Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل بیست و یکم
ما تا به حال کار غم انگیز با کمی کتی که روز : او در سرور و نشاط بالا افزایش یافت ، مشتاق به پیوستن او
پسر عموی ، و اشک چنین پرشور و مراثی او به دنبال اخبار
عطفی بود که ادگار خود را موظف شد
ساکت کردن او ، با تایید او دوباره آمدن به زودی : با این حال ، وی افزود : 'اگر من می توانم
او '؛ و وجود ندارد امید آن بودند.
این وعده ضعیف او را آرام ، اما هم قوی تر بود و هر چند هنوز در
فاصله او از پدرش و پرسش زمانی که لینتون را به بازگشت ، قبل از او را ببینید او را
دیگر ویژگی های خود را طوری کم نور در حافظه خود waxed بود که او او را به رسمیت نمی شناسد.
وقتی که من chanced برای مواجهه با خانه دار ارتفاع نظرات ، در پرداخت کسب و کار
بازدیدکننده داشته است Gimmerton ، من استفاده می شود بپرسید که چگونه استاد جوان ، برای او زندگی می کردند تقریبا به عنوان
منزوی به عنوان کاترین خودش بود ، و هرگز دیده می شود.
من می توانم از او جمع آوری است که او در سلامت ضعیف ادامه داد ، و اهل بیت خسته کننده بود.
او گفت آقای Heathcliff به نظر می رسید او را دوست نداشتن همیشه طولانی تر و بدتر ، هر چند او در زمان
برخی از زحمت آن را پنهان : او نفرت و بیزاری به صدا از صدای او ، و
نمی تواند همه با او نشسته و در همین اتاق با او چندین دقیقه با هم.
به ندرت به تصویب رساند صحبت زیادی بین آنها : لینتون آموخته های خود را صرف او
شب در یک آپارتمان کوچک آنها به نام اطاق پذیرایی و یا دیگری در تمام طول روز در رختخواب دراز :
برای او دائما گرفتن سرفه و سرماخوردگی ، و درد ، و درد از نوعی بود.
و من چنین موجودی fainthearted را هیچ وقت نمی دانید ، زن ؛ 'و نه یکی
مراقب از hisseln.
او بر روی بروید ، اگر من ترک پنجره باز کمی در اواخر شب.
آه! این قتل ، یک نفس هوای شب!
و او باید یک آتش سوزی در وسط تابستان و جوزف bacca - لوله سم ؛
و او همیشه باید شیرینی و dainties داشته باشد ، و همیشه شیر ، شیر برای همیشه --
heeding نیستی که چگونه بقیه از ما هستند
pinched در فصل زمستان و در آنجا ، در پنهان سازی باردار خود نشستن در صندلی خود را توسط پیچیده
آتش سوزی ، همراه با برخی از نان برشته و آب و یا هر نوع لباس گشاد رویی دیگر بر روی درپوش مناسب به جرعه در ، و اگر
Hareton ، برای ترحم می آید ، به او مات و متحیر کردن --
Hareton بد مزاج است ، هر چند او خشن -- مطمئن سازند به بخش ، یکی ادای سوگند
و دیگر گریه.
من معتقدم استاد رغبت است Earnshaw خرمن کوبی او را به یک مومیایی ، اگر او
شد و پسرش ، و من مطمئنم که او خواهد بود مناسب به نوبه خود او را از درب ، اگر او می دانست
نیمی از پرستاری به او می دهد hisseln.
اما در این صورت او نمی خواهد به خطر وسوسه : او وارد اطاق پذیرایی هرگز ،
و باید لینتون این راه ها را نشان می دهد در خانه جایی که او ، او می فرستد تا از پله ها
به طور مستقیم.
من ، از این حساب divined ، که عدم مطلق همدردی جوان ارائه شده است
خودخواه و نامطبوعی Heathcliff ، اگر او بودند تا اصل و علاقه من به
او ، در نتیجه ، فرسایش : هر چند هنوز هم
با حس غم و اندوه در بسیاری خود را ، و آرزو می کنم که او با ما شده بود سمت چپ منتقل شده است.
آقای ادگار من را تشویق به دستیابی به اطلاعات : اطلاعات زیادی در مورد او فکر
او ، فانتزی ، و اجرای برخی از خطر ابتلا به او را ببیند و او به من گفت یک بار به درخواست
خانه دار که آیا او تا به حال به روستا آمد؟
او گفت که او تنها شده بود دو بار سوار بر اسب ، همراه پدر خود ؛ و
هر دو بار او وانمود می شود کاملا برای سه یا چهار روز پس از آن زدم.
که در سمت چپ خانه دار ، اگر من بحر تفکر غوطهور شدن به درستی ، دو سال پس از او آمد ، و
دیگر ، که من نمی دانستم ، جانشین او شد ، او هنوز در آنجا زندگی می کند.
زمان در گرانج را در آن راه سابق دلپذیر می پوشیدند تا خانم کتی رسید
شانزده.
در سالگرد تولد او ، ما هیچ نشانه ای از شادی آشکار هرگز ، چون
آن همچنین سالگرد مرگ معشوقه اواخر من است.
پدر او همواره آن روز به تنهایی را در کتابخانه به سر برد و در هوای گرگ و میش راه می رفت ، تا آنجا
به عنوان Gimmerton kirkyard ، جایی که او را غالبا طولانی اقامت خود را فراتر از
نیمه شب است.
بنابراین کاترین بر منابع خود را برای تفریح پرتاب شد.
بیستم ماه مارس یک روز بهاری زیبا بود ، و زمانی که پدرش به حال
بازنشسته ، خانم جوانی من آمد پایین لباس برای بیرون رفتن ، و گفت او خواسته می شود
بر روی لبه اهل شمال افریقا با من سخن بی ربط : آقای
لینتون مرخصی او را داده بود ، اگر ما تنها یک فاصله کوتاه رفت و برگشت در داخل
ساعت می باشد. بنابراین اطمینان عجله ، الن! 'او گریه.
"من می دانم که جایی که من مایل به برو ؛ که در آن مستعمره اهل شمال افریقا بازی حل و فصل : می خواهم ببینم
اینکه آیا آنها را لانه خود نشده است. '
'است که باید یک فاصله خوب است ، من در پاسخ ، آنها کار بر روی لبه نژاد
اهل شمال افریقا '' ، 'نه ، این طور نیست او گفت.
من رفته بسیار نزدیک با پاپا. '
من بر روی کلاه سر گذاشتن من قرار داده و sallied ، فکر چیزی بیشتر از ماده است.
