Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز فصل 16
مراقبین و RE-مراقبین
وزیر امور خارجه در هیچ زمان و در رفتن به محل کار از دست داده و هوشیاری و روش خود را به زودی مجموعه
خود را بر امور طلایی خاکروبه بر.
earnestness او در تعیین به درک طول و عرض و عمق
هر قطعه از کار او را به کارفرمای خود را مشاهده کنید، به عنوان خاص به خود را به عنوان
فرستا دن در معاملات آن.
او هیچ اطلاعاتی و یا توضیحی در دست دوم را پذیرفت، اما خود استاد
از همه چیز محرمانه به او.
یک بخشی از رفتار وزیر، زمینه همه بقیه، ممکن است
اعتماد توسط یک مرد با دانش بهتر از مردان از رفتگر طلایی بود.
وزیر امور خارجه بود به دور از کنجکاو یا سرزده به عنوان وزیر می تواند
باشد، اما هیچ چیز کمتر از یک درک کامل از تمام امور
او را به محتوا.
به زودی آشکار شد (از دانش که با او مجموعه ای از) است که او باید
به دفتر که در آن هارمون ثبت شد، و باید به عنوان خوانده شده
خواهد شد.
او پیش بینی در نظر گرفتن آقای Boffin که آیا او باید با این توصیه
یا آن موضوع، با نشان دادن است که او در حال حاضر از آن را می دانستند و درک آن است.
او این کار را با هیچ تلاشی در پنهان، ظاهری راضی می شود که آن را بخشی از
وظیفه خود به خود در تمام نقاط در دسترس برای تخلیه حداکثر خود آماده است.
این ممکن است - اجازه بدهید آن را باید تکرار شود - برخی از بی اعتمادی کمی مبهم در بیدار
مرد عاقل درامور مادی از رفتگر طلایی.
از سوی دیگر، وزیر امور خارجه به نکته سنجی است، با احتیاط، و خاموش بود، هر چند به عنوان
متعصب به عنوان امور خود بوده است.
او نشان داد هیچ عشق از حمایت و یا دستور از پول، اما مشخصا ترجیح داده
استعفا هر دو به آقای Boffin.
قدرت، اگر در حوزه محدود خود، به دنبال قدرت، قدرت دانش
اشتقاق از یک درک کامل از کسب و کار خود را.
همانطور که در صورت وزیر بود یک ابر بی نام وجود دارد، بنابراین در رفتار او وجود دارد
سایه به همان اندازه غیر قابل تعریف است.
بود که او بود خجالت نیست، همانطور که در آن شب برای اولین بار با خانواده Wilfer، او
شد به عادت unembarrassed در حال حاضر، و در عین حال چیزی باقی مانده است.
این بود که رفتار او بد بود، در آن مناسبت نیست، بلکه در حال حاضر بسیار خوب بود، به عنوان
متواضع، بخشنده، و آماده است. اما چیزی هرگز آن را ترک.
مردان که تحت اسارت بی رحمانه نوشته شده است، یا که
تصویب از طریق تنگه وحشتناک، و یا که در حفظ خود در دفاع را کشته اند
همکار مخلوق، که سابقه آن
از countenances خود را هرگز پژمرده تا زمانی که مرده است.
آیا به چنین سابقه؟
تاسیس یک دفتر موقت خود را در خانه جدید، و تمام رفت و
زیر دست خود را، با یک استثناء منحصر به فرد است.
او آشکارا اعتراض به برقراری ارتباط با وکیل آقای Boffin را.
دو یا سه بار، وقتی که بود و بعضی وقتها کمی خود را برای انجام این کار وجود دارد، او
منتقل وظیفه به آقای Boffin؛ و فرار خود را از آن به زودی تبدیل شد به طوری جالب
آشکار، که آقای Boffin در موضوع بی میلی خود را به او صحبت کرد.
"آن است که وزیر پذیرفته شده اند. "من به جای نیست.
هر گونه اعتراض شخصی به آقای نوعی درخت اقاقیا بود؟
"من او را نمی دانم. اگر او از قانون مناسب رنج می برد؟
بیشتر نسبت به مردان دیگر نشده است، پاسخ کوتاه او بود.
او در برابر نژاد از وکلای تعصب بود؟
'تعداد اما در حالی که من در استخدام خود را، آقا، من ترجیح می دهند که از رفتن معاف
بین وکیل و مشتری. البته اگر شما آن را فشار می دهید، آقای Boffin، من
آماده به پیروی.
اما من باید آن را به عنوان یک نفع بزرگ اگر شما آن را بدون فوری را فشار دهید
مناسبت. '
در حال حاضر، می توان گفت که به مناسبت فوری وجود دارد، نوعی درخت اقاقیا حفظ
امور دیگر در دست خود را از چنین هنوز هم به عنوان درنگ و در مورد آن سرگردان
مجرم ناشناخته، و مانند خرید خانه به وجود آمد.
بسیاری از مسائل دیگر که ممکن است به او، در حال حاضر متوقف کوتاهی که در آن
وزیر امور خارجه، تحت دولت است که آنها به مراتب بیشتر سرعت و
رضایت بخشی از از آنها که دور انداخته شوند
بوده است اگر آنها را به حوزه سوختگی جوان رو کرده بود.
این رفتگر طلایی کاملا قابل درک باشد.
حتی این موضوع بلافاصله در دست لحظه بسیار کمی نیاز به شخصی بود
ظاهر در بخش وزیر، آن را به بیش از این مبلغ: - مرگ
Hexam ارائه عرق از صادق
ابرو بی ثمر مرد، مرد صادق shufflingly کاهش یافته بود به پیشانی خود را مرطوب
برای هیچ چیز، که با اعمال شدید است که در محافل حقوقی به عنوان ادای سوگند شناخته شده
راه خود را از طریق یک دیوار سنگی.
در نتیجه، که نور از کندوپاش رفته بود.
اما، پخش از واقعیت برخی مربوطه نشان می دهد که آن را منجر شده است
خوب قبل از آنها reconsigned به قفسه غم انگیز خود را - در حال حاضر احتمالا برای همیشه -
وادار یا مجبور است که آقای جولیوس Handford میهنم، و مورد پرسش است.
