Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 18
تا الیزابت وارد اتاق رسم در Netherfield ، و بیهوده برای آقای نگاه
Wickham در میان خوشه کتهای قرمز وجود دارد مونتاژ ، شک بودن او را
حال حاضر به حال او را هرگز رخ داده است.
یقین از ملاقات با او به حال توسط هیچ یک از کسانی که خاطراتی که چک نمی شود
ممکن است نامعقول نیست که او احساس خطر است.
او با بیش از مراقبت معمول لباس بود ، و در بالاترین ارواح برای آماده
فتح که باقی مانده unsubdued از قلب او بود ، اعتماد بود نه بیشتر
ممکن است در این دوره از عصر به دست آورد.
اما در یک لحظه به وجود آمد ، سوء ظن وحشتناک خود را به عمد حذف
برای لذت بردن آقای دارسی در دعوت Bingleys به افسران و هر چند این
دقیقا نمی مورد ، این واقعیت مطلق
غیبت او توسط دنی دوست خود را تلفظ می شد ، به چه کسی لیدیا مشتاقانه در اعمال ، و
که به آنها گفت که Wickham موظف شده بودند برای رفتن به شهر در کسب و کار را یک روز قبل ،
و هنوز رتبهدهی نشده است بازگشت ، اضافه کردن ، با
لبخند قابل توجه ، "من تصور نمی کسب و کار خود را که او را به نام دور
در حال حاضر ، اگر او می خواست برای جلوگیری از آقایی خاص در اینجا. "
این بخشی از هوش خود ، هر چند بی سابقه توسط لیدیا توسط الیزابت گرفتار شد ،
و آن را به عنوان او اطمینان داد که دارسی بود کمتر پاسخگو برای غیبت Wickham از
اگر گمان او فقط ، هر شده بود
احساس ناخشنودی در برابر سابق شده توسط فوری تیز بود
ناامیدی ، که او به سختی می تواند با مدنیت قابل تحمل به مودبانه پاسخ
سوالات که او به طور مستقیم بعد از آن با نزدیک شدن به را.
حضور و غیاب ، تحمل ، صبر با دارسی ، صدمه به Wickham بود.
او در مقابل هر نوع گفتگو با او حل و فصل شد ، و تبدیل دور با
درجه ای از شوخ طبعی بد که او به طور کامل نمی تواند از میان برداشتن حتی در سخن گفتن به آقای
Bingley ، که علاقه شدید به چیزی کور برانگیخته او.
اما الیزابت برای بد ، طنز نه شکل گرفت و هر چند هر چشم انداز او
خود را برای شب نابود شد ، آن را نمی تواند ساکن مدت در روح او ؛ و داشتن
همه griefs او گفت : به شارلوت لوکاس ،
آنها او را به مدت یک هفته به حال دیده می شود ، او به زودی قادر به انتقال داوطلبانه به
oddities از پسر عموی او ، و به او اشاره به اطلاع خاص خود.
با این حال ، این دو رقص ، اول آورده بازگشت از زجر و رقص بودند
ریاضت.
آقای کالینز ، بی دست و پا و موقر ، پوزشخواهی به جای حضور ، و اغلب
حرکت اشتباه بدون اینکه از آن آگاه است ، او همه ننگ و بدبختی که
شریک نامطبوعی برای یک زن و شوهر از رقص می تواند به من بدهید.
لحظه ای از آزادی وی از او وجد بود.
او با یک افسر بعدی رقصید ، و رفع خستگی از صحبت کردن از Wickham ، و
از شنیدن که او جهان را دوست داشتند.
زمانی که این رقص بودند ، او به شارلوت لوکاس بازگشت ، و در مکالمه
با او ، هنگامی که او در بر داشت خودش را به طور ناگهانی توسط آقای دارسی خطاب که او را در زمان بسیار
با تعجب در درخواست خود را برای او
دست ، که بدون دانستن آنچه او انجام داد ، او را پذیرفته است.
او راه می رفت دور دوباره بلافاصله ، و او باقی نمانده بود به بیش از خود او اخم می خواهند از
حضور ذهن ، شارلوت سعی کردم به کنسول خود :
"من به جرات می گفت شما را پیدا خواهد کرد او را بسیار مطبوع است."
بهشت ناکرده! که بزرگترین بدبختی خواهد بود
همه!
برای پیدا کردن مرد دلپذیر آنها مصمم است تا نفرت!
آیا من چنین شر آرزو نیست. "
وقتی رقص recommenced ، با این حال ، و دارسی با نزدیک شدن به دست او ادعا ،
شارلوت می تواند کمک نمی هشدار او را آهسته ، به یک ساده لوح نمی شود ، و اجازه می دهد
او را برای Wickham فانتزی را به او ظاهر می شود
ناخوشایندی در چشم یک مرد ده برابر در نتیجه خود را.
الیزابت ساخته شده بدون پاسخ ، و جای خود را در مجموعه انجام گرفت ، شگفت زده شده ، در شأن و منزلت
که او در حال اجازه برای ایستادن مقابل آقای دارسی وارد شد ، و خواندن در
به نظر می رسد همسایه های خود ، شگفتی برابر خود را در beholding آن.