او قبل از من محدود و به سمت من بازگشت و دوباره مانند یک جوان
تازی ، و در ابتدا ، من مقدار زیادی از سرگرمی در گوش دادن به larks
دور و نزدیک ، آواز خواندن و لذت بردن از
شیرین ، گرم آفتاب و تماشای او ، حیوان خانگی من و شوق من ، با طلایی او
حلقه های باریک پرواز پشت سست ، و گونه روشن خود را ، به عنوان نرم و خالص در شکوفه آن
به عنوان یک گل رز وحشی ، و چشم او را با لذت بی ابر تابشی.
او موجودی شاد ، و فرشته بود ، در آن روزها.
اتمام حجت ترحم او نمی تواند باشد محتوای.
'خوب' به من گفت : "جایی است که خود را اهل شمال افریقا ، بازی ، خانم کتی؟
ما باید در آنها باشد : گرانج پارک نرده راه بسیار خوبی کن '.
'اوه ، بیشتر کمی -- فقط کمی بیشتر ، الن ،' پاسخ خود ،
به طور مستمر.
صعود به که برامدگی در سطح صاف ، تصویب آن بانک و در زمانی که شما رسیدن به طرف دیگر من
باید بزرگ پرندگان است. "
اما بسیاری از hillocks و بانک ها به صعود و با تصویب آن ، در طول ، من شروع وجود دارد
خسته می شود ، و به او گفت ما باید متوقف کند ، و گام های ما را جابجایی.
من به او فریاد زد ، او به من پیشی گرفته بود و یک راه طولانی ، او یا نمی شنوند و یا عدم
توجه نیست ، برای او هنوز هم بر خاست ، و من به دنبال مجبور شد.
در نهایت ، او را به توخالی شیرجه و قبل از من در نزد او دوباره آمد ، او
دو مایل نزدیکتر بلندی های بادگیر از خانه خود را ، و من یک زن و شوهر را از آن مشهود
افراد بازداشت او ، یکی از آنها من احساس متقاعد شده بود آقای Heathcliff خود.
کتی در واقع از غارت شده بود گرفتار ، و یا ، حداقل ، شکار کردن
لانه از باقرقره.
ارتفاعات زمین Heathcliff بودند ، و او لحن سرزنش آمیزی شکارچی دزدکی.
او گفت : من نه گرفته و نه هیچ یک ، '، که من به آنها toiled ، گسترش خود را
دست در دست در اثبات این بیانیه.
من معنی نیست که آنها را ، اما پاپا به من گفته شد مقدار در اینجا وجود دارد ، و من
آرزو برای دیدن تخم مرغ است. "
Heathcliff من را با یک لبخند معنی بد نگاه ، ابراز آشنایی او
با حزب ، و در نتیجه ، بدسگالی خود را نسبت به آن ، و خواست که
"پاپا" بود؟
آقای لینتون از Thrushcross گرانج ، 'او جواب داد.
"من فکر می کردم شما من را نمی دانند ، یا شما را در آن راه ندارد سخن گفته است."
'شما فرض کنید پاپا بسیار محترم و مورد احترام است ، و سپس؟" او گفت ، sarcastically.
و شما چه هستند؟ 'و پرسش کاترین ، زل زده جالب بر روی سخنران.
'آن مرد که من دیده ام قبل از.
آیا او پسر شماست؟
او به Hareton ، فرد دیگر ، که هیچ چیز به دست آورده بود ، اما با اشاره
فله و قدرت علاوه بر این دو سال به سن او افزایش یافته است : او به عنوان به نظر می رسید
بی دست و پا و خشن مثل همیشه.
خانم کتی ، 'من قطع شود ، آن خواهد بود سه ساعت به جای یکی که ما خارج ،
در حال حاضر. ما واقعا باید برود. "
پاسخ Heathcliff : "نه ، که انسان نه پسرم ،' ، هل دادن من کنار گذاشته است.
اما من یکی ، و شما او را دیده اند قبل از بیش از حد ، و ، گرچه پرستار خود در
عجله ، من فکر می کنم هم شما و هم او خواهد بود برای استراحت کمی بهتر است.
آیا شما فقط به نوبه خود این قاپیدن هیث ، و راه رفتن به خانه من؟
شما به خانه زودتر برای سهولت و شما باید یک نوع خوش آمدید دریافت.
من زمزمه کاترین که او باید در هر حساب ، نه ، به پیشنهاد ملحق شد
بطور کلی خارج از سوال است. "چرا؟" او پرسید ، با صدای بلند.
من خسته از در حال اجرا ، و زمین تر کرده است : من نمی توانم بنشینم اینجا.
به ما اجازه رفتن ، الن. علاوه بر این ، او می گوید من را دیده اند ، پسرش.
او اشتباه گرفته ، من فکر می کنم ، اما من حدس می زنم که در او زندگی می کند : در خانه رعیتی من تعداد بازدید
آینده از Crags Penistone. نه؟ "
'من.
، نلی ، زبان خود را نگه -- از آن خواهد شد درمان برای او در ما نگاه کنید.
Hareton ، به جلو با دختر. شما باید با من راه رفتن ، نلی. '
نه ، او به هر جا چنین رفتن ، 'من گریه ، که به مبارزه برای آزادی بازوی من ،
او ضبط کرده بود : اما او تقریبا در درب ، سنگ بود در حال حاضر ، scampering دور
ابرو در سرعت کامل.
منصوب همدم او بود به او وانمود نمی اسکورت : او به سمت جاده خودداری می
و از میان رفت. آقای Heathcliff ، آن را بسیار اشتباه ، 'من
ادامه داد : "شما می دانید منظور شما خوب است.
و در آنجا او خواهیم لینتون ، نگاه کنید و تمام خواهد شد به زودی گفت مثل همیشه ما بازگشت و من
باید تقصیر را به گردن داشته باشد. '
او پاسخ داد : "من می خواهم او را به مراجعه کنید لینتون ،' ؛ 'او به دنبال بهتر از این چند روز ، آن
نه او اغلب مناسب دیده می شود. و ما به زودی خواهید او را به نگه داشتن متقاعد کردن
راز بازدید : که در آن است که آسیبی از آن؟
'آسیب از آن است ، که پدرش به من اگر متوجه شد که من رنج می برد او را به وارد نفرت
خانه خود را ، و من متقاعد شده شما طراحی بد در تشویق او را به انجام این کار ، 'من
پاسخ.
طراحی من این است که ممکن است به عنوان صادق است. من شما را در تمام محدوده آن اطلاع ، او
گفت. این دو عموزاده ممکن است در عشق سقوط ، و
ازدواج.