و تمام آثار آقای جولیوس Handford و در حال از دست داده، نوعی درخت اقاقیا در حال حاضر با اشاره به مشتری خود را
برای قدرت برای او به دنبال از طریق تبلیغات عمومی.
آیا اعتراض خود را به نوشتن به نوعی درخت اقاقیا، Rokesmith؟
نه در دست کم، آقا 'پس شاید شما او را به خط نوشتن، و
می گویند او آزاد است به انجام آنچه او دوست دارد.
من فکر نمی کنم آن را وعده داده است. "من فکر نمی کنم آن را وعده داده است، گفت:
وزیر. با این حال، او ممکن است انجام آنچه او دوست دارد.
من بلافاصله بنویسید.
اجازه دهید من از شما سپاسگزارم برای مالحظه بازده به بی میلی من.
بی دلیل کمتر ممکن است به نظر می رسد، اگر من به شما نذر کردن که اگر چه من از آقای نمی دانم
نوعی درخت اقاقیا، ارتباط ناپسند در ارتباط با او است.
تقصیر او نیست، او در تمام برای آن مقصر نیست، و حتی نمی دانند که من
نام و نام خانوادگی. آقای Boffin ماده با یک اشاره را رد کرد
یا دو.
در این نامه نوشته شده بود و روز بعد آقای جولیوس Handford برای آگهی.
او خود را در ارتباط با آقای مورتیمر نوعی درخت اقاقیا محل درخواست شد،
به عنوان یک وسیله پیشبرد به پایان می رسد از عدالت، و پاداش به هر پیشنهاد شده بود
یکی با محل تقریبی او آشنا که
همان آقای مورتیمر نوعی درخت اقاقیا گفت: در دفتر او در ارتباط برقرار
معبد.
هر روز به مدت شش هفته، این تبلیغات ظاهر شده در سر از همه روزنامه
و هر روز به مدت شش هفته، وزیر امور خارجه، زمانی که او آن را دیدم، با خود گفت؛
تن در آن او را به کارفرمای خود گفت: - من فکر نمی کنم آن وعده!
در میان شغل اول خود را پیگیری آن یتیم تحت تعقیب خانم Boffin برگزار شد
محل آشکار.
از اولین لحظه ای از تعامل خود را به او نشان داد که تمایل خاصی به لطفا
او، و دانستن او به وجود این شی در قلب، او پس از آن با خستگی نکرده
نشاط و علاقه است.
آقا و خانم Milvey جستجوی خود مشکل پیدا کرده بود.
در هر صورت یتیم واجد شرایط بود، جنس اشتباه (که تقریبا همیشه اتفاق افتاده است) و یا
خیلی قدیمی است، و یا خیلی جوان یا خیلی مریض است، یا خیلی کثیف است، یا بیش از حد عادت کرده اند
خیابان ها، و یا بیش از حد به احتمال زیاد به فرار، یا،
غیر ممکن است پیدا شد که به تکمیل معامله بشردوستانه بدون نیاز به خرید
یتیم.
لحظه شناخته شده است که کسی می خواست یتیم شد، آغاز شده برخی از
نسبت محبت یتیم که قیمت را بر سر یتیم.
پشت سر افزایش یتیم در بازار می شود به موازات
maddest سوابق بورس اوراق بهادار.
او در پنج هزار درصد تخفیف در پرستار پای گل در
نه صبح، و (برای پرس و جو) خواهد بروم تا پنج هزار درصد
حق بیمه قبل از ظهر.
بازار 'تقلب' در شیوه های مختلف حیله گر بود.
سهام تقلبی را به گردش خون. پدر و مادر شجاعانه خود را به عنوان نماینده
مرده و کودکان یتیم را با خود به ارمغان آورد.
یتیم، سهام واقعی مخفیانه از بازار خارج شد.
این که اعلام شده توسط فرستادگان ارسال شده برای این منظور، که آقای و خانم Milvey
پایین آمدن دادگاه، انبان یتیم می شود فورا پنهان، و
تولید خودداری کرد، مگر در یک وضعیت
معمولا توسط کارگزاران به عنوان یک گالن آبجو بیان شده است.
به همین ترتیب، نوسانات از طبیعت وحشی و جنوب دریای یتیم-occasioned شد
دارندگان نگه داشتن پشت، و سپس با عجله به بازار دوازده با هم.
اما، اصل یکسان در ریشه همه این عملیات های مختلف مقرون به صرفه بود
و فروش و اصل می تواند توسط آقا و خانم Milvey رسمیت شناخته نمی شود.
در طول، بشارت ده به توسط فرانک کشیش از یتیم جذاب به دریافت
در Brentford.
یکی از پدر و مادر متوفی (اواخر parishioners خود را) تا به حال بیوه فقیر
مادر بزرگ در آن شهر حاضر، و او، خانم بتی Higden، انجام شده بود
بی پدر و مادر با مراقبت مادر، اما نمی توان به او نگه دارید.
دبیر به خانم Boffin پیشنهاد، یا به پایین رفتن خود و را
بررسی مقدماتی از این بی پدر و مادر، و یا به او رانندگی کردن، که او ممکن است در یک بار به صورت
نظر خود را.
خانم Boffin ترجیح می دهند دوره دوم، تعیین یک روز صبح در یک مزدور
درشکه چی، انتقال چکش به رهبری مرد جوانی در پشت آنها.
مکان خانم بتی Higden بود آسان برای پیدا کردن، دروغ گفتن در پشت چنین پیچیده
شهرک از آب گل آلود Brentford که آنها equipage خود را در نشانه ای از ترک
سه Magpies، و در جستجوی آن را با پای پیاده رفت.
پس از پرس و جو بسیاری از و شکست، در یک خط وجود دارد به آنها اشاره شد، بسیار کوچک
اقامت در کلبه، با هیئت مدیره در سراسر راهرو باز، بر روی قلاب که توسط هیئت مدیره
زیر بغل یک نجیب زاده جوان مناقصه
سال، ماهیگیری برای گل با یک اسب چوبی و خط بی سر.
در این ورزشکار جوان، برجسته توسط پیچش یا حلقه زنی crisply نوبت سر قهوهای مایل به قرمز و بلوف
سیما، وزیر امور خارجه descried یتیم.
