنوان قبر ، به عنوان مجزا ، به عنوان خشونت علیه تظاهر کنندگان قبل از تخته سیاه ، و چاد
ادامه داد : به او را مانند مردمک هوشمند مواجه شوند.
"شما می خواستم که از طریق چیزی که تمام شده است قرار داده است."
Strether دوباره ، برای یک لحظه ، هیچ چیز نمی گفت ، او تبدیل چشمان او دور ، و آنها را از دست داده
خود ، از طریق پنجره باز ، در هوا تاریک بیرونی است.
"من باید از بانک اینجا جایی که آنها در حال حاضر داشتن نامه های خود را یاد بگیرند ، و من
حرف آخر را ، که من باید در صبح و نوشتن که انتظار آنها به عنوان من
اتمام حجت ، خواهد شد تا بلافاصله آنها برسد. "
نور از ضمیر جمع او به اندازه کافی در خود همدم بود منعکس
چهره او دوباره آن را ملاقات کرد و او به پایان تظاهرات خود را.
با پیگیری های او حقیقتا اگر برای خودش.
"البته من برای اولین بار به توجیه آنچه که من باید انجام دهید."
"شما آن را توجیه زیبایی!" چاد اعلام کرد.
"این یک سوال از ارائه مشاوره به شما برای رفتن نیست نیست ، Strether گفت ،" اما از کاملا
پیشگیری از شما ، در صورت امکان ، از بسیار به عنوان فکر آن است.
اجازه دهید من بر این اساس به شما همه شما نگه مقدس تجدید نظر است. "
چاد تعجب نشان داد. "چه چیزی شما فکر می کنید من قادر --؟"
"شما فقط می خواهم ، من می گویم ، حیوان ، شما می خواهم ، همراه خود را در رفت
همان شیوه ، "مجرم از عمیق ترین رنگ است." چاد داد نگاه واضح تر ، تا اگر به سنج
بدگمانی ، امکان پذیر است.
"من نمی دانم چه باید شما فکر می کنید من دیگر خسته شده ام از او."
Strether آیا کاملا نمی دانند یا ، و برداشت از جمله ، برای ذهن تخیلی ،
همیشه بیش از حد خوب است ، بیش از حد شناور ، در حکم نقطه خود را برای تولید.
هیچ کمتر برای او ، در شیوه ای بسیار اشاره میزبان خود را به
سیری به عنوان انگیزه فکر کردنی ، نفس اندکی از شوم.
"من احساس می کنم چقدر بیشتر او می تواند برای شما انجام دهد.
او همه را دارد انجام نشده است. با او بمانید ، حداقل تا او کرده است. "
"و او را ترک و سپس؟" چاد خندان نگه داشته بود ، اما اثر آن در
Strether سایه ای از خشکی بود.
"آیا ترک خود را قبل از نیست. هنگامی که شما رو است که می تواند --
نمی گویم ، "وی افزود : یک چیز جزیی ظالمانه است. "است که زمان مناسب است.
اما همانطور که ، برای شما ، از یک زن ، همیشه وجود داشته باشد چیزی به کردم ، من
اظهار اشتباه به او نیست. "
چاد به او اجازه دهید ، نشان دادن هر احترام شایسته ، نشان شاید هم رک و راست
کنجکاوی برای این لهجه واضح تر. "من شما را به یاد داشته باشید ، می دانید ، به شما به عنوان شدند."
"الاغ افتضاح بود ، نه؟
پاسخ به عنوان سریع بود که اگر او یک فنر فشرده شده بود و آن را به حال فراوانی آماده
او که در آن حتی winced ، به طوری که او یک لحظه گرفت تا با آن روبرو است.
"شما مطمئنا در آن صورت به ارزش همه شما به من اجازه دهید در برای ندارند به نظر می رسید.
شما خودتان را تعریف بهتر است. ارزش شما پنج برابر شده است "
"خب پس ، که به اندازه کافی باشد --؟"
چاد آن را به خطر انداخته بود jocosely ، اما Strether خالی باقی ماند.
"کافی است؟" "اگر کسی مایل به زندگی در یک فرد
تجمع؟ "
پس از آن ، با این حال ، به عنوان دوست خود ظاهر سرد به شوخی ، مرد جوان را به عنوان
به راحتی آن کاهش یافته است. "البته من واقعا هرگز فراموش ، شب یا
روز ، آنچه من به او مدیون است.