من اقدام سخاوتمندانه به استاد شما : دخترک جوان خود را ندارد انتظارات ، و باید
او دوم خواسته من او خواهید بود در یک بار به عنوان جانشین مشترک با لینتون ارائه شده است. '
اگر لینتون فوت کرد : "من جواب داد ، و زندگی اش را کاملا نامشخص است ، کاترین خواهد بود
وارث "نه ، او را ، نه" او گفت.
هیچ بند آن را ایمن به گونهای که ، در اراده وجود دارد : اموال خود را به من ، اما ، به
جلوگیری از اختلافات ، من تمایل اتحادیه خود را ، و حل و فصل هستم به آن ایجاد شده است. "
و من حل و فصل او باید خانه خود را با من به آن نزدیک شد هرگز دوباره بازگشت ، 'من ، به عنوان
رسیدیم دروازه ، که در آن خانم کتی منتظر ما آینده.
Heathcliff bade من آرام ، و قبل از ما تا مسیر ، عجله برای باز کردن درب است.
بانوی جوان به من داد او به نظر می رسد چند ، که اگر او می تواند دقیقا نمی کند تا ذهن خود را
فکر می کنم از او ، اما در حال حاضر او لبخند زد وقتی که او با چشم او ، و ملایم تر صدای خود را در
پرداختن به او را ، و من احمقانه به اندازه کافی بود
تصور حافظه مادر او ممکن است او را از آرزوی جراحت او را خلع سلاح.
لینتون در کوره فولاد سازی دهان ایستاده بود.
او شده بود راه رفتن در مزارع ، در جهت درب او در و او تماس به
جوزف به او کفش خشک به ارمغان بیاورد. او از سن خود را بلند رشد کرده بود ، هنوز هم مایل
چند ماه از شانزده.
ویژگی های او بسیار رتبهدهی نشده است ، و چشم و رنگ خود را روشن تر از من به یاد
آنها ، هر چند با درخشش صرفا به طور موقت از هوا گوارا قرض گرفته و خوش مشرب
خورشید.
در حال حاضر ، چه کسی است؟ پرسید : "آقای Heathcliff ، عطف به کتی است.
آیا می توانید بگویید؟ "پسر شماست؟" او گفت ، داشتن doubtfully
مورد مطالعه ، یکی از اولین و سپس از سوی دیگر.
"بله ، بله ،' پاسخ او : "اما این تنها زمانی شما او را مشهود؟
فکر می کنم! آه! شما یک حافظه کوتاه.
لینتون ، آیا شما نیست به یاد پسر عموی خود را که شما استفاده می شود به ما اذیت را با که مایل به
می بینید؟ '' ، لینتون! 'گریه کتی ، کیندلینگ به
تعجب شاد در نام.
'که لینتون کمی است؟ او بلندتر از من!
آیا شما لینتون؟ "
جوانان پا به جلو ، و به اذعان خود او را بوسید شور و شوق ، و آنها
با تعجب در زمان تغییر gazed در ظاهر هر یک از شکل دراورده شده بود.
کاترین ارتفاع کامل خود رسیده بود ، رقم او بود هر دو گوشتالو و بلند و باریک ، الاستیک
به عنوان فولاد ، و تمام جنبه های خود را درخشان با بهداشت و ارواح.
به نظر می رسد لینتون و حرکات بسیار سست است ، و شکل خود را بسیار اندک بودند ، اما
فضل در شیوه ای خود را که این نقص را کاهش وجود دارد ، و او را رندر
unpleasing نیست.
پس از تبادل علائم متعدد از انس با او ، دختر خاله اش رفت و به آقای
Heathcliff ، که lingered درب ، تقسیم توجه خود را بین اشیاء
در داخل و کسانی دراز بدون :
وانمود می شود ، یعنی به رعایت دومی ، و واقعا با اشاره به سابق به تنهایی.
و شما عموی من هستند ، پس! 'او ، فریاد می رسیدن تا ادای احترام به او.
"من فکر می کردم من به شما دوست ، هر چند که شما در ابتدا متقابل بودند.
چرا در گرانج شما با لینتون بازدید؟
برای زندگی تمام این سال ها کشورهای همسایه از جمله نزدیک ، و ببینید که هرگز ما ، عجیب و غریب است :
بنابراین برای انجام شود؟ '' من آن را بازدید یک بار یا دو بار بیش از حد اغلب
قبل از اینکه شما متولد شد ، او پاسخ داد.
وجود دارد -- لعنتی! اگر شما هر بوسه به فراغت ، به آنها بدهد
به لینتون : آنها بر من دور انداخته "است.
"الن شیطان! بانگ زد :" کاترین ، پرواز را به من حمله بعدی با اسراف او
caresses. 'ماهواره الن! سعی کنید به من مانع از
ورود.
اما من این پیاده روی هر روز صبح را در آینده : ممکن است من ، عمو؟ و گاهی اوقات به ارمغان بیاورد
پاپا. آیا شما خوشحالم به ما؟
البته ، پاسخ داد : دایی ، با ادا و اصول به سختی سرکوب شده ، ناشی از
بیزاری عمیق خود را به هر دو بازدیدکنندگان پیشنهادی.
اما باقی بماند ، او ادامه داد : چرخش به سمت بانوی جوان.
حالا من از آن فکر می کنم ، من بهتر است به شما بگویم.
آقای لینتون تا به تعصب علیه من : ما در یک زمان از زندگی ما اختلاف ، با
غیر مسیحی درنده خویی و اگر آمدن به اینجا اشاره کردید به او ، او از حق وتو در قرار دادن
بازدیدکننده داشته است خود را در دسترس نباشد.
بنابراین ، شما باید آن را اشاره نمی کند ، مگر اینکه شما از دیدن پسر عموی خود را بی دقتی
آخرت : شما ممکن است ، اگر شما خواهد شد ، اما شما باید آن را اشاره نمی کند '.
"چرا شما نزاع؟ پرسید :' کاترین ، بطور قابل توجهی crestfallen.
او فکر کرد که من بیش از حد فقیر شنبه تا چهارشنبه خواهر او ، پاسخ داد : 'Heathcliff ،' و غصه دار شد که
من به او شده بود : غرور او صدمه دیده بود ، و او آن را ببخشد هرگز.
! که اشتباه است گفت : بانوی جوان : 'برخی از زمان تا من او را می گم.
اما من لینتون و سهم را در نزاع خود را ندارند.
