Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 4
بی درنگ در هفت بامداد روز بعد Jurgis گزارش برای کار.
او به درب که اشاره شده بود به او آمد و او منتظر برای نزدیک وجود دارد
دو ساعت است.
رئیس به معنای به حال او را وارد کنید ، اما این اعلام نکرده ، و پس از آن بود تنها زمانی که
راه خود را به استخدام یکی دیگر از مردی که او بر Jurgis آمد.
او به او لعن خوب است ، اما به عنوان Jurgis یک کلمه از آن را درک او نبود
شی.
او به دنبال رئیس ، که او را نشان داد که در آن برای قرار دادن لباس های خیابانی خود را ، و منتظر در حالی که
او donned لباس کار او در یک فروشگاه دست دوم خریده بود و با او به ارمغان آورد
را در یک بسته نرم افزاری و سپس او را به "تخت قتل منجر شد."
کار که Jurgis بود در اینجا بسیار ساده است ، و آن او را گرفت ، اما چند
مدت زمان انجام آن را یاد بگیریم.
او با یک دختر گستاخ و جسور سفت شد ، از جمله توسط روب خیابانی مورد استفاده قرار می گیرد ، و از آن او بود
محل به دنبال کردن خط مردی که کشید از اندرونه سیگار کشیدن از
لاشه هدایت این توده بود
جاروب را به یک تله است ، که پس از آن بسته شد ، به طوری که هیچ کس ممکن است به آن لغزش.
به عنوان Jurgis در آمد ، گله های گاو برای اولین بار از صبح فقط ساختن ظاهر خود را ؛
و به همین ترتیب ، با به ندرت زمان برای نگاه کردن در مورد او ، و هیچ یک برای صحبت کردن به هر یک ، او سقوط کرد
به کار کند.
این یک روز سوزان در ماه ژوئیه بود ، و محل فرار با بخار خون گرم -- یکی
در آن را در کف waded. بوی گند تقریبا مسحور کننده بود ، اما به
Jurgis آن چیزی بود.
روح تمام او رقص با شادی بود -- او در کار بود!
او در محل کار و کسب پول! در تمام طول روز ، او بدانند به خود بود.
او مبلغ افسانه هفده و سنت نیم ساعت پرداخت شد و آن را به عنوان ثابت
روز عجله و او را تا نزدیک به هفت ساعت در شب کار می کرد ، او به خانه رفت
خانواده با بشارت است که او تا به حال به دست آورده
بیش از یک دلار و نیم در یک روز!
در خانه نیز ، بیشتر خبر خوب وجود داشت و چیزهای زیادی از آن را در یک بار که کاملا وجود دارد
جشن در اتاق خواب سالن Aniele.
جوناس به مصاحبه با پلیس ویژه به آنها Szedvilas به حال شده است
معرفی او ، اتخاذ شده است برای دیدن بسیاری از کارفرمایان ، با این نتیجه که
یکی از او قول داده بود یک کار آغاز از هفته آینده است.
و سپس Marija Berczynskas ، وجود دارد که با حسادت به موفقیت از کار اخراج
Jurgis ، بر مسئولیت خود را تا به حال به محل است.
Marija به حال چیزی را با او دو اسلحه پر زور و کلمه "کار او را نجات ،"
laboriously آموخته ، اما با این او در مورد Packingtown راهپیمایی به حال در تمام طول روز ، ورود
هر درب که در آن نشانه هایی از فعالیت وجود دارد.
از برخی از او با لعنت شده بود دستور داد ، اما Marija ترس از انسان نیست و یا
شیطان ، و هر یک او را دیدم -- بازدید کنندگان و غریبه ، و یا کار مردم مانند خواست
خودش را ، و یک بار یا دو بار حتی بالا و
از شخصیت های بلند دفتر ، که خیره در او را به عنوان اگر آنها فکر می کردند او دیوانه.
در پایان ، با این حال ، او پاداش خود رسید بود.
او در یکی از گیاهان کوچکتر بر تصادفا یک اتاق بود که در آن تعداد بسیاری از زنان
و دختران در جداول طولانی در تهیه گوشت گاو دودی در قوطی نشسته بودند و
سرگردان از طریق اتاق بعد از اتاق ، Marija
آمد در آخرین مکانی که در آن مهر و موم شده قوطی رنگ و برچسب و
در اینجا او بود خوشبختی به روبرو می شوند "forelady."