من همه چیز خود را مدیون است. من به شما کلمه من افتخار را ، "او رک و پوست کنده
زنگ زد ، که من خسته کمی از او نیست. "
Strether در این تنها به او خیره : جوانان راه می تواند به خودی خود بیان
دوباره و دوباره تعجب.
او هیچ آسیبی به معنای ، هر چند که ممکن است بعد از همه توانایی بسیار ، هنوز او بودن صحبت کرد
"خسته" از او تقریبا به عنوان ، او ممکن است که از گوشت گوسفند کباب شده خسته سخن گفته
شام.
"او هرگز برای یک لحظه هنوز به من خسته -- هرگز مایل ، به عنوان باهوش ترین زن
گاهی اوقات ، در تدبیر.
او هرگز در مورد تدبیر او سخن گفت -- حتی به عنوان آنها نیز گاهی اوقات صحبت کردن ، اما او تا به
همیشه آن را به حال. او بیشتر به حال هرگز "-- او سخاوتمندانه
نقطه -- "از ساخته شده می بینم."
و موشکافانه ی او فراتر رفته است. "او تا به هر چیزی من می توانم تماس بوده است هرگز
بار است. "
Strether برای لحظه ای چیزی گفت و سپس او صحبت کرد به شدت با سایه خود را از خشکی
عمیق تر است. "آه اگر شما عدالت او --"
"من باید یک جانور ، EH؟"
Strether اختصاص داده شده هیچ زمانی به گفتن آنچه او خواهد بود ، که آشکارا ، آنها را
دور می کنند. اگر هیچ چیز برای آن ، اما به تکرار وجود دارد ،
با این حال ، تکرار اشتباه بود.
"شما همه چیز را مدیون او -- بسیار بیشتری نسبت به او همیشه می تواند به شما بدهکار است.
شما در وظایف عبارت دیگر به او کرده ام ، از مثبت ترین مرتب کردن بر اساس ، و من آنچه را نمی بینیم.
وظایف دیگر -- به عنوان دیگر به شما نشان داده -- می برگزار خواهد شد برای رفتن قبل از آنها ".
چاد او را با لبخند نگاه کرد.
"و شما البته می دانیم در مورد دیگران ، EH -- از آن شما خود را که انجام داده اند
ارائه "" مقدار زیادی از آن -- بله -- و از من
توانایی.
اما نه همه -- از لحظه ای خواهر شما صورت گرفت ".
"او ، و نه" چاد بازگشت.
"سالی جای گرفت ، قطعا ، اما هرگز ، من از لحظه اول دیدم ، به
در خدمت شماست. هیچ کس -- با ما -- هرگز به مال شما را.
این امکان پذیر نخواهد بود. "
"آه البته ، آهی کشید :" Strether ، "من آن را می دانستند.
من معتقدم که حق با شما است. هیچ کس در جهان است ، به تصور من ، تا کنون تا
portentously موقر.
وجود دارد که من ، او با یکی دیگر از آه اضافه شده است ، و اگر خسته به اندازه کافی ، در مواردی ، از این
حقیقت است. "من به طوری ساخته شده بود."
چاد برای کمی به در نظر گرفتن راه او ساخته شده بود ظاهر شد ، او برای این منظور ممکن است
او را اندازه گیری بالا و پایین. نتیجه گیری او طرفدار این واقعیت است.
"شما هر یکی از مورد نیاز را به شما بهتر است.
هر یکی به اندازه کافی خوب بوده است وجود نداشته است. آنها می توانستند ، و نه "مرد جوان اعلام کرد.
دوست او تردید است.
"چی فرمودید خود را. آنها داشته باشد. "
چاد ، بدون تفریحی نشان داد ، شک او.
"چه کسی پس از آن؟"
Strether -- هر چند کوچک dimly -- لبخند زد او را.
"زنان -- بیش از حد" "' دو '؟"--چاد خیره شد و خندید.
"آه من باور نمی کند ، برای چنین کاری ، در بیش از یک!
بنابراین شما به اثبات بیش از حد. و آنچه که حیوان صفت ، در تمام حوادث ، "او
افزود : "این است که شما از دست دادن است."
Strether خود را در حرکت برای خروج بود ، اما در این او متوقف شد.