من نمی خواهم به اینجا می آیند ، و سپس ، او باید به گرانج '.
'زمزمه' با یک خواهد شد بیش از حد ها برای من ، دختر عموی پدرش : "به راه رفتن چهار مایل بود مرا بکشند.
نه ، به اینجا می آیند ، خانم کاترین ، در حال حاضر و پس از آن : هر روز صبح نیست ، اما یک یا دو بار
یک هفته پدر نسبت به پسرش پرتاب شد
نگاه از تحقیر تلخ.
من می ترسم ، نلی ، من باید کار من از دست بدهند ، او به من muttered.
خانم کاترین ، به عنوان او را احمق می نامد ، ارزش خود را ، کشف و ارسال او را به
شیطان.
در حال حاضر ، اگر آن را Hareton شده بود -- آیا می دانید که ، بیست بار در روز ، من طمع به چیزی داشتن Hareton ،
با همه تخریب خود؟ من را دوست داشته LAD به حال او شده است برخی از
دیگری.
اما من فکر می کنم او از عشق او امن است. من او را در برابر آن موجودی لاشی گودال ،
مگر اینکه خود را تحریک کردن سریع. ما محاسبه آن تقریبا غیرممکن است تا آن تاریخ و زمان آخرین
هجده است.
آه ، پریشان کردن چیزی بی مزه! او در خشک کردن پاهای خود جذب می شود ، و هرگز
به نظر می رسد او.-- لینتون! '' بله ، پدر ، 'پاسخ پسر.
'آیا شما چیزی برای نشان دادن پسر عموی خود را در هر جای مورد ، حتی یک خرگوش یا
لانه جانوران پستاندار شبیه راسو؟
او را به باغ ، قبل از اینکه کفش خود را تغییر دهید و به ثبات خود
اسب. '
'آیا نیست که شما به جای نشستن در اینجا؟" پرسید : لینتون ، پرداختن به کتی در یک تن که
ابراز بی میلی به حرکت دوباره.
من نمی دانم ، 'پاسخ ، ریخته گری نگاه اشتیاق به درب و آشکارا
مشتاق به آن فعال باشد. او نگه داشته صندلی خود را ، و کاهش و نزدیک به
آتش است.
Heathcliff افزایش یافت ، و به آشپزخانه رفت ، و از ان جهت به حیاط ، خواستار خارج
برای Hareton. Hareton پاسخ داد ، و در حال حاضر دو
دوباره وارد -.
مرد جوان شستشو شده به حال خود ، به عنوان تب و تاب بودن در گونه خود را قابل مشاهده بود و
مو مرطوب او.
'اوه ، من به شما ، بپرسید عمو ،' گریه خانم کتی ، recollecting در خانه دار
ادعا. این پسر عموی من نیست ، او؟
"بله ، او پاسخ داد :' برادرزاده مادر شما است.
آیا شما او را دوست ندارد! 'کاترین نگاه عجیب و غریب است.
«او یک پسر خوش تیپ نیست؟" او ادامه داد.
چیزی که کمی بی ادب ایستاد روی نوک پا راه رفتن ، و حکم در Heathcliff زمزمه
گوش.
خندید ؛ Hareton تیره : من درک او بسیار حساس به slights مشکوک بود ،
بود و بدیهی است که مفهوم کم نور از حقارت خود را.
اما مقطع کارشناسی ارشد یا سرپرست خود را اخم را exclaiming تعقیب می کردند --
'شما خواهید بود مورد علاقه در میان ما ، Hareton! او می گوید شما -- چه بود؟
خب ، چیزی بسیار چاپلوس.
در اینجا! شما با دور او مزرعه. و رفتار مثل یک نجیب زاده ، ذهن!
آیا استفاده از هر یک از عبارات بد نیست و زمانی که بانوی جوان در شما به دنبال خیره شوید ،
می شود و آماده برای مخفی کردن چهره خود را زمانی که وی به ؛ و وقتی صحبت می کنید ، کلمات خود را به آرامی می گویند ،
و نگه داشتن دستان خود را از جیب خود.
خاموش ، و خود را به عنوان سادگی که شما می توانید سرگرم. '
او راه رفتن زن و شوهر گذشته پنجره تماشا می کنند.
Earnshaw به حال تشویق کردن خود را به طور کامل از همدم خود را برطرف.
به نظر می رسید او به مطالعه چشم انداز آشنا با غریبه و علاقه هنرمند.
کاترین در زمان نگاهی حیله گر در که به او ، ابراز تحسین کوچک است.
او سپس توجه خود را به دنبال اشیاء تفریحی برای خودش ، و
خوش ، خوشحال لحن به تامین عدم گفتگو tripped.
مشاهده Heathcliff : 'من زبان خود را گره خورده ،'.
او نه می خواهید سرمایه گذاری هجا تک تمام وقت!
نلی ، شما به من بحر تفکر غوطهور شدن در سن او -- نه ، چند سال جوان تر.
آیا من همیشه تا احمق به نظر میرسند : بنابراین "gaumless" را به عنوان جوزف آن را فراخوانی '
'بدتر ،" من پاسخ داد : 'به دلیل غیر معاشر با آن است."
او ادامه داد : "من لذت بردن به او ،' ، انعکاس صدای بلند.
او راضی انتظارات من است.
اگر او یک احمق به دنیا آمده اند من باید از آن لذت ببرید نه نیمی از بسیار.
اما او احمق و من می توانم با تمام احساسات خود همدردی ، داشتن احساس آنها را خودم.
من می دانم که آنچه که او رنج می برد اکنون ، به عنوان مثال ، همان : آن است که فقط شروع از آنچه
او باید رنج می برند ، هر چند. و او هرگز قادر خواهید بود از او ظهور
bathos از خشونت و جهل.
من او را کردم سریع تر از رذل خود را از یک پدر به حفظ من ، و پایین ، برای او طول می کشد
افتخار brutishness او. من او را آموزش داده به تمسخر و تحقیر همه چیز فوق العاده
حیوانی به عنوان احمقانه و ضعیف.
آیا شما فکر می کنید Hindley خواهد بود به پسرش افتخار ، اگر او می تواند او را ببیند؟ تقریبا به عنوان
افتخار به عنوان من از معدن هستم.
اما این اختلاف وجود دارد ؛ یکی از طلا قرار داده تا استفاده از سنگ فرش ، سنگ ، و
دیگر این است قلع جلا به میمون یک سرویس نقره.