آنها برای برخی از زمان و بدون صحبت کردن یک کلمه ایستادند و او شروع به تصور که خود را
سکوت بود که از طریق دو رقص تاریخ و زمان آخرین ، و در ابتدا به شکستن آن حل شد ؛
تا ناگهان fancying که این امر می تواند
تنبیه بیشتر به شریک زندگی خود بتواند کمکی بکند ، او به صحبت ، او ساخته شده برخی از اندک
مشاهده در رقص. او جواب داد و دوباره سکوت شد.
پس از یک وقفه چند دقیقه ، او خطاب به او برای بار دوم با : -- "این است که
نوبت خود را به می گویند چیزی در حال حاضر ، آقای دارسی.
من در مورد رقص صحبت کردیم ، و شما باید برای ایجاد نوعی از سخن گفتن در اندازه
اتاق ، و یا تعدادی از زوج های است. "او لبخند زد ، و اطمینان او را که هر چه
او می خواست او می گویند باید گفت.
"بسیار خوب. که پاسخ برای حال حاضر انجام دهد.
شاید و ممکن است مشاهده کند که توپ های خصوصی pleasanter زیادی از
آنهایی عمومی.
اما در حال حاضر ما ممکن است خاموش شود. "" آیا شما را توسط حکومت صحبت می کنید ، سپس ، در حالی که شما
رقص؟ "" گاهی اوقات.
یکی باید کمی صحبت می کنند ، شما می دانید.
این نگاه عجیب و غریب که به طور کامل خاموش به مدت نیم ساعت با یکدیگر و در عین حال برای
استفاده از برخی ، گفتگو باید طوری چیده شده ، که ممکن است آنها داشته باشند
زحمت گفت : به عنوان کم ممکن است. "
"آیا شما مشاوره احساسات خود را در مورد حاضر ، و یا آیا شما تصور کنید که
معدن لذت بخش هستند؟ "
"هر دو" پاسخ الیزابت مکارانه ؛ "برای من همیشه دیده می شود تشابه بزرگ در
به نوبه خود از ذهن ما.
ما هر یک از منش غیر اجتماعی ، کم حرف ، تمایلی به صحبت می کنند ، مگر این که ما
انتظار می رود چیزی است که تمام اتاق را تعجب می گویند ، و می شود به آیندگان تحویل
با همه روشنی خیره کننده از ضرب المثل ".
"این است که هیچ شباهتی بسیار قابل توجه از شخصیت خود را ، من مطمئن هستم ، گفت :" او.
"در نزدیکی آن ممکن است به معدن ، من نمی تواند وانمود می گویند.
شما فکر می کنم که یک مومن پرتره بدون شک. "
"من نمی باید تصمیم بگیرد که بر عملکرد خود من است."
او بدون پاسخ ، و آنها دوباره ساکت بودند تا آنها را پایین رفته بود رقص ،
هنگامی که او پرسید که آیا او و خواهران به Meryton اغلب راه رفتن.
او در مثبت پاسخ داده شده ، و قادر به مقاومت در برابر وسوسه ، ارسال ،
"هنگامی که شما با ما ملاقات وجود دارد روز دیگر ، ما تا به حال فقط تشکیل یک آشنایی جدید است."
اثر فوری و قابل استفاده بود.
سایه عمیق تر از بزرگ منشی از ویژگی های خود را پهن شدن است ، اما او گفت : یک کلمه نیست ، و
الیزابت ، هر چند سرزنش خود به خاطر ضعف خود را ، نمی تواند به.
در طول دارسی صحبت می کرد ، و به شیوه ای محدود ، گفت : «آقای Wickham است با برکت
چنین رفتار خوشحال ممکن است ساخت دوستانش اطمینان حاصل شود -- که آیا وی ممکن است به همان اندازه قادر به.
حفظ آنها ، برخی کمتر است. "
"او شده است تا تیره بخت به از دست دادن دوستی خود را ،" الیزابت پاسخ با
تاکید "، و در شیوه ای که او به احتمال زیاد از تمام عمر خود را رنج می برند."
دارسی ساخته شده بدون پاسخ ، و آرزومند تغییر موضوع به نظر می رسید.
در آن لحظه ، سر ویلیام لوکاس ظاهر نزدیک به آنها ، به این معنی که از طریق عبور
مجموعه را به سمت دیگر اتاق ، اما در درک آقای دارسی ، او را با تعظیم متوقف
از حسن نیت ارائه میدهد برتر به او را در رقص او و شریک زندگی خود را تعریف است.
"من شده اند بیشتر به شدت احساس خشنودی در واقع ، آقا عزیز من.
چنین رقص بسیار برتر است که اغلب دیده می شود.
بدیهی است که شما را به محافل اول تعلق دارند.
اجازه دهید به گفتن نیست ، با این حال ، که شریک زندگی عادلانه خود را رسوایی شما نیست ، و من
امیدواریم که این لذت های مکرر اغلب به ، به ویژه هنگامی که برخی از
رویداد مطلوب ، الیزا عزیز من (نظر اجمالی خواهرش و Bingley) نیز مبادرت میگردد.