متاسفانه این اتفاق افتاد آنها تندتر خود را، که پدر و مادر، از دست رفته
ملاحظات ایمنی شخصی در ardour از لحظه ای، خود را overbalanced
و به خیابان سرنگون شده است.
در حال یتیم از ترکیب چاق، او سپس به نورد گرفت، و نورد بود
به قطره قطره شدن قبل از آنها می آیند تا.
او از ناودان جان Rokesmith را نجات دادند و به این ترتیب اولین ملاقات با
در خانم Higden شرایط بی دست و پا بودن خود را در اختیار افتتاح شد -
یک را در نگاه اول غیر قانونی می گویند
در اختیار داشتن - یتیم، وارونه و بنفش در سیما.
هیئت مدیره در سراسر راهرو بیش از حد، اقدام به عنوان تله برای فوت خانم Higden را به همان اندازه
بیرون می آید، و از فوت خانم Boffin و Rokesmith جان رفتن در، تا حد زیادی افزایش
مشکل از این وضعیت که
گریه از یتیم افاضه شخصیت غم انگیز و غیر انسانی است.
در ابتدا، آن را غیر ممکن بود که توضیح می دهند، در حساب یتیم برگزاری
تنفس: اقدام فوق العاده ترین، فوق العاده القا سرب رنگ سفتی در یتیم
و سکوت مرگبار، در مقایسه با آن
گریه او به موسیقی موجب ارتفاع لذت بردن بود.
اما او به تدریج بهبود، خانم Boffin به تدریج خود را معرفی و خندان
صلح شده بود به تدریج به خانه خانم بتی Higden در wooed.
سپس آن را درک شده بود، یک خانه کوچک با پاره کردن بزرگ در آن، در دسته
که ماشین ایستاده بود پسر بسیار طولانی، با سر بسیار کمی، و با دهان باز
ظرفیت نامتناسب به نظر می رسید که برای کمک به چشمان او خیره بازدید کنندگان است.
در گوشه زیر دستگاه پرس، زن و شوهر از مدفوع، نشست دو بچه های کوچک:
پسر و یک دختر و پسر بسیار طولانی، در یک بازه ی زمانی خیره، به نوبه خود در زمان
له کردن، آن را نگران کننده بود تا ببینید که چگونه آن
خود را در این دو بیگناهان lunged، مانند منجنیق برای تخریب طراحی شده،
بدون ضرر به بازنشستگی زمانی که در یک اینچ از سر خود را.
اتاق تمیز و شسته و رفته است.
طبقه آجر و پنجره شیشه الماس، و حرکت تند و ناگهانی حلق آویز زیر
دودکش قطعه، و رشته ها از پایین به بالا در خارج از پنجره میخ که در آن
قرمز، لوبیا به رشد در فصل آینده اگر سرنوشت مساعد بود.
با این حال مساعد آنها ممکن است در فصول که رفته بودی، به بتی Higden
در ماده لوبیا، آنها بوده است نه چندان مطلوب در این موضوع از سکه برای
از آن آسان بود که او ضعیف بود.
او یکی از آن زنان بود، خانم بتی Higden، که توسط زور از سرکش
هدف و مبارزه با یک قانون اساسی قوی سال های بسیاری، اگر چه هر سال با
جدید خود را بد گویی کردن از پایین ضربات تازه به مبارزه
علیه وی، از آن خسته، یک زن فعال قدیمی با چشم روشن و تاریک و
چهره مصمم و در عین حال کاملا مخلوق مناقصه بیش از حد، یک زن منطقی استدلال، اما
خدا خوب است، و قلب ممکن است در بهشت به عنوان بالا به عنوان سر حساب.
بله مطمئن! گفت: "او، هنگامی که کسب و کار افتتاح شد، خانم Milvey مهربانی
نوشتن به من، خانم، من درهم و برهم به آن را بخوانید.
این نامه ای زیبا بود.
اما او یک خانم خوش برخورد است. بازدید کننده نگاه پسر بلند، که
برای نشان دادن به نظر می رسید خیره گسترده تر از دهان خود و چشم که در او درهم و برهم ایستاده بود
اعتراف کرده است.
برای من نیست که شما باید بدانید، گفت: "بتی، از یک طرف در خواندن نوشتن دست،
گرچه من نمی توانم کتاب مقدس من و بسیاری از چاپ. و من دوست دارم یک روزنامه است.
شما ممکن است به آن فکر می کنم، اما درهم و برهم است که یک خواننده زیبا از یک روزنامه.
او پلیس در صداهای مختلف.
دوباره بازدید کننده در نظر گرفته آن را به نقطه از ادب در درهم و برهم نگاه کنید، که، به دنبال
به آنها، ناگهان انداخت پشت سر او، گسترش دهان خود را به بیشترین عرض آن، و
خندید با صدای بلند و طولانی.
در این دو مردم بی گناه، با مغز خود را که در خطر آشکار، خندید،
و خانم Higden خندید و یتیم خندید، و پس از آن به بازدید کنندگان خندیدند.
که شاد تر از فهم است.
سپس درهم و برهم ظاهری با شیدایی، زبر یا خشم ضبط می شود، تبدیل به در
پاره کردن، و آن را در سر مردم بی گناه با چنین creaking impelled و
غرش، که خانم Higden در او متوقف شد.
خواص نمی تواند بشنود صحبت می کنند، از خود درهم و برهم.
در جایی باقی ماندن کمی، بکاری ادامه دادن کمی! 'که فرزند عزیز در دامان خود را؟ "گفت:
خانم Boffin.
بله، خانم، این جانی "جانی، بیش از حد! 'گریه خانم Boffin، عطف به
وزیر امور خارجه، در حال حاضر جانی! تنها یکی از این دو نام، از چپ به او بدهد!
پسر He'sa زیبا. '
با چانه خود را در صورت خجالتی کودکانه خود جمع شده است، او را به دنبال furtively
در خانم Boffin از چشمان آبی اش، و رسیدن به دست چربی dimpled خود را تا
لب پیر زن بود که در آن بوسیدن برابر است.
بله، خانم، پسر he'sa زیبا، he'sa عزیز عزیزم پسر، او فرزند آخر خود من
دختر دختر سمت چپ.