"آیا می ترسید؟" "ترس --"
"اشتباه انجام داده است.
منظور من دور از چشم من است. "قبل از چاد می تواند صحبت می کنند ، با این حال ، او تا به حال
گرفته شده خود را تا. او خندید : "من هستم ، قطعا ،" ،
"شگرف".
"بله ، ما به شما فاسد برای همه احمق --"
این ممکن است داشته باشد ، در بخشی چاد ، در تاکید افراطی خود ، تقریبا بیش از حد آزادانه
عجیب ، اما پر بود ، به سادگی به اندازه کافی ، قصد راحتی ، آن را
انجام با آن اعتراض به شک و وعده ، مثبت ، عملکرد.
برداشتن کلاه در راهرو او با دوستش آمد ، آمد طبقه پایین ، در زمان
دستش را ، روی محبت ، به عنوان کمک و راهنمای او ، درمان او را اگر نه دقیقا به عنوان
سالمندان و رنجور ، در عین حال به عنوان نجیب خارج از مرکز
که متوسل به حساسیت به لمس ، و حفظ در با او ، در حالی که آنها راه می رفت ، به بعد
گوشه و بعدی است.
"شما باید به من بگویید ، شما نیاز دارید به من بگویید!" -- این دوباره به عنوان آنها اقدام او
آرزو را احساس Strether.
ولی آنچه را که باید بگویید او را در حال حاضر در گذشته بود ، در خوش مشربی از جداسازی ، هر چیزی در
همه از آن نگران او را بدانند.
او می دانستند ، تا دسته شمشیر -- که واقعا بیش از چاد آمد و او را درک ، احساس ، ضبط
نذر خود را ، و آنها را بر روی آن lingered به عنوان آنها در راه رفتن خود را به Strether lingered بود
هتل شب از اولین نشست خود را.
دومی ، در همین ساعت صورت گرفت ، همه او می تواند ، او همه او را به حال به حال داده بود ؛
او به عنوان تهی شده بود که اگر او آخرین اژدهای طلایی شان سویا را به سر برده بود.
اما فقط یک چیز که قبل از آنها قطع ، چاد دفع به نظر می رسید وجود داشت
کمی به مقرون به صرفه است.
همدم او نیاز دارند ، نه به عنوان او گفت ، به او بگوید ، اما او ممکن است به خود اشاره کرد که او
شده بود ، خبری از هنر تبلیغات است.
او بیرون آمد کاملا به ناگهان با این خبر را در حالی که Strether تعجب اگر خود را
احیا علاقه به او گرفته شده بود ، با inconsequence عجیب و غریب را به لندن.
او در تمام حوادث به نظر میرسد که به دنبال این سوال بوده و به حال
مواجه وحی. تبلیغات ارائه شده علمی مشغول به کار
خود را در نتیجه به عنوان نیروی بزرگ جدید.
"این واقعا چیزی ، شما می دانید." آنها چهره به چهره خیابان
لامپ شب اول و Strether ، بدون شک ، شده بود نگاه خالی است.
"تاثیر می گذارد ، شما ، فروش جسم آگهی؟"
"بله -- اما آن را تحت تاثیر فوق العاده ، واقعا فراتر از آنچه قرار بود یکی از.
منظور من البته هنگامی که آن را انجام داده به عنوان یکی می سازد که در سن خروشان ما ، آن را می توانید
باید انجام شود.
من شده پیدا کردن یک کمی ، هر چند که بدون شک می کند بسیار بیشتر از مقدار مصرف نکنید
آنچه شما در اصل ، بنابراین awfully وضوح -- و همه ، بسیار نزدیک ، که شب اول -- قرار داده
قبل از من.
این هنر مانند دیگر است و مانند همه هنرها بی نهایت است. "
او در تاریخ به عنوان اگر برای شوخی از آن رفت -- تقریبا به عنوان اگر صورت دوست خود او را خوشحال.
"در دست ، به طور طبیعی ، استاد است.
مرد راست را باید نگه دارید. با مرد حق کار می کند c'est سازمان ملل متحد
اشرافیت. "
Strether او را تماشا بود کاملا به عنوان اگر وجود دارد در پیاده رو و بدون بهانه ، او تا به حال
شروع به رقص گام های فانتزی.