چه تبریک می گویم خواهد شد و سپس در جریان! من به آقای دارسی درخواست تجدید نظر از : -- اما به من اجازه نمی
وقفه شما ، آقا.
شما به من برای بازداشت شما را از bewitching تشکر نیست صحبت از آن جوان
بانوی ، که چشم های روشن و نیز من upbraiding. "
بخش دوم از این آدرس توسط دارسی به ندرت شنیده می شد ، اما سر ویلیام
به نظر می رسد اشاره به دوست خود به اعتصاب او را به زور ، و چشم خود را با کارگردانی شد
بیان بسیار جدی نسبت به Bingley و جین ، که رقص با هم بودند.
دوره نقاهت خود را ، با این حال ، به زودی ، او را به شریک زندگی خود را تبدیل شده است ، و گفت : "آقا
وقفه ویلیام ، ساخته شده است که من فراموش کرده ام به چیزی که ما صحبت از. "
"من فکر نمی کنم ما در تمام صحبت.
سر ویلیام نمی توانست وقفه دو نفر در اتاق بود که کمتر می گویند
خود را دارند.
ما دو یا سه نفر از افراد در حال حاضر بدون موفقیت تلاش کرده اند ، و آنچه که ما به بحث از
بعد می توانید تصور کنید. "" چه چیزی فکر می کنم شما از کتاب؟ "گفت که او ،
خندان است.
"کتاب -- آه! نه. من مطمئن هستم ما هرگز خواندن ، و یا نه
با همان احساسات است. "
"من متاسفم شما فکر می کنید ، اما در صورتی که مورد ، حداقل می تواند وجود داشته باشد ندارد می خواهند از
موضوع. ما ممکن است نظرات مختلف ما را مقایسه است. "
"نه -- من نمی تواند صحبت از کتاب در یک اتاق توپ ؛ سر من همیشه پر از چیز دیگری است."
حال همواره شما را اشغال در چنین صحنه -- نشانی از آن گفت : "او ، با یک نگاه
شک کرد.
"بله ، همیشه ،" او ، بدون دانستن اینکه چه چیزی او گفت : پاسخ ، برای افکار خود بود
از موضوع دور سرگردان ، به زودی پس از آن او به طور ناگهانی ظاهر
exclaiming ، "من به یاد داشته باشید شما شنیدن یک بار
می گویند ، آقای دارسی است که شما به سختی تا کنون بخشید ، که خشم خود را به صورت یک بار آن را ایجاد کرده
بود راضی نشدنی است. شما بسیار محتاط هستند ، گمان می کنم ، و به آن
در حال خلق شدن است. "
"من هستم ، گفت که او ، با صدای محکم. "و اجازه می دهد هرگز خودتان را به توسط کور
تعصب؟ "" من امیدوارم که نه. "
"این است که به ویژه در کسانی که افکار خود را تغییر دهید هرگز وقت ، به امن
قضاوت درستی در ابتدا. "" ممکن است من به این پرسش ها تمایل دارند بپرسم؟ "
"صرفا به تصویر شخصیت خود ، گفت :" او ، سعی لرزش
خاموش گرانش او. "تلاش من آن را."
"و موفقیت شما چیست؟"
او سرش را تکان داد. "من در همه.
من می شنوم از جمله حساب های مختلف از شما به عنوان پازل بسیار است. "
"من می تواند به آسانی باور ، پاسخ داد :" او به شدت ، که گزارش تا حد زیادی ممکن است متفاوت باشد
با احترام به من و من می توانم آرزو ، خانم بنت ، که شما بودند به طرح من
شخصیت در لحظه حاضر ، به عنوان وجود دارد
دلیلی برای ترس که عملکرد اعتباری ندارد در هر دو منعکس است. "
"اما اگر من شباهت خود را نه در حال حاضر ، من ممکن است یکی دیگر از فرصت هرگز."
"من به هیچ وجه تعلیق هر گونه لذت بردن از شما ،" او بطور سرد پاسخ.
او گفت نه بیشتر ، و رقص دیگر رفت و در سکوت یکدیگر جدا شدند و در
هر طرف ناراضی ، هر چند به یک درجه مساوی نیستند ، در پستان دارسی وجود دارد
بود احساس قدرتمند قابل تحمل نسبت به
او ، که به زودی تهیه عفو او ، و به کارگردانی تمام خشم خود را در برابر دیگری.
آنها مدتها بود جدا شده ، زمانی که خانم Bingley به سمت او آمدند ، و با
بیان عار مدنی مواجه او :
"بنابراین ، خانم الیزا ، من می شنوم شما می شوند کاملا با جورج Wickham خوشحال!
خواهر شما شده است تا به صحبت کردن به من در مورد او ، و درخواست من از هزار سوال ؛
و من که مرد جوان را کاملا فراموش کرده به شما بگویم ، در میان ارتباطی دیگر خود را ،
که او فرزند قدیمی Wickham ، مباشر مرحوم آقای دارسی بود.