معدن است که چیزی با ارزش در مورد آن ؛ هنوز من باید به شایستگی از آن تا آنجا
به عنوان مثل چیزهای ضعیف می توانید بروید. او تا به حال کیفیت درجه اول ، و آنها
از دست رفته : رندر بدتر از unavailing.
من چیزی برای پشیمانی ، او بیش از هر داشته باشند ، ولی من آگاه هستند.
و بهترین از آن است ، Hareton است که خیلی علاقه من!
شما خود که من Hindley outmatched وجود دارد.
اگر تبه مرده از قبر او افزایش به من برای فرزندان خود را مورد آزار و سوء استفاده
اشتباهات ، من باید لذت دیدن فرزندان گفت : او را به مبارزه دوباره ،
خشمگین است که او باید به راه آهن را در دوست او در جهان تا به جرات! '
Heathcliff chuckled خنده شیطانی در ایده.
من ساخته شده بدون پاسخ ، زیرا من تو را دیدم که او انتظار هیچ.
در این میان ، همراه جوان ما ، که خیلی از ما نشسته به شنیدن آنچه گفته شد ،
شروع به نشان دادن نشانه های تشویش ، احتمالا توبه که او را تکذیب کرد
درمان خود را از جامعه کاترین به خاطر ترس از خستگی کمی.
پدر او اظهار نگاههای بیقرار سرگردان به پنجره ، و دست
irresolutely نسبت به کلاه خود را گسترش داده است.
بلند شدن ، شما پسر بیکار! 'او ، با heartiness فرض بانگ زد.
'دور بعد از آنها! آنها فقط در گوشه ای ایستاده از کهیر می شود. "
لینتون جمع آوری انرژی خود ، و ترک کوره فولاد سازی دهان.
شبکه باز شد ، و او پا ، من شنیده ام کتی کشیدند از او
گریزان از اجتماع همراه بود که کتیبه بر سر درب؟
Hareton خیره ، و سر خود را مانند یک دلقک واقعی خراشیده.
او پاسخ داد : «برخی از نوشتن لعنتی ،'. "من قادر به خواندن آن نیست.'
'قادر به خواندن آن نیست گریه :" کاترین "من می تواند آن را بخواند : آن انگلیسی است.
اما من می خواهند بدانند که چرا از آن وجود دارد لینتون منتظر : اولین حضور
نشاط او به نمایش گذاشته بود.
او نامه هایش را نمی دانم ، او به پسر عمویش گفت.
'می تواند شما را در وجود چنین استدلال کننده موشکاف عظیم باور؟
؟ آیا او که او باید پرسید : خانم کتی ، به طور جدی ؛ 'یا او ساده است : نه
درست است؟
من او را مورد سوال دو بار و هر بار او نگاه تا احمق من فکر می کنم او می کند
را درک نمی کنند. من به سختی می توانید او را درک میکنم ، من مطمئن هستم! "
لینتون خنده خود را تکرار و نگاه Hareton tauntingly که قطعا نمی
در آن لحظه از درک کاملا روشن به نظر می رسد.
هیچ چیز مهم اما تنبلی؟ وجود دارد ، Earnshaw "او گفت.
پسر عموی من fancies شما ادم سفیه و احمق است. وجود دارد در نتیجه از شما تجربه
scorning "کتاب larning" را به عنوان شما می گویند.
آیا شما متوجه ، کاترین ، هراسان خود را تلفظ یورکشایر؟ "
"چرا که در آن شیطان است on't استفاده؟ growled Hareton ، در پاسخ به آماده
همدم روزانه خود است.
او تا تصویر را بزرگ تر ببینید. علاوه بر این ، اما این دو جوانان شکست را به مناسب پر سر و صدا از
نشاط : از دست مبتلا به دوار سر من که به کشف کنند که او ممکن است عجیب و غریب خود را به نوبه خود خوشحال
صحبت های تفریحی مهم.
'استفاده از شیطان در آن حکم کجاست؟ tittered لینتون.
"پاپا به شما گفته به هر یک از عبارات بد می گویند ، و شما می توانید دهان خود را بدون باز کند.
آیا سعی کنید به مانند یک نجیب زاده رفتار ، در حال حاضر انجام دهید! "
اگر تو بیشتر یک دختر از یک پسر نه ، من می خواهم سقوط تو این دقیقه ، من ، رقت انگیز
توفال کوبی کردن یک دهانه آتشفشان! 'retorted ادم بی تربیت خشم ، عقب نشینی ، در حالی که صورت خود را با سوخته
خشم و ریاضت مخلوط! برای او بود
آگاهانه بودن توهین و خجالت چگونه آن را خشمگین شدن است.
آقای Heathcliff داشتن شنید گفتگو ، و همچنین به عنوان من ، لبخند زد وقتی که او
دیدم او بروم ، اما بلافاصله پس از آن بازیگران ظاهر بیزاری مفرد در سبک
جفت ، که باقی مانده قروچه در درب
راه : پسر پیدا کردن انیمیشن به اندازه کافی در حالی که بحث در مورد گسل Hareton و
کمبود و حکایات مربوط از اتفاقات خود را بر روی ؛ و دختر relishing پرت او
و گفته های کینه توز ، بدون در نظر گرفتن ماهیت سوء آنها evinced.
من شروع به دوست نداشتن ، بیشتر از لینتون دلسوز ، و به بهانه ای خود را
پدر در بعضی از اندازه گیری برای ارزان نگه داشتن او را.
ما تا بعد از ظهر در آنجا ماند : من می توانم از خانم کتی پاره نمی دور زودتر ، اما خوشحالی من
استاد بود آپارتمان او quitted نیست ، و جهل باقی مانده غیبت طولانی مدت ما است.
همانطور که ما راه می رفت خانه ، من نا چار بود روشن حرف از شارژ من
مردم ما quitted بود : اما او آن را به سر او که من در برابر تعصب بود.
آنها.
! AHA 'او ، فریاد شما را سمت پاپا ، الن : جزئی من می دانم ، یا چیز دیگری شما
نمی توانست مرا فریب خوردن بسیاری از سال را به این تصور که لینتون زندگی می کردند یک راه طولانی
از اینجا.
من واقعا فوق العاده عصبانی ، فقط من خیلی خوشحال می توانید آن را نشان نمی دهد!
اما شما باید زبان خود را در مورد عموی من نگه ؛ او عموی من ، به یاد داشته باشید ؛ و من
چوبکاری کردن پاپا برای نزاع با او. '
و به این ترتیب او در فرار ، تا من واگذار تلاش او را از اشتباه او را متقاعد کند.
او این سفر اشاره آن شب ، چون او آقای لینتون را ببینید.