"همان چیزی است که شما فکر کردن است که شما به خودتان ، در مورد شما را در ذهن داشته باشد ،
خواهد بود مرد درست است؟ "
چاد کت نور خود را به عقب پرتاب شده بود و هر یک از شست خود را به armhole رانش
از لباس زیر شبیه جلیقه خود را ، که در آن موقعیت انگشتان خود بازی بالا و پایین.
"چرا ، چه او اما آنچه شما به خودتان ، به عنوان من می گویم ، به من برای زمانی که شما برای اولین بار آمد در زمان
می شود؟ "Strether احساس غش کمی ، اما او
با زور گرفته شده توجه خود را.
"آه بله ، و بدون شک وجود دارد که با قطعات طبیعی شما ، شما می خواهم از حد در
با او مشترک است. تبلیغاتی است که به وضوح در این زمان از روز
راز تجارت.
این کاملا امکان پذیر است آن را به شما - - دادن تمام ذهن خود را به آن باز خواهد شد -- به
همهمه جای کل با شما.
درخواست تجدید نظر مادر شما به تمام ذهن خود را ، و این دقیقا همان قدرت
پرونده او. "انگشتان چاد به ور رفتن ادامه داد ، اما او
به حال چیزی از یک قطره.
"آه کرده ایم از طریق پرونده مادر من بوده است!" "بنابراین من فکر کردم.
پس چطور است که شما را از این موضوع صحبت می کنند؟ "" فقط به این دلیل آن را بخشی از اصل ما بود
بحث و گفتگو.
برای باد تا که ما شروع شد ، علاقه من کاملا افلاطونی است.
در هر حال این واقعیت وجود دارد -- این واقعیت امکان پذیر است.
منظورم پول در آن است. "
"آه لعنت به پول در آن گفت :" Strether. و سپس به عنوان لبخند ثابت مرد جوان
به نظر می رسید به درخشش بیشتر عجیب و غریب : "باید شما را دوست خود را برای پول در
آن؟ "
چاد ادا و اصول خوش تیپ خود را به عنوان و بقیه نگرش خود را حفظ است.
شما هستید در دسترس نباشد -- آنقدر بزرگ solemnity' خود را -- نوع.
به من نشده است شما نوشیدن -- از همه شما من احساس می کنم شما ارزش به من؟
من چه کرده ام ، آنچه من انجام است ، اما تقسیم شدن به او را به مرگ؟
تنها چیزی است ، او خوب humouredly توضیح داد ، "که می توان آن را
قبل از یک ، در شکستن -- نقطه که در آن مرگ می آید.
آیا نگران آن نیست.
دلپذیر به احساسات یک شخص ، "توسعه یافته ، به اندازه رشوه او
اعمال پای خود را به "" آه اگر همه شما kickable want'sa
سطح رشوه بسیار زیاد است. "
"خوب است. سپس آن را می رود وجود دارد! "
چاد و پا زدن خود را با نیروی فوق العاده اداره و ارسال شی پرواز خیالی است.
بود بر این اساس در صورتی که یک بار دیگر از شر این سوال و می تواند آمده
بازگشت به آنچه که واقعا او را نگران است. "البته من نباید تو فردا را ببینید."
اما کمیاب Strether توجه طرح پیشنهاد شده برای این ، او هنوز هم
تصور -- نمی slighter برای ضربه شبیه سازی شده -- از سرنا بی ربط
و یا جست و خیز کردن.
"شما در حال بی قرار" "اوه ،" بازگشت چاد به عنوان آنها جدا "شما
هیجان انگیز است. "
>
کتاب V دوازدهم
با این حال ، او بود ، در عرض دو روز ، یکی دیگر از جدایی به چهره است.
او ماریا Gostrey فرستاده بود یک کلمه در مراحل اولیه ، با دست ، به خواست اگر او ممکن است به صبحانه می آیند ؛
در نتیجه از آن ، در ظهر ، او را در سایه های سرد کم کم به او در انتظار
هلندی به دنبال اتاق ناهار خوری.
این عقب نشینی شد و در برگشت به خانه ، با نمایی از قراضه از باغ قدیمی که
از تاخت و تاز مدرن شده بود نجات داد ، و هر چند او در بیش از یکی دیگر بود
مناسبت پاهای خود را در زیر کوچک آن بود و
جدول peculiarly صیقل خورده ای از مهمان نوازی ، جای او را به عنوان تا پیش از این هرگز رخ داد
مقدس به دانش لذت بخش ، به افسون صمیمی ، به سفارش عتیقه ، به neatness که
تقریبا اوت.