اجازه دهید به من توصیه کنید ، با این حال ، به عنوان یک دوست ، به دادن اعتماد به نفس ضمنی تمام خود را
اظهارات دعوت کننده وجود داشته ، به آقای دارسی او را با استفاده از بیمار ، آن را کاملا نادرست است ، برای ، در
برعکس ، او همواره قابل ملاحظه ای
نوع به او ، در هر جورج Wickham آقای دارسی در بدنام ترین درمان
شیوه ای.
من خاص نمی دانم ، اما من می دانم که خیلی خوب است که آقای دارسی در
به سرزنش ، که او نمی تواند تحمل به شنیدن جورج Wickham ذکر شده ، که هر چند
برادرم فکر که او می تواند به خوبی نمی
اجتناب از جمله او را در دعوت خود را به ماموران او بیش از حد خوشحال بود
پیدا است که او خود را از راه گرفته بود.
آمدن او به داخل کشور در همه گستاخ ترین چیز است ، در واقع ، و من تعجب می کنم
چگونه او می تواند تصور را به انجام آن.
شما ، خانم الیزا ، برای این کشف گناه مورد علاقه خود را به من ترحم ، اما در واقع ،
با توجه به تبار خود ، نمی تواند انتظار بسیار بهتر است. "
گناه او و نزول او ظاهر می شود با حساب کاربری خود شوید به همان ، گفت : "الیزابت
عصبانیت ، "برای من شنیده ام که او شما را متهم به چیزی بدتر از بودن پسر
مباشر آقای دارسی ، و از آن ، من می تواند به شما ، به او اطلاع من خود را تضمین نماید. "
، پاسخ داد : "چی فرمودید؟" دوشیزه Bingley ، چرخش دور با استهزاء.
"بهانه دخالت من -- مهربانی بود."
"دختر گستاخ! گفت :" الیزابت را به خودش است.
"شما خیلی اشتباه دهید که انتظار دارید به من چنین حمله محقر را تحت تاثیر قرار می
این. من هیچ چیز در آن اما عمدی را آن گونه که مایلید تغییر دهید
جهل و کینه توزی آقای دارسی است. "
او سپس به دنبال بزرگتر خواهرش ، که متعهد شده است را به سوالات بر روی همان
موضوع Bingley.
جین او را با لبخند خوشنودی از جمله شیرین ملاقات ، درخشش خوشحال چنین
بیان ، به اندازه کافی مشخص شده که چگونه به خوبی او با وقوع راضی بود
شب است.
الیزابت فورا خواندن احساسات خود ، و در آن لحظه اشتیاق برای Wickham ،
خشم را در برابر دشمنان خود را ، و هر چیز دیگری ، راه را قبل از امید داد
جین که در منصفانهترین راه برای شادی.
"می خواهم بدانم ،" گفت که او با لقاء کمتر خندان از او
خواهر ، "آنچه شما در مورد آقای Wickham یاد گرفتم.
اما شاید شما بیش از حد خوش مشغول به هر شخص سوم فکر می کنم ، در
که در این صورت ممکن است شما مطمئن باشید از عفو من است. "
"نه" پاسخ جین ، "من او را فراموش نکرده ، اما من هیچ چیز رضایت بخش به
به شما بگویم.
آقای Bingley کل تاریخ خود را می کند نمی دانم ، و کاملا نادان.
شرایطی که اساسا جرم آقای دارسی ، اما او را برای تایید کردن
رفتار خوب ، پاکدامنی و افتخار
دوست او ، و کاملا متقاعد شده است که آقای Wickham سزاوار بسیار کمتر شده است
توجه از آقای دارسی از او دریافت کرده است و من متاسفم شده توسط خود را می گویند
حساب و همچنین خواهر او ، آقای
Wickham است به هیچ وجه یک مرد محترم و جوان.
من می ترسم که او بسیار بی تدبیر شده است ، و سزاوار است به از دست دادن توجه آقای دارسی است. "
"آقای Bingley می کند آقای Wickham خود را نمی دانم؟ "
"نه ، او تا صبح روز دیگر در Meryton او هرگز دیدم."
"این حساب پس از آن چیزی است که او از آقای دارسی دریافت.
من راضی است. اما چه چیزی او از زندگی می گویند؟ "
"او دقیقا در بحر تفکر غوطهور شدن شرایط ، هر چند که او آنها را شنیده
از آقای دارسی بیش از یک بار ، اما او بر این باور است که آن را به او واگذار شد
مشروط. "
گفت : الیزابت : "من شک از صداقت آقای Bingley نیست ،" گرمی "اما شما
باید بهانه ای من با اطمینان تنها قانع نشده است.
دفاع آقای Bingley دوست او یکی از بسیار قادر بود ، من به جرات می گویند ، اما از او
unacquainted با چندین بخش از داستان ، و آموخته است بقیه را از آن
دوست خود من باید سرمایه گذاری هنوز از هر دو آقایان فکر می کنم من قبل از. "
او سپس تغییر گفتمان تا یک بیشتر لذت بخش را به هر یک ، و در آن وجود دارد
می تواند تفاوت از احساسات.