روز بعد آن را بیرون آمد ، متاسفانه به غم وغصه من و هنوز هم من بود در مجموع
با عرض پوزش : من فکر کردم بار کارگردانی و هشدار خواهد بود به نحو احسن به عهده
او را از من.
اما او بیش از حد ترسو در ارائه دلایل قابل قبولی برای آرزوی خود را که او باید اجتناب بود
ارتباط با خانواده از ارتفاعات ، و کاترین دلایل خوبی دوست
برای هر خویشتنداری که petted او را مورد آزار و اذیت قرار داده خواهد شد.
«پاپا!' او گفت : پس از درود صبح ، 'حدس می زنم که من دیدم دیروز ،
در راه رفتن من در moors.
آه ، پاپا ، شما شروع به شما انجام داده ام درست نیست ، شما ، در حال حاضر؟
من تو را دیدم -- اما گوش کنید ، و شما باید بشنوند که چگونه من به شما متوجه و الن ، که در لیگ است
با شما ، و در عین حال وانمود به من ترحم بنابراین ، زمانی که من حفظ امید ، و همیشه بود
ناامید در مورد پشت آمدن لینتون است! '
او داد یک حساب وفادار گشت او و عواقب آن ؛ و من
استاد ، اگر چه او بیش از یک نگاه ملامت امیز در من بازیگران ، گفت : هیچ چیز تا
او تا به حال به این نتیجه رسیدند.
سپس او را جلب کرد به او ، و پرسید که آیا او می دانست که چرا او را لینتون پنهان کرده بود در نزدیکی
محله از او؟ او فکر می کنم آن را انکار او
لذت که او بدون ضرر ممکن است لذت ببرید؟
این شد دلیل این که شما را دوست نداشت آقای Heathcliff ، 'او جواب داد.
بعد فکر می کنید بیشتر مراقبت کنم احساس خود من نسبت به شما ، کتی؟ "او گفت.
نه ، چون من را دوست نداشت آقای Heathcliff نیست ، اما چون آقای Heathcliff
دوست من ، و شیطانی ترین انسان است ، delighting به اشتباه و خراب کردن آن او
متنفر باشد ، اگر آنها به او کوچکترین فرصت می دهد.
من می دانستم که شما نمی تواند نگه دارید تا آشنایی با پسر عموی خود را بدون اینکه
در تماس با او به ارمغان آورد و من می دانستم که او به شما خواهد در حساب من بیزار بودن ، بنابراین برای
خوب خود شما ، و نه چیزی دیگر ، من در زمان
اقدامات احتیاطی که شما باید لینتون نمی بینم.
من به معنای توضیح این زمان بعضی از مسن تر شما بزرگ ، و من متاسفم من آن را به تاخیر افتاد. "
کاترین ، نه همه اما آقای Heathcliff کاملا صمیمی بود ، پاپا ، 'مشاهده
متقاعد ؛ 'و او شیء نیست به ما دیدن یکدیگر : او گفت : ممکن است من برای آمدن
خانه اش در زمانی که من خوشحال و فقط من باید
به شما بگویم ، دلیل این که شما تا به حال اختلاف با او ، و او را برای ازدواج نمی بخشیدم
عمه ایزابلا. و شما نیست.
شما یکی از مقصر شناخته می شود : او حاضر است به ما دوستان ، حداقل ؛
لینتون و من و شما نیست.
استاد من ، درک که او واژه ی او برای خود دایی در قانون بد را ندارد
گرایش ، به طرح شتابزده رفتار خود به ایزابلا ، و شیوه ای که در
که در ارتفاعات نظرات اموال خود تبدیل شد.
او نمی تواند به خرس گفتمان زمانی بر اساس موضوع و برای هر چند او صحبت کرد کمی از
آن ، او هنوز هم احساس وحشت و تنفر از دشمن های باستانی خود را که تا به حال
قلب او از زمان مرگ خانم لینتون را اشغال کردند.
"او ممکن شده اند زندگی می کنند با این حال ، اگر آن را برای او شده بود!' تلخ ثابت او بود
انعکاس و در چشمان او ، Heathcliff قاتل به نظر می رسید.
خانم کتی -- متبحر با هیچ کردار بد به جز اعمال خود را اندک او را از نافرمانی ،
بی عدالتی ، و شور ، ناشی از خلق و خوی گرم و thoughtlessness ، و توبه از
در روز بودند متعهد -- شگفت زده شد
در سیاهی از روح است که می تواند خون ریزی و پوشش انتقام برای سال ها ، و
عمدا برنامه های خود را بدون ملاقات از ندامت تحت پیگرد قانونی قرار.
او ظاهر شد تا عمیقا تحت تاثیر قرار گرفته و شوکه شده در این دیدگاه تازه به طبیعت انسان --
کنار گذاشته شده از تمام مطالعات خود را و تمام ایده های خود را تا کنون -- که آقای ادگار تلقی می
غیر ضروری را به دنبال موضوع است.
او صرفا به افزود : "شما می دانید به آخرت ، عزیزم ، چرا ای کاش شما را به اجتناب از خانه اش
و خانواده ، در حال حاضر به اشتغال و سرگرمی قدیمی خود بازگشت ، و فکر می کنم هیچ
در مورد آنها.
کاترین بوسید پدرش ، و نشستم بی سر و صدا به درس های خود را برای یک زن و شوهر
ساعت ، طبق رسوم و سپس او را به محوطه همراه شد ، و
تمام روز را به تصویب رساند به طور معمول : اما در
شب ، زمانی که وی به اتاق او بازنشسته بود ، و من رفت به او کمک کند تا عریان ، که من پیدا کردم
او گریه میکرد ، بر روی زانو های خود را توسط بالین. آه ، اه ، کودک احمقانه! '
من بانگ زد.
'اگر شما تا به حال هیچ griefs واقعی شما می خواهم شرمنده اشک آور برای این کمی زباله
ضد و ند است. شما یک سایه از قابل توجهی به حال هرگز
غم و اندوه ، خانم کاترین.
فرض کنید ، برای یک دقیقه است که من استاد و مرده بودند ، و شما توسط خودتان در
جهان : چگونه می خواهید احساس کنید ، سپس؟
به مناسبت حاضر با چنین ابتلاء به آن ، مقایسه می شود و سپاسگزار برای
دوستان شما داشته باشد ، به جای coveting بیشتر است. "
من برای خودم ، الن گریه نمی کنم ، 'او جواب داد ، آن را برای او است.