اما او رفته راه بقیه. 'اینها خواهر و برادر خود نیست؟ "
گفت: خانم Boffin. اوه، نه عزیز، چیه خانوم.
کسانی، مراقبین هستند.
'مراقبین' وزیر امور خارجه تکرار. از چپ به فکر، آقا.
نگه دارم یک Minding مدرسه. من می توانم، تنها سه نفر را در حساب از
پاره کردن.
اما من عشق به بچه ها، و چهار پنس یک هفته است چهار پنس.
بیا اینجا، Toddles و Poddles 'Toddles حیوان خانگی به نام پسر بود.
Poddles از دختر.
در سرعت کمی ناپایدار، آنها را در سراسر زمین، دست در دست آمد، اگر آنها به عنوان
تراورس راه بسیار دشوار به تلاقی توسط بروکس، و هنگامی که آنها به حال
سر خود را بصورت تماسهای مکرر توسط خانم بتی Higden
lunges در یتیم ساخته شده، به طور چشمگیری به نمایندگی از تلاش برای تحمل او،
crowing، به اسارت و بردگی.
هر سه بچه ها لذت می برد این حد لذت بخش، و دلسوز
درهم و برهم دوباره طولانی و با صدای بلند خندید.
هنگامی که آن را با احتیاط برای جلوگیری از نمایشنامه، بتی Higden گفت: به صندلی خود را برو Toddles
و Poddles، و دست در دست بازگشت و در سراسر کشور، ظاهری برای پیدا کردن
بروکس و نه توسط باران در اواخر متورم شده است.
و کارشناسی ارشد - یا آقا - درهم و برهم، گفت: وزیر امور خارجه، در شک و تردید که آیا او مرد،
پسر، و یا چه.
عشق فرزند، بازگشت بتی Higden، حذف صدای او، پدر و مادر شناخته شده هرگز؛
در خیابان یافت می شود. او در آورده بود - با لرز
مخالفت، - خانه
فقیر خانه؟ "گفت: وزیر امور خارجه است. خانم Higden مجموعه ای است که چهره مصمم قدیمی
مخصوص اوست، و بطور تاریکی بله راننده سرشونو تکون دادن. 'شما اشاره ای به آن را دوست نداشتن.
"پیر زن جواب داد: اشاره از آن را دوست ندارند؟
مرا بکشند زودتر از من را دارد.
پرتاب این کودک زیبا در زیر سبد خرید اسب پا و با واگن حمل کردن لود شده، هر چه زودتر نسبت به
او وجود دارد.
بیا به ما و همه ما یک مرگ، و تنظیم نور به ما همه که در آن ما دروغ و اجازه دهید ما
تمام شعله های دور از خانه به پشته از cinders ها زودتر از حرکت جسد از ما
وجود دارد! '
روح شگفت آور در این زن تنها بعد از سالها کار سخت، و
زندگی سخت، اعیان و آقایان و انجمن محترم!
آنچه در آن است که ما آن را در سخنرانی های پر اب و تاب ما؟
استقلال بریتانیا، نه منحرف است؟ این است که، یا چیزی شبیه به آن، حلقه
نمی تونم؟
آیا من در روزنامه ها به عنوان خوانده شده، گفت: "خانم، نوازش کردن کودک - خدا به من کمک کند
و من می خواهم - چگونه فرسوده از مردم که به آن آمده،
رانده از پست به یک ستون و ستون به ارسال، هدف به تایر آنها را!
آیا من هرگز آنها را از سر باز کردن، از سر باز کردن، از سر باز کردن - چگونه آنها grudged
grudged، grudged، سرپناه، و یا دکتر و یا قطره از مسهل، و یا کمی
نان؟
آیا من هرگز رشد از آن دل شکسته و آن را، پس از داشتن اجازه
خود را رها خیلی پایین، و چگونه آنها بعد از همه می میرند برای می خواهید کمک؟
سپس من می گویم، من امیدوارم که من می توانم مرد و همچنین به عنوان یکی دیگر، و من بدون آن خواهم مرد
ننگ است. '
مطلقا غیرممکن اعیان و آقایان من و انجمن محترم، با هر
کشش خرد قوه مقننه به مجموعه این افراد منحرف در سمت راست در منطق خود را؟
"جانی، خوشگل من، ادامه داد: 'قدیمی بتی، نوازشگر کودک، و به جای عزاداری
بیش از آن نسبت به صحبت کردن به آن، بیبی بتی قدیمی خود را nigher سال هشتاد از
سه ضرب در بیست و ده.
او هرگز التماس نکرد و نه یک پنی پول اتحادیه در تمام عمر خود بود.
او پرداخت باج و او به پرداخت مقدار زیادی هنگامی که او تا به حال پول برای پرداخت به او کار می کرد که زمانی که او می تواند،
و او گرسنگی زمانی که او باید.
شما که بیبی شما ممکن است قدرت کافی او را در آخرین دعا (او قوی
برای یکی از قدیمی، جانی)، به بلند شدن از تخت خود و اجرا و پنهان کردن خود و swown به
مرگ در یک حفره، زودتر از سقوط به
دست از این جکهای بی رحمانه ما که گول زدن و رانندگی را بخواند، و نگران و خسته و
تمسخر و شرم، فقرا را اداره کنند. '
موفقیت درخشان، اعیان و آقایان و انجمن محترم به آن را به ارمغان آورده
این در ذهن از بهترین فقرا! در حال ارسال، ممکن است آن را به ارزش
فکر در هر زمان و عجیب و غریب؟
ترس و تنفر است که خانم بتی Higden از چهره ی او را قوی به عنوان هموار
او به پایان رسید این انحراف، نشان داد که چگونه به طور جدی او به این بدان معنی بود.
و آیا او برای شما کار می کنند؟ "وزیر امور خارجه خواست، به آرامی آوردن گفتمان
بازگشت به کارشناسی ارشد یا آقا درهم و برهم. : بله، بتی با خوش خلق گفت:
لبخند بزنم و سرتکان دادن سر.
و بیش از حد. 'آیا او اینجا زندگی می کنند؟
او زندگی می کند در اینجا بیشتر از هر جای. او تصور می شد بهتر از
طبیعی، و اولین بار آمده به من به عنوان یک Minder.