الیزابت گوش با لذت به خوشحال ، هر چند امید متوسطی که جین
از توجه آقای Bingley سرگرم ، و همه در قدرت او گفت که به تشدید او
اعتماد به نفس در آن است.
شدن آنها توسط خود آقای Bingley پیوست ، الیزابت انصراف به خانم لوکاس ؛
به که پرس و جو پس از pleasantness شریک خود او به ندرت پاسخ داده بودند ،
قبل از اینکه آقای کالینز آمد به آنها ، و
او را به وجد و سرور بزرگ گفت که او تنها شده بود این اقبال را اکثر
کشف مهم.
"من متوجه" گفت که او "یک تصادف مفرد ، که در حال حاضر در اتاق وجود دارد
رابطه نزدیک از حامی مونی من.
من به طور اتفاقی به آقایی خود را به بانوی جوان ذکر بشنود که
آیا افتخارات خانه به نام پسر عموی خود را دوشیزه د Bourgh ، و از او
مادر لیدی کاترین.
چگونه زیبا و این نوع از چیزهایی رخ می دهد! چه کسی می توانست از ملاقات من با فکر ،
شاید برادرزاده لیدی کاترین د Bourgh در این مجمع!
من سپاسگزار که این کشف در زمان ساخته شده برای من ادای احترام من را به
او ، که من در حال حاضر رفتن به انجام ، و اعتماد او به بهانه نداشتن آن را انجام داده
قبل از.
جهل کل من از اتصال باید معذرت خواهی من خواست که مسئله است. "
"شما نمی خواهید به خودتان معرفی به آقای دارسی!"
در واقع من.
من باید عفو خود را برای نداشتن آن را انجام داده زودتر لابه کردن.
به اعتقاد من او را به برادرزاده لیدی کاترین.
این در قدرت من به او اطمینان دهم که سرکار علیه او به خوبی دیروز
se'nnight. "
الیزابت تلاش سخت او را از چنین طرح بکار برده ، به مسخره بگیرد ، اطمینان او را که آقای دارسی
که در نظر او پرداختن بدون مقدمه به عنوان آزادی بی ربط ،
به جای تعریف به عمه خود را که
آن را در حداقل لازم نبود هیچ گونه اطلاع قبلی در هر دو طرف باید وجود داشته باشد ، و
که اگر شد ، آن را باید متعلق به آقای دارسی ، برتر در نتیجه ، به
آغاز آشنایی.
آقای کالینز به او را با هوای زیر خود را تعیین گوش
تمایل ، و هنگامی که او را متوقف صحبت کردن ، در پاسخ به این ترتیب :
"عزیزم دوشیزه الیزابت ، من بیشترین نظر در جهان در عالی شما
قضاوت در تمام امور در داخل محدوده از درک خود را ، اما اجازه
می گویند ، وجود دارد که باید اختلاف گسترده ای
بین اشکال از مراسم تاسیس در میان عوام ، و کسانی که در تنظیم
روحانیت ، به من ترک برای مشاهده کند که به نظر من روحانیت دفتر به عنوان
برابر در نقطه عزت با بالاترین
رتبه در انگلستان -- به شرطی که تواضع مناسب از رفتار است که در همان زمان
نگهداری می شود.
بنابراین شما باید اجازه می دهد به من به دنبال دیکته وجدان من به این مناسبت ،
که منجر به انجام آنچه که من را به عنوان یک نقطه وظیفه نگاه.
عفو من را برای غفلت به سود توسط راهنمائی شما ، که در هر موضوع دیگر باید
راهنمای ثابت من ، هر چند در مورد قبل از ما من خودم نصب شده توسط
آموزش و پرورش و مطالعه همیشگی برای تصمیم گیری در
آنچه درست است از یک بانوی جوانی مانند خودتان. "
و با تعظیم پایین را ترک کرد او را به حمله به آقای دارسی ، که پذیرش پیشرفت خود
او مشتاقانه تماشا و حیرت است که در بودن خطاب بسیار مشهود بود.
پسر عموی او ، سخنان خود را با تعظیم موقر مقدمه و هر چند او می تواند یک را نمی شنوند
کلمه ای از آن ، احساس او را به عنوان صورت شنیدن آن همه ، و حرکت لب هایش را دیدم که در کلمات
"معذرت خواهی" ، "Hunsford" و "بانوی کاترین د Bourgh."
این او را vexed برای دیدن خودش را در معرض او را به چنین مردی است.
آقای دارسی بود او eyeing با تعجب بی بند و بار ، و هنگامی که در آخرین آقای کالینز
به او اجازه داد زمان به صحبت می کنند ، در پاسخ با هوا دور از تمدن است.
آقای کالینز ، با این حال ، از سخن گفتن دوباره نیست شد دلسرد ، و آقای دارسی
اهانت به وفور به نظر می رسید با افزایش طول سخنرانی دوم خود ، و در
پایان آن او تنها به او تعظیم اندک ، و راهی دیگر نقل مکان کرد.
سپس آقای کالینز به الیزابت بازگشت. "من بدون هیچ دلیل ، من به شما اطمینان دهم" ، گفت که او ،
"با پذیرش من ناراضی است.