انتظار می رود او برای دیدن من دوباره ، فردا ، و در آنجا خواهید بود به طوری ناامید : و او خواهید
صبر برای من ، و من sha'n't آمد! '
'مزخرف!' گفت : I ، 'آیا شما تصور کنید او تصور می کرده است به همان اندازه از شما به عنوان شما از او؟
یک همراه و همدم او نمی Hareton؟
در یک صد یکی نمی خواست از دست دادن ارتباط آنها فقط دو بار دیده بود گریه ، برای دو نفر
بعد از ظهر. لینتون خواهد شد حدس چگونه آن است ، و
مشکل خود را بدون در مورد شما بیشتر است.
اما من توجه داشته باشید به او بگویید که چرا من نمی توانم بیایم ممکن است نوشتن نیست؟ او پرسیده می شود ، افزایش به او
فوت است. و فقط کسانی که کتاب من به وعده داده شده ارسال
کتاب او به خوبی به عنوان معدن ، و او می خواست به آنها را داشته باشند بسیار ، هنگامی که گفتم
او را چگونه جالب بودند. مه من ، نه الن؟
نه ، در واقع! نه ، در واقع! 'من با تصمیم گیری در پاسخ.
سپس او را به شما نوشتن ، و می شود هرگز به پایان آن.
نه ، خانم کاترین ، آشنایی باید کاهش یافته به طور کامل : پاپا انتظار ، و من
باید ببینید که آن انجام شده است.
اما چگونه می توان یک کمی توجه داشته باشید -- او recommenced ، قرار دادن در التماس کنان
لقاء. 'سکوت!'
من قطع شد.
ما نمی خواهیم همراه با یادداشت های کوچک خود را آغاز است. به تخت.
او نگاهی به من انداخت نگاه بسیار شیطان ، شیطان که من او خوب است ، بوسه
شب در ابتدا : من او را پوشانده ، و بستن درب خود را در ناخشنودی بزرگ ، اما ،
توبه نیمه راه من بازگشت ، آرام ، و
حقیقت! بود خانم وجود دارد در جدول ایستاده با کمی کاغذ خالی قبل از او و
مداد را در دست او ، که او guiltily در خارج از دید در ورود من تضعیف.
'شما هیچ کس را به آن ، کاترین ،' ، 'اگر شما از آن نوشتن و
در حال حاضر من باید در خاموش کردن شمع کنید. '
من مجموعه ای خاموش کننده بر روی شعله ، دریافت که من یک سیلی در دست من و
چیز متقابل! 'شرم اور
سپس او را quitted دوباره ، و پیچ در یکی از بدترین او را جلب کرد ، ناراضی ترین
humours.
در این نامه توسط یک شیر fetcher که آمد به پایان رسید و به مقصد خود فرستاده بود
از قریه است ، اما من تا مدتی یاد بگیرند پس از آن.
هفته گذشت ، و کتی بهبود خلق و خوی او ، هر چند او بزرگ علاقه عجیب وشگفت انگیز از
سرقت کردن به گوشه و کنار توسط خودش و در اغلب موارد ، اگر من نزدیک او آمد ناگهان در حالی که
خواندن ، او را شروع و بیش از خم
کتاب ، آشکارا آرزومند به پنهان کردن آن و شناسایی لبه های کاغذ شل گیر کردن
فراتر از برگها است.
او همچنین یک ترفند فرو می ریزند در اوایل صبح و طولانی در مورد
آشپزخانه ، که اگر او در انتظار رسیدن از چیزی ؛ و او تا به حال کوچک
کشو در کابینه در کتابخانه ، که
او بازیچه قرار دادن بیش از ساعت ها ، و کلید است که او در زمان مراقبت ویژه حذف هنگامی که
او آن را ترک کرد.
یک روز ، او به عنوان بازرسی این کشو ، مشاهده کردم که اسباب ها و خرده ریز
که اخیرا تشکیل محتویات آن را به بیت کاغذ تاشده transmuted شد.
کنجکاوی من و سوءظن بودند roused و من مصمم به جوانه زدن در مرموز او
گنجینه ، پس در شب ، به محض او و استاد من طبقه بالا امن بود ، من جستجو
و به آسانی در میان خانه یکی از کلید است که قفل مناسب یافت می شود.
پس از باز ، من کل مطالب را به صحن من خالی ، و آنها را با من در زمان
بررسی در اوقات فراغت در اتاق خودم.
هر چند که من نمی توانست اما مشکوک ، من هنوز شگفت زده بود به کشف کنند که آنها یک جرم
مکاتبات -- روزانه تقریبا باید آن شده اند -- از لینتون Heathcliff : پاسخ
فرستاده شده توسط او را در بر دارد.
زودتر مورخ خجالت و کوتاه بودند و به تدریج ، با این حال ، آنها گسترش
به عشق فراوان ، نامه ، احمقانه ، به عنوان سن نویسنده رندر طبیعی و در عین حال
با لمس اینجا و آنجا که من فکر کردم
از یک منبع با تجربه تر بودند اقتباس شده است.
برخی از آنها برایم ترکیبات singularly عجیب و غریب از تب و تاب و صافی ؛
شروع در احساسات قوی ، و نتیجه گیری در مبتلا شده است ، سبک و دارای اطناب
که یک بچه مدرسه ممکن است به معشوق خیالی ، مجرد استفاده کنید.
که آیا آنها راضی کتی من نمی دانم ، اما آنها ظاهر زباله بسیار بی ارزش
پس از عطف به عنوان بسیاری از من فکر کردم مناسب ، من آنها را در یک دستمال گره خورده است و
مجموعه ای از آنها را کنار بگذاریم ، relocking کشو خالی.
پس از عادت او ، خانم جوانی من فرود زود هنگام ، و برای بازدید از آشپزخانه :
من تماشا او را به درب ، در ورود از یک پسر خاصی کم و در حالی که
dairymaid پر می تواند خود را ، او جمع
چیزی را در جیب کت خود ، و plucked چیزی.
من دور شده توسط باغ رفت و منتظر گذاشته برای رسول ، که دلیرانه جنگیدند به
دفاع از اعتماد خود را ، و ما ریخته شیر بین ما ، اما من در چکیده موفق
رساله و ، تهدید جدی
عواقب اگر او خانه تیز به نظر نمی آید ، من به زیر دیوار و perused دوشیزه باقی ماند
ترکیب مهربان کتی. ساده تر و فصیح تر از
پسر عموی او : بسیار زیبا و بسیار احمقانه است.
من سر من را تکان داد ، و مراقبه را به خانه رفت.