Marija نفهمید که پس از آن ، او به درک به مقصد بعدها ، چه وجود دارد
در مورد ترکیبی از چهره پر از بی حد و حصر به "forelady" جذاب بود
طبیعت خوب و ماهیچه های چهارچرخه بارکشی
اسب ، اما زن او را برای آمدن روز بعد گفته بود و او شاید به او
فرصتی برای یادگیری تجارت از قوطی های نقاشی است.
نقاشی از قوطی های در حال کار از روی مقاطعه ماهر ، و پرداخت به اندازه دو
دلار در روز ، Marija در بر خانواده با فریاد زدن از سرخپوستان کومانچی پشت سر هم ،
سقوط به capering در مورد اتاق بنابراین به عنوان
برای ترساندن نوزاد تقریبا به تشنج.
شانس بهتری نسبت به این همه سختی می تواند برای امیدوار بود تنها یکی از آنها
از چپ به دنبال یک مکان.
Jurgis که Teta Elzbieta باید در خانه بمانند برای حفظ خانه تعیین شد ، و
Ona باید به او کمک کند.
او Ona کار نیست -- او به این بود که مرتب سازی بر اساس یک مرد ، او گفت ، و او بود
که از یک زن مرتب سازی بر اساس.
این امر می تواند یک چیز عجیب و غریب اگر مردی مثل او می تواند خانواده را پشتیبانی نمی کند ، با
کمک از هیئت مدیره از جوناس و Marija.
او حتی نمی اجازه دادن به کودکان از رفتن به محل کار شنیدن بود -- مدارس وجود دارد
برای کودکان در آمریکا ، Jurgis ، شنیده بود که به آن می تواند برای هیچ چیز است.
اعلام میکند که کشیش به این مدارس شی چیزی است که او تا به حال به عنوان
هنوز هیچ ایده و حضور ذهن او ساخته شده بود که کودکان از Teta
Elzbieta باید به عنوان عادلانه شانس را به عنوان هر یک از فرزندان دیگر داشته باشد.
قدیمی ترین آنها ، Stanislovas کمی ، اما سیزده ، کوچک و سن او در بود
که و در حالی که قدیمی ترین پسر از Szedvilas تنها دوازده سال داشت ، و به حال برای بیش از یک کار کرده
سال در جونز ، Jurgis آن را داشته باشند که
Stanislovas باید یاد بگیرند به زبان انگلیسی صحبت کنید ، و یک مرد ماهر به رشد می شود.
پس تنها قدیمی Dede Antanas وجود دارد ؛ Jurgis داشته او را به استراحت بیش از حد ، اما او
مجبور به اذعان دارند که این امکان پذیر نخواهد بود ، و علاوه بر این ، پیر مرد
شنیدن آن سخن گفته -- آن هوی و هوس خود اصرار دارند که او به عنوان پر جنب و جوش به عنوان هر پسر بود.
او به عنوان پر از امید به عنوان بهترین آنها را به امریکا آمده و در حال حاضر او رئیس بود
مشکلی که نگران فرزند خود.
برای هر یک که Jurgis صحبت کرد به او اطمینان داد که این اتلاف وقت به دنبال
اشتغال برای پیر مرد در Packingtown.
Szedvilas او گفت که هکرها حتی نمی نگه داشتن مردان قدیمی در رشد کرده بود
خدمات خود را -- می گویند هیچ چیز مصرف بر روی امکانات جدید.
و نه تنها آن حکومت در اینجا ، این قاعده در همه جا در آمریکا ، تا کنون به عنوان
او می دانست.
برآورده Jurgis او را به پلیس خواسته بود ، آورده و دوباره پیام
که چیزی که از تصور نیست.
آنها این به قدیمی آنتونی ، که در نتیجه به سر برده بود و دو روز گفت : نه
سرگردان از یک بخشی از کارگاههای خود را به دیگری ، و در حال حاضر آمده بود خانه را به گوش
در مورد پیروزی دیگران ، لبخند زدن
شجاعانه و گفت که این امر می تواند به نوبه خود او یک روز دیگر.
موفق باشید آنها ، آنها احساس آنها داده تا به حال حق را به فکر کردن در مورد خانه و
نشسته بر آستان آن شب تابستان ، برگزار می کردند مشورت در مورد آن ،
و Jurgis در زمان مناسبت برای نخستین بار باز کردن یک موضوع پربار.