آقای دارسی به نظر می رسید با توجه خوشحال شده است.
او به من ، با بیشترین مدنیت برخوردار پاسخ داده ، و حتی پرداخت من تعریف از گفت :
که او را به خوبی درک بانوی کاترین متقاعد شده بود به برخی
او می تواند به نفع unworthily پاداششان هرگز.
این واقعا یک فکر بسیار خوش تیپ است. پس از به طور کلی ، من خیلی با خوشحال
اوست. "
به عنوان الیزابت دیگر هیچ علاقه خود را به دنبال نداشت ، او توجه خود را تبدیل
تقریبا به طور کامل بر روی خواهر او و آقای Bingley و قطار از دلپذیر
بازتاب که مشاهدات خود را داد
تولد ، او شاید تقریبا به عنوان به عنوان جین خوشحال است.
این خانم در ایده مستقر در آن خانه بسیار دیدم ، در تمام سعادت که ازدواج
از محبت واقعی می تواند اعطا و او قادر به احساس ، تحت چنین شرایطی ،
تلاش حتی به مانند دو خواهر Bingley است.
افکار او و مادرش ، او به سادگی دید خم به همان شیوه ، و او مشخص نیست
سرمایه گذاری در نزدیکی او ، تا مبادا او ممکن است بیش از حد شنیدن.
هنگامی که آنها به شام نشستم ، بنابراین ، او در نظر گرفته ترین تیره بخت
perverseness که آنها را درون یکی از یکدیگر قرار داده و عمیقا او را به vexed
که مادر او بود که صحبت
یک نفر (بانوی لوکاس) آزادانه ، آشکارا و از هیچ چیزی به جز انتظار او را که
جین به زودی به آقای Bingley ازدواج کرد.
این یک موضوع متحرک سازی بود ، و خانم بنت خستگی ناتوان به نظر می رسید در حالی که
برشمردن مزایای استفاده از بازی.
که او یک مرد جوان جذاب ، و آنقدر غنی هستند ، و زندگی می کنند اما سه مایل از آنها ،
نقطه اول خود gratulation و سپس آن را به راحتی به فکر می کنم که چگونه بود
علاقه این دو خواهر جین ، و
که برخی از آنها باید اتصال به همان اندازه که میل به عنوان او می تواند انجام دهید.
بود ، علاوه بر این ، چنین چیزی امیدوار کننده دختران جوان برای او ، به عنوان در جین
ازدواج بسیار باید آنها را در راه مردان دیگر غنی از پرتاب و در نهایت ، این بود
آنقدر لذت بخش در زمان زندگی او را از به قادر
به امانت گذاردن دختران تنها خود را به مراقبت از خواهر خود ، که او نیست ممکن است
موظف به شرکت بیش از او دوست داشت.
لازم برای ساختن یک ماده از لذت این شرایط بود ، زیرا در چنین
موارد قوانین و مقررات است ، اما هیچ کس کمتر از خانم بنت برای پیدا کردن
آرامش را در ماندن در منزل در هر دوره از زندگی خود.
او با بسیاری از خواسته های خوبی که بانوی لوکاس به زودی ممکن است به همان اندازه خوشبخت به این نتیجه رسیدند ،
هر چند آشکارا و پیروزمندانه باور بود هیچ شانسی برای آن وجود دارد.
بیهوده الیزابت تلاش برای چک کردن سرعت از کلمات مادرش ، و یا
متقاعد کردن او برای توصیف سعادت خود را در زمزمه کمتر قابل شنیدن ، برای ، برای او
ازار غیر قابل بیان ، او می تواند درک
که رئیس آن توسط آقای دارسی ، که مخالف شنبه به آنها شنید بود.
مادرش تنها او را برای مزخرف scolded.
"آقای دارسی به من ، نماز ، که من باید ترس از او؟
من مطمئن هستم ما مدیون او هیچ تمدن خاص از جمله به عنوان موظف به گفتن نیست هیچ چیز او
ممکن است بشنود. "
"برای خاطر آسمان ، خانم ، کمتر صحبت می کنند. چه مزیت می توانید آن را برای شما برای اذیت کردن
آقای دارسی؟ شما خودتان را به او توصیه هرگز
از دوستان با این کار! "
چیزی است که او می تواند گفت وجود ندارد ، با این حال ، تا به حال هر گونه نفوذ.
مادر او از مشاهدات خود را در تن همان فهم صحبت کنید.
الیزابت سردرپیش و دوباره با شرم و ازار سردرپیش.
او نمی تواند کمک کند چشم او اغلب به آقای دارسی نظر اجمالی ، هر چند هر نگاه
او را از آنچه او مخوف را متقاعد ، برای او بود که همیشه در خود به دنبال
مادر ، او متقاعد شده بود که توجه خود را همواره به او ثابت شد.
بیان چهره اش تغییر به تدریج از اهانت خشمگین به
تشکیل شده است و ثابت گرانش است.