من علاقه با آقای Blogg جارچی او را به عنوان یک Minder ساخته شده، از دیدن او را توسط شانس
در کلیسا، و فکر من ممکن است چیزی را با او انجام دهد.
برای او یک creetur ricketty ضعیف بود.
آیا او با نام حق خود را به نام؟ چرا، می بینید، صحبت کاملا درستی او
نام حق است. من همیشه درک او در زمان نام خود را از
که در یک شب درهم و برهم یافت می شود. "
، به شما برکت دهد او شخص مهربان. به نظر می رسد، آقا، یک بیت از او وجود ندارد،
بازگشت بتی، که مهربان نیست. بنابراین شما ممکن است قضاوت چقدر مهربان او،
چشم خود را همراه heighth خود را.
از ساخت بدون سود درهم و برهم بود. بیش از حد از او longwise، بیش از حد کمی از او
broadwise، و بیش از حد بسیاری از زوایای تیز از او را در زاویه عاقلانه است.
یکی از کسانی که حرکت کننده با قدم های کج و نامنظم موجودات انسانی مرد، به دنیا آمد indiscreetly منصفانه
در وحی از دکمه ها، هر دکمه او تا به حال در مورد او خودنمایی میکند در عموم مردم به
میزان کاملا طبیعی است.
سرمایه قابل توجهی از زانو و آرنج و مچ دست و مچ پا، درهم و برهم بود، و او
نمی دانستند که چگونه از آن را به بهترین مزیت دور شد، اما همیشه آن را سرمایه گذاری
در اوراق بهادار اشتباه، و به همین ترتیب خود را از وارد شدن به شرایط خجالت.
یک شماره در خصوصی پیراهن بی دست و پا از رتبه ها و فایل از زندگی،
درهم و برهم، و در عین حال مفاهیم glimmering خود را ایستاده به رنگ واقعی.
و در حال حاضر، گفت: "خانم Boffin، در مورد جانی.
به عنوان جانی، با چانه خود را در جمع و بیتوجه به محیط درمانگاه لب، reclined در دامان بتی،
تمرکز چشمان آبی خود را بر روی بازدید کنندگان و سایه آنها را از مشاهده با
بازوی dimpled، قدیمی بتی در زمان یکی از
تازه از دست چربی پژمرده در حق او، و به ضرب و شتم آن را به آرامی پژمرده اش افتاد
باقی مانده است. بله، چیه خانوم.
با توجه به جانی
اگر فرزند عزیز به شما اعتماد به من، خانم Boffin گفت، با اعتماد صورت دعوت، او
باید از خانه ها، بهترین مراقبت، بهترین آموزش، بهترین
دوستان.
لطفا خدا من یک مادر واقعی خوبی برای او خواهد بود!
"من به شما خدا را شکر خانم، و فرزند عزیز خواهد بود خدا را شکر اگر او
به اندازه کافی به درک.
با این حال به آرامی ضرب و شتم از سوی کمی بر خود را.
من نمی ایستادن در نور فرزند عزیز، اگر من تمام زندگی ام را قبل از من بود
جای بسیار کمی از آن.
اما من امیدوارم که شما آن را بد که من به کودک به تقسیم شدن نزدیک تر از کلمات می توانند
گفت، او آخرین چیزی که در زندگی به من چپ.
آن را به بیمار، روح عزیز من؟
آیا این احتمال زیاد است؟ و تو از او مناقصه به عنوان او را
خانه! '
من را دیده اند، گفت: "بتی هنوز هم با آن ضرب و شتم نور بر دست او سخت و خشن، به طوری
بسیاری از آنها را روی پای من. و همه آنها اما این یکی رفته!
من خجالت زده به نظر می رسد به طوری خودخواه است، اما من واقعا نمی آن.
این خواهید بود ساخت از ثروت خود را، و او خواهید بود آقا که من مرده ام.
I - I - don't می دانم آنچه که بر من می آید.
- در برابر آن را امتحان کنید. من متوجه نشدم!
ضربان نور متوقف شده، دهان مصمم به راه و خوب قوی صورت
به ضعف و اشک آغاز شد.
در حال حاضر، تا حد زیادی به کمک از بازدید کنندگان، هیچ احساسی درهم و برهم زودتر مشهود خود را
حامی مونی در این وضعیت، از، پرتاب پشت سر خود و پرتاب باز کردن دهان خود را،
او برداشته تا صدای کرد و bellowed:.
این یادداشت هشدار دهنده از مشکلی فورا وحشت Toddles و Poddles،
بودند که به محض به سر و صدا شنیده جای تعجب، از جانی، کرنش خود را
راه اشتباه است و قابل توجه در خانم
Boffin با یک جفت کفش بی تفاوت، طعمه را به ناامیدی تبدیل شد.
پوچی از وضعیت ترحم خود را به تار و مار.
خانم بتی Higden خودش را در یک لحظه بود و آورده همه آنها را به ترتیب با آن
سرعت، که درهم و برهم، توقف کوتاه در زیر چند هجایی، انتقال انرژی خود را
به پاره کردن، و چندین گرفته بود
وابسته به طلب مغفرت و ندامت نوبت قبل از او می تواند متوقف شود.
وجود دارد، وجود دارد، وجود دارد خانم Boffin گفت، تقریبا در رابطه با خود نوع خود را به عنوان ترین
ظالم از زنان است.
چیزی که باید انجام شود. به هیچ کس نیاز وحشت زده می شود.
همه ما راحت است که ما، Higden خانم؟
مطمئن هستم و برخی از ما، بازگشت بتی.
و واقعا هیچ عجله وجود دارد، شما می دانید، خانم Boffin در صدای پایین تر گفت.
وقت فکر می کنم از آن، مخلوق خوب من!
'آیا نیست که شما از من بترسید، خانم، گفت: "بتی، من از آن روز گذشته خوب فکر کردم.
من نمی دانم چه بر سرم آمده است فقط در حال حاضر، اما آن را هرگز دوباره.
خب، پس، جانی باید زمان بیشتری برای فکر می کنم از آن، بازگشت خانم Boffin؛
کودکی زیبا باید زمان به آن عادت داشته باشند.