پس از گذشت پایین خیابان به کار که آن روز صبح او دو پسر ترک دیده بود
تبلیغات از خانه به خانه و دیدن که تصویر بر آن وجود دارد ،
Jurgis برای یک خواسته بود و آن را نورد بود و آن را به پیراهن او جمع است.
در موقع ظهر ، یک مرد با چه کسی به او صحبت شده بود به او را خوانده بود و به او گفت
کمی در مورد آن ، با نتیجه که Jurgis یک ایده وحشی درک کرده بود.
او پروانه رسمی ، که کاملا یک اثر هنری بود.
نزدیک به دو فوت طول ، چاپ بر روی کاغذ calendered ، با انتخاب بود
رنگ های بنابراین روشن است که آنها حتی در مهتاب تاباند.
مرکز اعلان خانه اشغال شده بود ، درخشان رنگ آمیزی شده ، جدید ، و
خیره کننده است.
سقف آن از رنگ بنفش کمرنگ و با طلا و خانه خود شد
نقره ای ، و درها و پنجره های قرمز.
این ساختمان دو طبقه بود ، با یک ایوان در جلو و تزئینات طوماری بسیار فانتزی
در اطراف لبه های آن را در هر حتی ریزترین جزئیات کامل بود ، حتی دستگیره در و
امام جواد در ایوان ها و پرده های توری سفید در پنجره وجود دارد.
در قسمت پایین این ، در یک گوشه ، یک عکس از یک زن و شوهر در دوست داشتن بود
در آغوش ، در گوشه مخالف بود گهواره ، با پرده های کرکی کشیده شده بیش از آن ،
و کروب خندان معلق در هوا بر بال نقره ای رنگ است.
از ترس که اهمیت این همه باید از دست داده بود ، یک برچسب وجود دارد ، در
لهستانی ، لیتوانیایی ، و آلمانی -- "دم. Namai. هایم. "
: "چرا پرداخت اجاره؟" بخشنامه زبانی رفت و به تقاضا است.
"چرا خانه خود را خود را ندارد؟ آیا می دانید که شما می توانید یکی کمتر خرید
از اجاره خود را؟
ما ساخته اند هزاران نفر از خانه که در حال حاضر توسط خانواده ها شاد اشغال "-- پس از آن
شد سخنور ، به تصویر سعادت زندگی زناشویی در یک خانه با هیچ چیز به
پرداخت کنید.
حتی به نقل از "خانه ، خانه شیرین" ، ساخته شده و جسورانه به آن را به زبان لهستانی ترجمه -- هر چند
برای برخی از دلایل آن را حذف لیتوانیایی از این.
شاید ترجمه آن را یک موضوع دشوار احساساتی در یک زبان در
که هق هق به عنوان gukcziojimas و لبخند به عنوان یک nusiszypsojimas شناخته شده است.
بیش از این سند خانواده pored طولانی ، در حالی که Ona املای از محتویات آن است.
به نظر می رسید که این خانه شامل چهار اتاق ، علاوه بر زیرزمین ، و آن
ممکن است به مدت پانزده صد دلار ، زیادی و تمام خریداری شده است.
از این تعداد ، فقط سه صد هزار دلار پرداخت می شود ، تعادل در پرداخت
نرخ دوازده دلار در ماه.
این مبالغ هراسان شده بودند ، اما پس از آن که در آمریکا بودند ، که در آن مردم صحبت در مورد
بدون ترس.
آنها است که آنها را اجاره نه دلار در ماه برای پرداخت آموخته بود
مسطح ، و هیچ راهی برای انجام بهتر بود وجود دارد ، مگر این که خانواده از دوازده بود موجود در
یک یا دو اتاق ، همان طور که در حال حاضر.
اگر آنها پرداخت اجاره ، البته ، آنها را برای همیشه ممکن است پرداخت و نیست خاموش بهتر ؛ در حالی که ،
در صورتی که تنها می تواند با هزینه اضافی در ابتدا ، در آخر آمده
هم زمانی که آنها هر گونه اجاره به پرداخت هزینه برای بقیه زندگی خود را داشته باشند.
آنها از آن نمیفهمد.