در طول ، با این حال ، خانم بنت نداشت برای گفتن ، و بانوی لوکاس ، که مدت طولانی است که بود
خمیازه کشیدن در تکرار دلخوشیها که او را دیدم هیچ احتمال به اشتراک گذاری ، سمت چپ بود
به راحتی از ژامبون مرغ و سرد است.
الیزابت در حال حاضر شروع به احیای.
اما طولانی نیست فاصله از آرامش بود ، برای ، هنگامی که شام شد ،
خواندن سخن گفته بود ، و او تا به حال ریاضت دیدن مری ، پس از بسیار
کمی التماس ، آماده بتواند کمکی بکند ، این شرکت است.
به نظر می رسد بسیاری از قابل توجه و entreaties سکوت ، او تلاش برای جلوگیری از
چنین اثبات خوش خدمتی ، اما بیهوده ، مری آنها را درک نمی مانند
فرصت از برگزاری نمایشگاه به او لذت بخش بود ، و او شروع به آهنگ او.
چشم الیزابت با بیشتر احساس دردناک بر او ثابت ، و او را تماشا
پیشرفت خود را از طریق بندهای مختلف با بی صبری که بسیار بیمار بود
پاداش در نزدیک آنها ، برای مریم
دریافت ، در میان تشکر از جدول ، اشاره امیدواریم که که او ممکن است
غالب در آنها را به نفع دوباره ، پس از مکث از نیم دقیقه آغاز شد دیگر.
قدرت های مریم بودند به هیچ وجه برای چنین صفحه نمایش نصب شده و صدای او ضعیف بود ، و به او
شیوه ای تحت تاثیر قرار. الیزابت در agonies بود.
او در جین نگاه کرد ، برای دیدن اینکه او چگونه آن را با مته سوراخ ، اما جین بسیار composedly صحبت کردن بود
Bingley.
او در دو خواهر خود نگاه کرد و دید آنها را نشانه تمسخر در یکدیگر ، و
در دارسی ، که ادامه داد : با این حال ، imperturbably قبر است.
او در نگاه پدرش به لابه کردن دخالت خود ، مبادا ماری باید به آواز خواندن
تمام شب.
او در زمان اشاره ، و هنگامی که مری آهنگ دوم خود را به پایان رسانده ، گفت : با صدای بلند "، که
انجام بسیار خوب ، کودک. شما باید ما را خوشحال به اندازه کافی بلند است.
اجازه دهید از بانوان جوان دیگر هم به این نمایشگاه. "
مری ، هر چند که تظاهر نمی بشنوند ، تا حدودی پاچه بود و الیزابت ، ببخشید
برای او ، و پوزش از گفتار پدرش بود ، ترس اضطراب خود را خوب انجام داده بود.
دیگران از حزب در حال حاضر به کار گرفته شد.
"اگر من ، گفت :" آقای کالینز ، "آنقدر خوش شانس به عنوان قادر به آواز خواندن بودند ، من باید
خوشوقتی بسیار است ، من مطمئن هستم ، در ملزم شرکت با هوا ، برای من در نظر
موسیقی به عنوان یک انحراف بسیار بی گناه است ، و
کاملا سازگار با حرفه ای روحانی.
من این معنا نیست ، با این حال ، ادعا می کنند که ما را می توان در اختصاص بیش از حد از توجیه
زمان ما به موسیقی ، قطعا چیزهای دیگر به حضور وجود دارد.
رئیس بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا زیادی برای انجام می باشد.
در وهله اول ، او باید چنین توافق نامه ای برای tithes ممکن است مفید باشد
به خود و به حامی خود را توهین آمیز نیست.
او باید موعظه خود را بنویسید و زمانی که باقی می ماند نمی خواهد بیش از حد برای او
وظایف بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا ، و مراقبت و بهبود مسکونی خود را ، که نمی توان او را معاف
از ساخت به عنوان راحت که ممکن است است.
و من آن را از اهمیت نور فکر می کنم که او باید توجه داشته باشند و
شیوه ای آشتی جویانه نسبت به همه ، به خصوص نسبت به کسانی که برای چه کسی به او مدیون
حق تقدم خود را.
من می توانم او را از آن وظیفه پیشگام نیست ؛ و نه می تواند از من فکر می کنم به خوبی از این مرد که باید حذف
به مناسبت شهادت احترام خود را نسبت به کسی در رابطه با خانواده است. "
و با تعظیم به آقای دارسی ، او به این نتیجه سخنرانی خود ، که صحبت شده بود تا با صدای بلند
به عنوان نیمی از اتاق شنیده است.
بسیاری از خیره -- بسیاری از لبخند زد ، اما هیچ کس بیشتر از خود آقای بنت سرگرم نگاه ، در حالی که
همسر خود را به طور جدی آقای کالینز ، برای داشتن صحبت تا حساسی است ، و مشاهده
در نیمه نجوا بانوی لوکاس ، که او
قابل ملاحظه ای باهوش ، مهربان و خوب از مرد جوان شده است.