برای نشستن بود ، او به عنوان میزبان خود را پیش از گفته بود ، برای دیدن زندگی را منعکس
زمان در ترکیب قلع و سرب به ایده آل نگه داشته شده که به نحوی در حال تبدیل شدن بود ، بهبود زندگی ، به طوری
چشم که یکی برگزار شد و آرامش است.
Strether در تمام وقایع در حال حاضر آرامش شدند -- و بیشتر است که آن را آخرین نفر بود
زمان -- با اثر ، جذاب لخت یک پارچه و افتخار از آن در هیئت مدیره
سطح کاملی از ظروف گلی کوچک قدیمی
و نقره قدیمی ، تطبیق داده شده توسط قطعات بیشتر قابل توجهی با خوشحالی در مورد دفع
اتاق.
نمونه Delf واضح در خصوص شأن و منزلت را از پرتره های خانوادگی و
در میان آنها بود که دوست ما resignedly خود را ابراز.
او حتی با شوخ طبعی فلسفی خاصی صحبت کرد.
"چیزی بیشتر برای انتظار وجود دارد ، من به نظر می رسد به کار یک روز خوب را انجام داده اند.
من اجازه دهید را در تمام طول داشته باشند.
من دیده ام چاد ، که به لندن شده است و دوباره.
او به من می گوید من 'هیجان انگیز است ، و من در واقع به نظر می رسد به خوبی به هر یک را ناراحت.
من در هر حال او را هیجان زده است.
او و مجزا بی قرار است. "" شما من هیجان زده ، "دوشیزه Gostrey لبخند زد.
"من و مجزا بیقرار." "آه ، که زمانی که من شما یافت شد.
به نظر من من و نه شما از آن است.
این چه "او را خواست با او درباره او نگاه کرد ،" اما امد و شد زیاد از صلح باستان چیست؟ "
"من با تمام قلب من مایل ،" او در حال حاضر پاسخ داد : "من می تواند درمان آن را به عنوان یک
پناهگاه استراحت است. "
که بر روی آنها یکدیگر خوی ، در سراسر جدول ، تا اگر چیز unuttered در
هوا می باشد. Strether ، در راه او به نظر می رسید ، زمانی که او بعدی
صحبت می کرد ، را به برخی از آنها.
"این به من نمی دهد -- که می شود مشکل -- آن چه خواهد شد ، بدون شک ، هنوز هم به من بدهید
شما خواهد شد.
من نیست ، "او توضیح داد که با تکیه به عقب در صندلی خود را ، اما با چشمان خود را بر روی رسیده کوچک
گرد خربزه -- "در هماهنگی واقعی با آنچه که من را احاطه کرده است.
شما می شوند.
آن را من بیش از حد سخت. شما نمی کنند.
آن را می سازد -- این چیزی است که آن را به در پایان می آید -- یک احمق از من "
سپس در مماس ، "آنچه که او انجام شده در لندن؟" او خواستار است.
آه یکی ممکن است به لندن برود ، "ماریا خندید. "شما می دانید من انجام داد."
بله -- او در زمان یادآوری.
"و شما مرا به عقب." او وجود دارد مخالف brooded به او ، اما
بدون دل تنگی. "چه کسی تا به چاد آورده؟
او پر از ایده های است.
و من به سارا نوشت ، "او اضافه کرد ،" اولین چیزی که امروز صبح.
بنابراین من مربع است. من برای آنها آماده است. "
او بخش های خاصی از این سخنرانی را در منافع دیگران نادیده گرفته شده است.
"ماری روز دیگر به من گفت که او احساس او را به تدوین بسیار زیاد
انسان را از کسب و کار. "
"آن وجود دارد. او پسر پدرش است! "
اما چنین پدر! "" آه فقط یک حق را از آن نقطه
مشاهده!
Strether افزود : اما در او نه پدرش ، "،" می شوند که مشکلات من است. "
"آنچه در آن است و سپس؟"
او آمد برگشت به صبحانه خود ، او در حال حاضر از خربزه جذاب فعال داشتید ، که او
آزادانه برای او بریده و آن را تنها پس از این بود که او ملاقات سوال او.