و شما او را به آن مورد استفاده قرار می گیرد، اگر شما فکر می کنید به خوبی از آن شما نیست؟
بتی بر عهده گرفت که، به خوش و به آسانی.
'لر،' گریه خانم Boffin، به دنبال radiantly در مورد او، ما می خواهیم را به همه
شاد، ملال انگیز نیست - و شاید نمی خواهد ذهن بهم نشون دادی که چگونه استفاده می شود
آن را به شما شروع به دریافت کنید و چگونه از آن همه در می رود؟
خانم Higden گفت: '،' من ارسال درهم و برهم.
و این آقا که با من بیا او را برای مشکل خود را پرداخت، گفت: خانم
Boffin.
و درهم و برهم آقای، هر زمان که شما به خانه من می آیند، مطمئن باشید شما هرگز بدون
پس از شام خوب از گوشت، آبجو، سبزیجات، و پودینگ.
این امر هنوز هم بیشتر روشن چهره از امور، برای، بسیار دلسوز
درهم و برهم، اول بطور گسترده خیره و پوزخند، و پس از آن خروش با خنده، Toddles و
Poddles دنبال کت و شلوار، و جانی واهی ترفند.
T و P با توجه به این شرایط مساعد برای از سر گیری از آن
فرود دراماتیک بر جانی، دوباره در سراسر کشور دست در دست هم بر آمد
اکسپدیشن buccaneering و داشتن
در گوشه دودکش در پشت صندلی خانم Higden در مبارزه، با بزرگ
شجاعت در هر دو طرف، کسانی که دزدان دریایی ناامید دست در دست خود را به
مدفوع، در سراسر بستر خشک از تورنت کوه.
شما باید به من چه من می توانم برای شما انجام دهد، بتی دوست من، خانم Boffin گفت:
محرمانه، اگر نه به روز، در کنار هم.
شما همه مثل هم متشکرم، خانم، اما من می خواهم هیچ چیزی برای خودم.
من می توانم کار می کنند. من قوی هستم.
من می تواند 20 مایل را اگر من را به آن راه رفتن.
قدیمی بتی افتخار بود، و آن را با درخشش در چشمان روشن او گفت.
بله، اما برخی از وسایل رفاهی کمی وجود دارد که شما نخواهد بود بدتر،
بازگشت خانم Boffin.
نگهدار شما، من یک زن بیشتر از آنکه شما متولد نشده است. '
به نظر من، گفت: "بتی خندان، 'است که شما یک زن متولد شد، و یکی از واقعی،
یا هرگز وجود بانوی متولد شده است.
اما من می تواند هر چیزی از شما را ندارد، عزیز من.
من هرگز چیزی از هر یک. این است که من از میهمان نیست، ولی دوست دارم
به کسب آن بهتر است.
خوب، خوب! 'بازگشت خانم Boffin. من فقط چیز کمی صحبت می کرد، یا من
نمی توانست به آزادی است. بتی دست بازدید کننده خود را به لب های او،
در تصدیق جواب ظریف.
زیبا و درست شکل او بود، و زیبا و متکی به خود نگاه او، به عنوان،
ایستاده روبرو بازدید کننده خود را، او خودش را بیشتر توضیح داد.
"اگر من می توانم فرزند عزیز نگه داشته، بدون ترس که همیشه بر من
آینده خود را به که سرنوشت من از صحبت، من می توانم با او هرگز از هم جدا شدند، حتی به
شما خواهد شد.
برای من او را دوست دارم، من او را دوست دارم، من او را دوست دارم! من دوست دارم شوهر من مدت ها مرده و رفته، در
او را دوست دارم بچه ها به اون مرده و رفته، او را دوست دارم من روز جوان و امیدوار کشته شدند
و رفته اند، در او.
من می توانم که عشق را به فروش نیست، و در صورت نوع خود را روشن نگاه کنید.
It'sa هدیه رایگان. من می خواهم از چیزی هستم.
هنگامی که قدرت من به من با شکست مواجه شد، اگر من می توانم، اما مرگ سریع و آرام است، من باید کاملا
محتوا.
من بین مرده من و شرم از صحبت ایستاد و آن را خاموش نگه داشته شده است
از هر یک از آنها.
دوخته به لباس شب من، با دست خود را بر سینه اش، فقط به اندازه کافی برای من در دراز
قبر.
فقط این که آن را به درستی به سر برد، به طوری که من ممکن است استراحت از آن ظلم به آخرین
رسوایی، و شما بسیار بیش از چیزی کمی برای من انجام داده اند، و همه
که در این جهان در حال حاضر قلب من بر اساس تنظیم شده است. "
بازدید کننده خانم بتی Higden در فشار دست او بود.
بود از چهره پیر قوی به ضعف وجود دارد.
اعیان و آقایان و انجمن محترم من، آن را واقعا به عنوان ما تشکیل
چهره خود، و تقریبا والا یاری.
و در حال حاضر، جانی بود به اشغال یک موقعیت به طور موقت در خانم inveigled
دامان Boffin.
این بود تا زمانی که وارد رقابت شده است piqued با دو کوچک بود
مراقبین، با دیدن آنها پی به آن افزایش یافته و بازنشسته از آن بدون
جراحت، که او می تواند به هر وسیله باشد
وادار به ترک دامن خانم بتی Higden، به سوی آن او به نمایش گذاشته است، حتی زمانی که در
در آغوش خانم Boffin، آرزوهای بلندش قوی، روحی و بدنی سابق ابراز
در چهره بسیار غم انگیز است، دومی در آغوش گسترده است.
با این حال، یک توصیف کلی از اسباب بازی-شگفتی های lurking در خانه آقای Boffin را،
دور آشتی خاتمه نیافت این یتیم دنیا پرست به عنوان القاء او را به خود خیره
frowningly، با مشت در دهان او، و
حتی در طول به خندیدن وقتی اسب کاملا caparisoned بر روی چهار چرخ، با
هدیه ای معجزه آسا از cantering به کیک، مغازه ها، ذکر شده بود.
این صدا توسط مراقبین، متورم به سه هیجان انگیز که داد
رضایت عمومی.
بنابراین، مصاحبه بسیار موفق در نظر گرفته شد، و از خانم Boffin خشنود شد، و
همه راضی بودند.