به الیزابت به نظر می رسید که خانواده اش ساخته شده بود توافق به افشا
خود را به عنوان آنها می توانند در طول شب ، آن را غیر ممکن شده است
به آنها را به بازی قطعات خود را با روح بیشتر
و یا ظریف موفقیت و شادی او به آن فکر می کنم برای Bingley و خواهرش که برخی از
نمایشگاه اطلاع او فرار کرده بود ، و که احساسات خود را از یک نوع نبودند به
حماقت است که او باید شاهد مضطرب می شود.
که دو خواهر خود و آقای دارسی ، با این حال ، باید چنین فرصت دارند
تمسخر روابط خود را ، به اندازه کافی بد بود ، و او نمی تواند تعیین کند که آیا
تحقیر خاموش آقایی ، یا
لبخند خیره از خانمها ، بیشتر غیر قابل تحمل است.
بقیه شب های تفریحی کم کم به او به ارمغان آورد.
او توسط آقای کالینز ، که بیشتر perseveringly توسط کنار او ادامه داد ، طعنه بود ،
و اگر چه او نمی تواند در غالب در او با او رقص دوباره ، آن را از او
قدرت را به رقص با دیگران.
بیهوده او درخواست کردن التماس کردن به او را با کس دیگری ، و ارائه معرفی
او را به هر بانوی جوان در اتاق.
وی به او اطمینان داد که او را به رقص ، کاملا بی تفاوت نسبت به آن است که رئیس خود را
جسم خود را به او توصیه شد توجه ظریف و که او باید
به همین دلیل یک نقطه باقی مانده نزدیک به عصر او تمام کند.
هیچ استدلال بر چنین یک پروژه وجود دارد.
او بدهکار بزرگترین امدادی خود را به دوست خود خانم لوکاس ، که اغلب به آنها پیوستم ، و
خوب naturedly گفتگو آقای کالینز را به خودش مشغول است.
او حداقل از جرم اطلاع ثانوی آقای دارسی بود ، هر چند اغلب
ایستاده در فاصله بسیار کوتاه از او ، کاملا رها ، او آمده است هرگز در نزدیکی
به اندازه کافی صحبت می کنند.
او احساس می کرد که به نتیجه احتمالی از تخیلات و اوهام خود را به آقای Wickham ، و
خشنود در آن است.
حزب Longbourn آخر از همه شرکت ترک ، و توسط یک مانور بود
خانم بنت ، برای حمل خود را به یک چهارم از یک ساعت صبر کنید بعد از
هر کسی دیگری را ، رفته بود که به آنها داده است
صمیمانه از آنها دور توسط برخی از خانواده آرزوی شدند.
خانم هرست و خواهرش به ندرت باز دهان خود را ، به جز شکایت از
خستگی ، و آشکارا بی تاب به خانه را به خود بودند.
آنها هر تلاش خانم بنت در گفتگو دفع ، و با این کار انداخت
خستگی بیش از کل حزب ، بود که بسیار کمی تسکین توسط سخنرانی طولانی گرفت
آقای کالینز ، که complimenting آقای
Bingley و خواهران خود را بر روی ظرافت از سرگرمی آنها ، و مهمان نوازی
و ادب که رفتار خود را به مهمانان خود را مشخص کرده بود.
دارسی گفت : هیچ چیز در همه.
آقای بنت ، در سکوت برابر بود ، با بهره گیری از صحنه است.
آقای Bingley و جین ایستاده با یکدیگر ، کمی جدا از بقیه ،
صحبت کرد و فقط به یکدیگر.
الیزابت به عنوان مداوم سکوت به عنوان هرست یا خانم یا دوشیزه Bingley را حفظ و حتی
لیدیا بیش از حد خسته شده بود به بیش از گاه به گاه از علامت تعجب "پروردگار مطلق ،
چگونه خسته من هستم! "توسط خمیازه خشونت همراه است.
هنگامی که در طول آنها به وجود آمد به مرخصی ، خانم بنت بود مبرم و مدنی در
او را از دیدن خانواده به زودی کامل در Longbourn امید ، و خطاب خود به خصوص
به آقای Bingley ، به او اطمینان چقدر خوشحال و راضی او
آنها را با خوردن یک شام خانواده با آنها را در هر زمان ، بدون مراسم
دعوت رسمی است.
Bingley تمام لذت سپاسگزار بود ، و او به آسانی برای گرفتن اولین مشغول
فرصت انتظار در او ، پس از بازگشت از لندن ، بکجا او موظف
برای رفتن به روز بعد برای یک مدت کوتاه است.
خانم بنت کاملا راضی بود ، و خانه را تحت لذت quitted
اقناع که اجازه می دهد برای آماده سازی لازم از شهرک سازی ، واگن های جدید ،
و لباس های عروسی ، بدون شک باید
دخترش در Netherfield در این دوره از سه یا چهار ماه حل و فصل مراجعه کنید.
داشتن فرزند دیگر به آقای کالینز ازدواج کرده ، او را با اطمینان برابر فکر کردم ،
و با ، لذت قابل توجهی است ، اگرچه مساوی نیست.
الیزابت حداقل گرامی : به منظور او از همه فرزندان او بود و هر چند مرد و
بازی کاملا خوب به اندازه کافی برای او بودند ، ارزش هر یک از تحت الشعاع توسط آقای Bingley
و Netherfield.