سپس علاوه بر آن بود ، اما به سخن گفتن است که او می خواهم او را در حال حاضر پاسخ.
او منتظر ، او را تماشا او را خدمت کرد و او را سرگرم ، و شاید با این
تاریخ و زمان آخرین ایده که او به زودی او را از داشتن خود را به او حتی هرگز نام یادآوری
مقاله تولید Woollett.
"آیا شما به یاد داشته باشید صحبت ما از آن در لندن -- که شب را در بازی"
قبل از اینکه او می تواند می گویند بله ، با این حال ، او آن را برای موارد دیگر به او قرار داده بود.
آیا او را به یاد داشته باشید ، او به یاد داشته باشید -- این و آن از روز اول خود را؟
او همه چیز را به یاد آوردن تا با طنز حتی چیزهایی که او استادانی
هیچ خاطره ، همه چیز او قاطعانه تکذیب کرد ؛ و بالاتر از همه در سقوط
علاقه زیادی از زمان اولیه آنها ،
کنجکاوی توسط هر دو از آنها به عنوان به جایی که او احساس "بیرون می آیند."
آنها طوری فرض شده بود آن بود که در برخی از مکان خارق العاده ای می شود -- آنها تا به حال از آن را به عنوان فکر
بنابراین بسیار.
خوب ، بود که بدون شک آنچه در آن شده بود -- از او فقط آنجا آمده بودند.
او ، در حقیقت ، تا آنجا که امکان پذیر می شود و اکنون باید به جای اندیشه کردن
خود گرفتن دوباره.
او در نقطه ای تصویری از تاریخ اخیر خود در بر داشت ، او مانند یکی از
چهره های ساعت های قدیمی در برن.
آنها بیرون آمد ، در یک طرف ، در ساعت خود را ، در امتداد البته کمی خود را در jigged
چشم های عمومی ، و در طرف دیگر می رفتند. او هم البته کمی خود را jigged بود -- او را
عقب نشینی بیش از حد متواضع در انتظار.
او ارائه شده در حال حاضر ، باید او واقعا می خواهم بدانم ، به نام محصول بزرگ
Woollett. این امر می تواند تفسیر بزرگ در
همه چیز.
در این او را متوقف کردن او نه تنها مایل به دانستن را نداشت ، اما او نمی دانم
برای جهان است. او با محصولات انجام داده بود Woollett
برای همه خوب او از آنها کردم.
او هیچ خبری مورد نظر بیشتر از آنها ، و او به ذکر است که مادام د Vionnet
خود ، به دانش خود ، زندگی می کردند به حال معاف از اطلاعات او آماده بود تا
عرضه است.
او موافقت هرگز به آن را دریافت ، هر چند او می توانست آن گرفته شده ، تحت
استرس ، از خانم Pocock.
-- اما این یک موضوع بود که خانم Pocock به نظر میرسد که کمی به حال می گویند
صدایی کلمه -- و آن را دلالت نیست.
هیچ چیز به وضوح برای ماریا Gostrey که نشانگر در حال حاضر وجود دارد -- صرفه جویی در یک نقطه نوک تیز ،
که شده است ، که او در زمان آمد.
"من نمی دانم که آیا آن را قبل از شما به عنوان یک احتمال است که ، از چپ به خود ، آقای چاد
ممکن است بعد از همه به عقب برگردید. من قاضی آن است که بیشتر یا کمتر قبل از
شما از آنچه که شما فقط در حال حاضر از او گفت. "
مهمان او چشم خود را در او بود ، با مهربانی اما با دقت ، که اگر پیش بینی چه بود
در پیروی از این. "من فکر نمی کنم آن را برای پول می شود."
و سپس به عنوان او نامشخص به نظر می رسید : "من منظور من اعتقاد ندارم از آن خواهد شد که او خواهید
به او "سپس او را او را تا به من بدهید؟"
Strether منتظر لحظه ای ، به جای آرام و سنجیده در حال حاضر ، طراحی یک کمی این
تاریخ و زمان آخرین مرحله نرم و شفاعت او را در راه های مختلف مطرح و ناگفتهای برای
صبر و درک.