نه به همه، درهم و برهم، که متعهد به انجام بازدید کنندگان بهترین راه
به از سه Magpies، و آنها چکش سر مرد جوان بسیار خفیف است.
این قطعه از کسب و کار در نتیجه در قطار قرار دهید، وزیر امور خارجه راند خانم Boffin بازگشت به
الاچیق، و اشتغال برای خود در خانه جدید تا شب در بر داشت.
چه، زمانی که شب آمد، او در زمان راه به lodgings خود را که از طریق زمینه منجر شد،
با هر طرح پیدا کردن خانم بلا Wilfer در آن زمینه است، تا برخی
که او به طور منظم وجود دارد که در آن ساعت راه رفته.
و علاوه بر این، آن است که برخی از او وجود دارد.
دیگر در عزاداری، خانم بلا در عنوان رنگ های زیبا که او می تواند در لباس پوشیدن
جمع اوری.
هیچ انکار که او به زیبایی آنها، و او و رنگ رفت
بسیار prettily با هم.
او به عنوان پیاده میرفت، و البته آن است که به توان استنباط، از او
نشان دادن هیچ دانش رویکرد آقای Rokesmith، به که او نمی دانستند که او
نزدیک است.
؟ گفت: "خانم بلا، بالا بردن چشم خود را از کتاب او، زمانی که او پیش از او متوقف شد.
اوه! آن را به شما است. اول فقط
شب خوب!
"است؟ گفت: بلا، به دنبال بطور سرد دور. گمان می کنم آن است، در حال حاضر شما در آن ذکر شده است.
من شده اند. شب 'فکر' قصد بنابراین بر کتاب خود را؟
یه-E-ES، 'پاسخ بلا، با کشیدن از بی تفاوتی است.
"داستان عشق، دوشیزه Wilfer؟ '' اوه نه، عزیز من باید آن را می خوانید.
اطلاعات بیشتر در مورد پول از هر چیز دیگری است.
"و آن را می گویند که پول بیش از هر چیز بهتر است؟
پس از سخن من، بازگشت بلا، فراموش می کنم چه آن را می گوید، اما شما می توانید برای
خودتان را اگر دوست دارید، آقای Rokesmith.
من نمی خواهم آن را هر بیشتر دبیر گرفت - او تا به حال
fluttered برگ که اگر آن را یک فن بود - و در کنار او راه می رفت.
من یک پیام برای شما، خانم Wilfer عنوان شده است.
غیر ممکن است، من فکر می کنم! 'گفت: بلا، با یکی دیگر از کشیدن.
'از Boffin خانم.
مورد نظر من شما را از لذت بردن او اطمینان دهم که او را
آماده برای شما در یک هفته دیگر یا دو دریافت در دورترین باشد.
بلا سر خود را به سوی او تبدیل شده است، با ابرو prettily-گستاخ او مطرح شده، و او را
افتادن پلک ها. تا آنجا که می گویند، چطور تو می آیند
پیام، دعا کنی؟
"من شده اند در انتظار فرصت گفتن تو که من آقای Boffin
وزیر. '
من مثل همیشه عاقلانه، گفت: "خانم بلا loftily، برای من نمی دانم چه وزیر
است. نه این که به آن دلالت دارد.
نه در همه.
نگاه پنهان در چهره اش، او را در کنار او راه می رفت، او را نشان داد که او تا به حال
انتظار می رود موافقت آماده خود را به آن گزاره است.
: پس شما برای همیشه وجود دارد، آقای Rokesmith؟ او پرسید، اگر که به
شود اشکال. همیشه؟ شماره
بسیار زیادی وجود دارد؟ بله. '
عزیز من! drawled بلا، در یک تن از ریاضت.
اما سمت من وجود دارد به عنوان وزیر، بسیار متفاوت خواهد بود از شما به عنوان مهمان.
شما چیزی در مورد من می دانم.
من باید کسب و کار و ستد: شما لذت و ستد.
من باید برای کسب حقوق و دستمزد من و شما هیچ ربطی به اما برای لذت بردن و
را جذب کند.
جذب، آقا؟ "گفت: بلا، دوباره با ابرو او را بزرگ و پلک او آویزان است.
"من می توانم شما را متوجه نمی شوید. بدون پاسخ در این نقطه، آقای
Rokesmith رفت.
ببخشید وقتی که من برای اولین بار شما را در لباس سیاه و سفید شما را دیدم -
(وجود دارد! 'تعجب روانی خانم بلا بود.
چه در خانه من به آنها می گویند؟
همه متوجه شده است که عزاداری مسخره. ')
وقتی که من برای اولین بار شما را در لباس سیاه و سفید شما را دیدم، من در از دست دادن به حساب که بود
تمایز بین خود و خانواده خود.
من امیدوارم که آن را بی ربط به حدس و گمان بر آن بود؟
من امیدوارم که، نه من مطمئن هستم، گفت: "خانم بلا haughtily.
اما شما باید به بهترین چگونه شما را بر آن باورند.
آقای Rokesmith سر خود را به شیوه ای حاکی از نارضایتی یا بی میلی مایل است، و رفت.
از آنجا که من با امور آقای Boffin را کرده اند واگذار شده است، من لزوما می آیند
به درک رمز و راز کمی. من سرمایه گذاری به سخن گفتن است که احساس می کنم متقاعد
که بسیار به از دست دادن شما ممکن است ترمیم کنید.
من صحبت می کنند، البته فقط از ثروت، Wilfer خانم.
از دست دادن یک غریبه کامل، که ارزش و یا بی ارزشی، میتوان تخمین زد
و نه شما هم - در کنار این سوال است.
اما این آقا و بانوی عالی پر از سادگی، پر از
بخشندگی و سخاوت، نسبت به شما تمایل، و بنابراین مشتاق به - چگونه باید آن را ابراز -؟
را جبران از بخت خوب خود را، که شما باید تنها به پاسخ.
او را با یکی دیگر از نگاه پنهان را تماشا او را به یک پیروزی برخی بلند پروازانه را در او دیدم
صورت که بدون سرما فرض می تواند پنهان است.
همانطور که ما زیر یک سقف با یک ترکیب تصادفی اوضاع و احوال به ارمغان آورد.