روز خیس بودن ، او می تواند خودش را با درهم و برهم در مورد پارک منحرف نیست ، پس ،
در نتیجه گیری از مطالعات صبح خود ، او را به آرامش از کشو متوسل شده است.
پدرش نشسته خواندن در جدول ، و من ، بر روی هدف ، کار کمی به دنبال به حال در
برخی از unripped کنار پنجره ، پرده ، نگه داشتن چشم من به طور پیوسته ثابت
مجموعه مقالات او.
هرگز از پرنده پرواز برگشت به لانه به یغما میرود ، آن لبریز را ترک کرده بودند
از غوغای آنهایی که جوان ، ابراز ناامیدی کامل تر ، در فریاد نگران آن
و flutterings ، از او تنها خود را
آه! و تغییری که transfigured لقاء اواخر او را خوشحال
آقای لینتون نگاه. 'ماده ، عشق چیست؟
آیا شما صدمه دیده خود را؟ "او گفت.
لحن و نگاه او اطمینان او را به او کاشف ذخیره کردن بوده است.
نه ، پاپا! وی gasped. «الن!
الن! می آیند تا از پله ها -- I'm بیمار '!
من اطاعت احضار او ، و همراه او.
'اوه ، الن! شما باید آنها را کردم ، وی شروع بلافاصله ، حذف در او
زانو ، هنگامی که ما به تنهایی محصور شدند.
"آه ، آنها را به من بدهید و من ، هرگز هرگز انجام مجدد این کار!
ارسال به پاپا نیست. شما باید پاپا ، الن گفته؟ می گویند شما
نه؟
من بسیار شیطان بوده است ، اما من نمی خواهد آن را هر! '
با استفاده از شدت جدی در شیوه ای من من bade او ایستادگی کند.
'بنابراین ،' من گفت : «دوشیزه کاترین ، شما tolerably دور در ، به نظر می رسد : شما را به خوبی ممکن است
شرمنده از آنها!
بسته نرم افزاری خوب از زباله شما را در ساعات فراغت خود را مطالعه ، تا مطمئن شوید که : چرا ، خوب است
به اندازه کافی برای چاپ و چه چیزی شما فرض کنید استاد خواهد شد
فکر می کنم زمانی که آن را قبل از او نمایش داده؟
من آن نشان داده شده است hav'n't رتبهدهی نشده است ، اما شما نیاز دارید تصور کنید من باید مسخره خود را نگه دارید
اسرار.
برای شرم! و شما باید راه را در نوشتن بیهودگیهای چنین رهبری : او نمی خواهد که
تصور از ابتدا ، مطمئن هستم. '' من!
من نمی sobbed کتی ، مناسب برای شکستن قلب او.
من عشق ورزیدن به او تا یک بار فکر می کنم -- '!' دوست داشتنی 'گریه من ، به scornfully عنوان من
می تواند کلمه مطلق.
'دوست داشتنی! آیا تا کنون کسی شنیدن شبیه!
من فقط و همچنین ممکن است از مهر میلر صحبت که می آید یک بار در سال به خرید ما
ذرت.
خیلی دوست داشتن ، در واقع! و هر دو بار دور هم جمع لینتون شما را دیده اند ، به سختی چهار
ساعت در زندگی شما! حالا در اینجا این است که زباله ها طفل مانند است.
من قصد دارم با آن به کتابخانه و خواهیم دید که پدر شما می گوید به چنین
محبت. "
او در رساله با ارزش خود را دوباره پیدا میشدند ، اما من آنها را نگه دارید بالای سر من ، و پس از آن او
ریخته از بیشتر entreaties کوره در رفته است که من آنها را سوزاند -- انجام هر کاری به جای
به آنها نشان.
و واقعا به طور کامل به اندازه تمایل به خنده به عنوان چوبکاری کردن -- برای من محترم آن همه
غرور دختر وار -- من در طول اندازه گیری بایستند ، و پرسید : -- اگر من رضایت رایت
آنها ، به شما قول می دهم صادقانه نه
برای ارسال و نه دریافت نامه ای دیگر ، و نه یک کتاب (برای من درک شما او را فرستاده
کتاب) ، و نه قفل از مو ، و نه حلقه ، و نه اسباب؟ '
ما اسباب ارسال ، 'گریه کاترین ، غرور او را غلبه بر خجالت خود را.
نه هر چیزی در همه ، و سپس ، بانوی من؟ "من گفتم.
مگر در مواردی که شما خواهد شد ، در اینجا بروم. '
: قول می دهم ، الن! 'او گریه ، از ابتلا به لباس من است.
"آه ، آنها را در آتش قرار داده ، انجام دهید ، انجام دهید!'
اما زمانی که من اقدام به باز کردن یک مکان با پوکر فداکاری بیش از حد دردناک بود
شود به عهده. او صادقانه supplicated که من
فراغت خود را یا دو.
"یک یا دو ، الن ، برای نگه داشتن خاطر لینتون!'
من دستمال را unknotted کردم ، و شروع به حذف آنها را از یک زاویه ، و
شعله فر دودکش.
"من یک ، شما بدبخت بی رحمانه! داشته باشند ، او فریاد زد ، darting دست خود را به آتش ،
و طراحی مندرج برخی از قطعات نیمه مصرف در هزینه از انگشتان دست او است.
بسیار خوب -- و من باید بعضی از این نمایشگاه به پاپا! '
من در جواب دادن بقیه به بسته نرم افزاری ، و چرخش از نو به درب.
او تکه های سیاه خود را به شعله های آتش تخلیه و motioned من را به پایان برساند
سوزی.
آن انجام شد ، من هم زده تا خاکستر ، و آنها را تحت بقدر یک بیلچه از زغال interred ؛
و او mutely ، و با حس آسیب شدید ، به آپارتمان خصوصی خود را بازنشسته.
من فرود به استاد من بگویید که حالت تهوع بانوی جوان از بیماری تقریبا
رفته ، اما من مورد قضاوت قرار آن را بهترین راه حل برای او را به دراز کشیدن در حالی که.
او نمی خواهد شام خوردن ، اما او در چای دوباره ظاهر ، رنگ پریده ، و قرمز در مورد چشم ها ، و
marvelously در جنبه های ظاهری اندک است.
صبح روز بعد من نامه ای را با یک لغزش کاغذ پاسخ ، نگاشته شده ، کارشناسی ارشد
Heathcliff درخواست برای ارسال یادداشت نه بیشتر به خانم لینتون ، که او را
دریافت آنها.
و ، پس ، پسر کوچک در آمد با جیب خالی.