"چه بود فقط در مورد من بپرسید؟" "آیا چیزی هست که او می تواند انجام دهد که
شما آن را وصله؟ "" با خانم Newsome؟ "
موافقت او ، اگر او را به ظرافت در مورد صدایی نام داشته است ، تنها در او بود
صورت ، اما او با آن افزود : "وجود دارد هر چیزی که او می تواند انجام دهید که او را امتحان کنید
آن؟ "
"برای پچ آن را با من؟" پاسخ او در تاریخ و زمان آخرین قطعی شد
headshake. "هر کس نمی تواند انجام دهد وجود دارد.
بر.
را برای هر دو ما است. "ماریا تعجب ، به نظر می رسید کمی به شک.
"آیا شما تا مطمئن شوید که برای او؟" ، "آه بله -- مطمئن شوید که در حال حاضر است.
زیاد اتفاق افتاده است.
من برای او متفاوت است. "او آن را در زمان در آن زمان ، رسم یک عمیق تر
نفس می شود. "من می بینم.
به طوری که او به عنوان های مختلف برای شما -- "
"آه ، اما ،" او قطع شود ، گفت : "او نیست." و به عنوان دوشیزه Gostrey تعجب دوباره : "او
همان. او بیشتر از همیشه همان است.
اما من قبل از من نیست -- من او "است.
او به شدت صحبت کرد و همانطور که اگر مسئولانه -- از او تا به حال به تلفظ کنند ؛ و اثر
از آن کمی موقر بود ، به طوری که او به سادگی گفت : "آه!"
راضی و سپاسگزار است ، با این حال ، او در عبارت بعد خود او پذیرش او را نشان داد
بیانیه. "آنچه سپس شما به خانه؟"
او بشقاب خود را تحت فشار قرار دادند به حال کمی دورتر ، با یکی دیگر از طرف موضوع اشغال ؛
پناه بردن قطعا در آن سمت و احساس به طوری نقل مکان کرد که او به زودی خود را در بر داشت
بر پاهای خود نیست.
او در پیشبرد آنچه که او بر این باور ممکن است از او آمده تحت تاثیر قرار ، و او را
دوست داشت از آن ممانعت و برخورد با آن tenderly ؛ رتبهدهی نشده است در حضور از آن او
آرزو هنوز هم بیشتر می شود -- هر چند به عنوان هموار که ممکن است -- بازدارنده و قطعی است.
او با قرار دادن سوال خود را برای لحظه ای ، او گفت : او را در مورد چاد.
"آن شده اند که غیر ممکن است به ملاقات من بیش از او شب گذشته در سؤال
از رسوایی به او چسبیده نیست "" این است که آنچه شما آن را برای او به نام --
'افتضاح'؟ "
"اوه نه! من به او را در جزئیات توصیف پایه
مخلوق او باشد و او کاملا با من موافق در مورد آن. "
به طوری که آن را واقعا به عنوان اگر شما او را میخ شده بود؟ "
"کاملا واقعا که اگر --! من به او گفتم من باید او را لعن و نفرین است. "
"آه" او لبخند زد ، "شما آن را انجام می شود."
و پس از آن فکر دوباره : "شما می توانید پس از آن پیشنهاد --"
با این حال او اسکن چهره اش. "پیشنهاد دوباره به خانم Newsome؟"
او تردید از نو ، اما او آن را آورده است.
"من هرگز اعتقاد بر این ، شما می دانید ، که شما پیشنهاد.
من همیشه بر این باور بود واقعا او -- و ، تا آنجا که می رود که ، من می توانم آن را درک کنند.
آنچه منظور من است ، او توضیح داد ، "که با چنین روح -- روح لعنت -- شما
نقض مرمت گذشته است.
او تنها به دانستن آنچه که تو را به او انجام می شود هرگز دوباره به بالا بردن انگشت. "
گفت Strether : "من انجام داده ام" ، "آنچه که من می توانم -- یکی می تواند بیشتر کار را انجام ندهید.
او تظاهرات خود گذشتگی خود و وحشت او.
اما من مطمئن هستم که من او را نجات داد. او تظاهرات بیش از حد.
او می پرسد چگونه می توان بودن خسته او خواب است.
اما او قبل از او در تمام عمر است. "
ماریا را دیدم آنچه منظور او. "او تشکیل شده برای لطفا."