که عجیب خود را به روابط نو در برابر ما، از من گرفته اند
آزادی گفت: این چند کلمه است.
شما را در نظر آنها مزاحم من امیدوارم که وزیر امور خارجه گفت: با احترام.
واقعا آقای Rokesmith، من می توانم بگویم چیزی است که من آنها را در نظر بگیرید، 'بازگشت بانوی جوان است.
آنها کاملا جدید به من، و ممکن است که در مجموع خود را تاسیس
تخیل شما را ببینید.
این زمینه های مشابه بود مقابل محل Wilfer.
Wilfer خانم با احتیاط در حال حاضر به دنبال از پنجره و beholding دختر خود را در
کنفرانس با مستاجر خود، بلافاصله گره خورده سرش و برای قدم زدن گاه به گاه آمد.
می گوید: "من گفته اند خانم Wilfer، وی افزود: جان Rokesmith، به عنوان بانوی با شکوه آمد
وسیله، که من آن را تبدیل به یک فرصت کنجکاو، وزیر در آقای Boffin یا
انسان را از کسب و کار.
بازگشت خانم: من نه، Wilfer، تکان دادن دستکش خود را در حالت مزمن خود را از عزت و
و مبهم سوء استفاده، افتخار هر آشنایی نزدیک با آقای Boffin، و
آن را برای من نیست به تبریک می گویم که نجیب زاده در کسب او ساخته شده است.
یک فقیر گفت: "به اندازه کافی، Rokesmith.
ببخشید، 'بازگشت به خانم Wilfer، محاسن آقای Boffin بسیار ممکن است
مشخص - ممکن است از سیما خانم Boffin را برجسته تر
این مفهوم را میرسانند - اما از آن جنون فروتنی به پنداشتند او را به یک دستیار بهتر به ارزش.
شما خیلی خوب است.
من نیز گفتن دوشیزه Wilfer که او بسیار در مدت کوتاهی جدید انتظار می رود
اقامت در شهر.
"داشتن تلویحا قبول خانم Wilfer گفت، با بی اعتنایی تلقی بزرگ از او
شانه ها، و موج دیگری از دستکش خود را به پذیرش فرزند من اتمام حجت
توجه به خانم Boffin، من در میان امدن اعتراض ندارد.
خانم بلا ارائه اعتراض نامه: حرف بیخود نزن، MA، لطفا.
'صلح' خانم Wilfer گفت.
نه، کارشناسی ارشد، من قصد ندارم بنابراین پوچ.
Interposing اعتراض!
من می گویم تکرار خانم Wilfer، با دسترسی گسترده ای از عظمت، که من به رفتن
در میان امدن اعتراض.
اگر خانم Boffin (که سیما هیچ شاگرد از Lavater احتمالا
لحظه مشترک)، با لرز، به دنبال روشن کردن محل اقامت جدید خود را در
شهر با جاذبه های یک کودک
من، من هستم محتوا است که باید توسط این شرکت از فرزند مورد علاقه
خودم.
شما با استفاده از کلمه، خانم، من خودم استفاده می شود، گفت: Rokesmith، با یک نگاه
بلا، هنگامی که شما از جاذبه خانم Wilfer را صحبت می کنند وجود دارد.
ببخشید من بازگشت خانم Wilfer، با هیبت وحشتناک، اما من تا به حال
بهانه دعا. به پایان رسید.
به دنبال خانم Wilfer، که به وضوح به حال کمترین ایده بود: "من در مورد می گویند،
از اینکه چیزی بگوید: که زمانی که من با استفاده از جاذبه های مدت، من این کار را با
صلاحیت که من آن را در هر راه هر چه معنا نیست.
بانوی عالی این توضیح درخشان از نظرات خود را با هوا از تحویل
تا حد زیادی اجباری شنوا خود، و تا حد زیادی خود را تشخیص است.
که در انجا خانم بلا خندید خنده تحقیرآمیز کمی و گفت:
کاملا در این مورد به اندازه کافی، من مطمئن هستم، در همه طرف.
آیا آقای Rokesmith، از خوبی، عشق و علاقه من را به خانم Boffin -
ببخشید من! 'گریه خانم Wilfer. "دانی.
'!' تکرار بلا، با مهر کم پای او.
: نه! خانم Wilfer گفت، monotonously. "دانی.
(بگو عشق خانم Wilfer را، و تعارف خانم Wilfer را، وزیر امور خارجه، به عنوان یک پیشنهاد
سازش است.) و من باید بسیار خوشحالم که در آمد که او
برای من آماده است.
هر چه زودتر، بهتر است. "یکی از آخرین کلمه، بلا، خانم Wilfer گفت:
قبل از نزولی به آپارتمان خانواده.
اعتماد کنم که به عنوان فرزند من شما همیشه محسوس خواهد بود که برازنده آن خواهد شد
شما، وقتی که ارتباط با آقای و خانم Boffin بر شرایط مساوی، به یاد داشته باشید که
وزیر امور خارجه، آقای Rokesmith، خود را به عنوان
مسافر پدر است، ادعای بر روی کلمه خوب شما.
مدارا با آن خانم Wilfer تحویل این اعلام حمایت،
به عنوان فوق العاده به عنوان تردستی است که با مستاجر طبقه در از دست داده بود
وزیر.
او لبخندی زد و به عنوان مادر بازنشسته پایین پله ها، اما چهره اش را، به عنوان دختر افتاد
دنبال داشته باشد.
پس گستاخ، بی اهمیت تا این حد متغیر، مزدور، بی دقتی، به لمس،
آنقدر سخت به نوبه خود گفت، به تلخی. و افزود که او رفت طبقه بالا.
و در عین حال بسیار زیبا، بسیار زیبا!
و افزود: در حال حاضر، او به عنوان پس وپیش در اتاق خود قدم برداشتهاند.
و اگر او می دانست!
او می دانست که او را تکان دادن خانه با راه رفتن خود را پس وپیش، و او آن را اعلام کرد
یکی دیگر از بدبختی از فقیر بودن، که شما را نمی تواند فراموش نشدنی خلاص شدن از شر
وزیر، استامپ - استامپ - به سربار stumping در تاریکی، مثل شبح.