و این دوست ما که به او شکل گرفته است. "Strether احساس در آن طنز عجیب و غریب است.
"پس از آن به ندرت گسل خود را!"
"این در هر میزان خطر خود را. منظور من ، گفت : "Strether :" این مال انزن.
اما او آن را می داند. "" بله ، او آن را می داند.
و نظر شما ، "دوشیزه Gostrey پرسید :" که بعضی از زن های دیگر در
لندن؟ "" بله. شماره است که من هیچ ایده ای ندارند.
من می ترسم از آنها.
من با آنها انجام می شود. "و او را دست خود را به او است.
"خداحافظی." آن را آورده پشت او را بدون جواب او
سوال.
"برای چه به منزل می روید؟" "من نمی دانم.
همیشه وجود داشته باشد چیزی. "" تفاوت بزرگ "او گفت : او به عنوان
نگه داشته دست خود را.
"تفاوت بزرگ -- بدون شک. با این وجود من باید ببینیم که چه چیزی می تواند از آن بسازید. "
"باید چیز خیلی خوب شما را --" اما ، تا اگر به خاطر سپردن آنچه خانم Newsome
به حال انجام شده ، مثل آن بود که تا آنجا که او رفت.
او به اندازه کافی درک کرده بود. "پس به عنوان این محل در این لحظه خوب است؟
خیلی خوب به عنوان آنچه که شما از همه چیز شما را لمس را؟ "
او در زمان یک لحظه برای گفتن ، برای ، واقعا و حقیقتا ، چه ایستاده بود در مورد او وجود دارد او در سال ها
پیشنهاد -- که به عنوان پیشنهاد از خدمات نفیس ، مراقبت از روشن شده بود ، برای بقیه
روزهای خود را -- و ممکن است وسوسه کرده اند.
آن ساخته شده است او را آرام دور ، آن را مسقف او را به گرمی بیش از آن استراحت ، همه شرکت بنابراین ، در
انتخاب. و آنچه حکومت انتخاب زیبایی بود و
دانش است.
این بی دست و پا بود ، تقریبا احمقانه بود ، به چنین چیزهایی جایزه به نظر می رسد ، با این حال ، هیچ یک
کمتر ، تا آنجا که آنها فرصت خود آنها آن را فقط برای یک لحظه ساخته شده است.
او علاوه بر این می خواهم درک -- او همیشه درک.
که در واقع ممکن است ، اما در عین حال او بود.
"هیچ چیزی ، شما می دانید ، من نمی خواهد برای شما وجود دارد."
"آه بله -- من می دانم" ، "هیچ چیز وجود دارد ،" او تکرار ، "در تمام
جهان است. "
"من می دانم. من می دانم.
اما همین من باید بروید. "او آن را در تاریخ و زمان آخرین.
"درست است."
"درست است؟" او آن را در بی میلی مبهم تکرار کرده بود ، اما
او احساس آن را در حال حاضر برای او روشن است. "که می بینید ، منطق تنها من است.
، از کل امر ، به هر چیزی برای خودم شدم. "
با خود فکر است. "اما با برداشت های فوق العاده خود شما
یک معامله بزرگ است. "
"معامله بزرگ" -- او موافقت کرد. وی افزود : "اما هیچ چیز مثل شما.
آن را به شما که مرا اینجا به اشتباه نفهمید! "صادقانه و خوب است ، او تا حد زیادی نمی توانست
تظاهر او آن را نمی بینم.
هنوز او می تواند فقط یک کمی تظاهر. اما چرا باید به شما می شود به طوری dreadfully
راست "" این راه است که -- اگر من باید برود -- شما
خودتان خواهد بود که برای اولین بار من می خواهم.
و من می توانم هر چیز دیگری نیست. "بنابراین پس از او تا به حال به آن را ، هر چند هنوز هم
با اعتراض او را شکست داد.
"این بسیار right' بودن خود را -- آن را وحشتناک چشم های تیز خود را برای آنچه شما می سازد
است. "" اوه ، اما شما به همان اندازه بد خودتان.
شما می توانید به من مقاومت در برابر زمانی که من نکته ای که خارج است. "
او آن را در آخرین آهی کشید همه comically ، همه غم انگیز ، به دور است.
"من در واقع نمی تواند شما مقاومت کنند." "سپس ما!" گفت : Strether.
>