کمی سمت چپ پول متعلق به Teta Elzbieta وجود دارد ، و در آنجا بود
کمی به Jurgis باقی مانده است.
Marija به حال در حدود پنجاه دلار دوخته تا جایی در جوراب خود ، و جد
آنتونی بود بخشی از پول او برای مزرعه اش بدست کرده بودند.
اگر آنها همه ترکیب شده ، آنها را به اندازه کافی پرداخت اول را داشته باشند ، و اگر
آنها تا به حال اشتغال ، به طوری که آنها می توانند از آینده مطمئن باشد ، واقعا ممکن است ثابت کند
بهترین طرح.
، البته ، نه چیزی که حتی از به آرامی صحبت و آن چیزی بود که آنها
که به الک کردن به انتهای.
و در عین حال ، از سوی دیگر ، اگر آنها رفتن به سرمایه گذاری را ، هر چه زودتر آنها
آن را بهتر شد اجاره بها پرداخت تمام وقت ، و در بیشتر زندگی می کنند
راه وحشتناک علاوه بر؟
Jurgis خاک مورد استفاده قرار گرفت -- که هیچ کس نمی تواند بهانه ای مردی که با یک شده بود ، ترساندن وجود دارد
باند راه آهن ، که در آن یک نفر می تواند جمع آوری کک را از روی زمین از خواب
اتاق توسط تعداد انگشت شماری.
اما این نوع از چیزی که نمی خواهد برای Ona.
آنها باید به مکانی بهتر از برخی از مرتب کردن بر اساس به زودی -- Jurgis آن را با تمام اطمینان گفت :
مردی که فقط یک دلار و پنجاه و هفت سنت در یک روز ساخته شده بود.
Jurgis در از دست دادن به درک که چرا ، با دستمزد آنها ، بنابراین بسیاری از
مردم این منطقه باید راه آنها زندگی می کنند.
روز بعد Marija رفت و به او "forelady ،" و گزارش گفته شد
اول هفته است ، و یادگیری کسب و کار و نقاش می تواند.
Marija خانه رفت ، آواز خواندن با صدای بلند همه راه ، بود و فقط در زمان پیوستن به Ona و
نامادری او آنها تنظیم برای رفتن و پرس و جو در مورد خانه.
در عصر همان روز سه گزارش خود را به مردان -- چیزی که در مجموع به عنوان
نماینده در دایره ای ، و یا در هر نرخ بنابراین عامل گفته بود.
خانه دراز به سمت جنوب ، در حدود یک مایل و نیمی از حیاط آنها
چانه زنی فوق العاده ، نجیب زاده آنها را مطمئن کرده بود -- شخصا و برای خود
خوب است.
او می توانست این کار ، انجام این کار او را به آنها توضیح داد ، به این دلیل که او خود را ندارد
علاقه به فروش آنها -- او صرفا عامل برای یک شرکت است که آنها را ساخته بود.
این گذشته و این شرکت که قرار بود از کسب و کار ، پس اگر هر یک آرزو
برای استفاده از این برنامه فوق العاده بدون اجاره ، او را باید بسیار سریع.
به عنوان یک ماده در واقع فقط کمی عدم قطعیت به عنوان که آیا وجود دارد ، وجود داشت
خانه واحد سمت چپ ، برای عامل گرفته شده بود ، بنابراین بسیاری از مردم به آنها را ببینید و برای همه او
می دانستند این شرکت ممکن است با تاریخ و زمان آخرین یکدیگر جدا شدند.
دیدن غم و اندوه آشکار Teta Elzbieta در این خبر ، او پس از چند تردیدی به ارسال
که اگر آنها واقعا قصد خرید ، او یک پیام تلفنی ارسال
در هزینه های خود را ، و یکی از خانه ها نگه داشته است.
بنابراین آن را به حال در نهایت شده است مرتب -- و آنها برای رفتن و بازرسی
پس از صبح روز یکشنبه است.
که پنجشنبه بود و بقیه هفته باند به قتل براون مشغول به کار در
فشار کامل ، و Jurgis پاک یک هفتاد و پنج دلار در هر روز.
که در نرخ ده و نیم دلار در هفته ، و یا چهل و پنج ماه است.
Jurgis قادر بود به شکل ، به جز آن جمع بسیار ساده بود ، اما Ona مانند
رعد و برق در چنین چیزهایی ، و او مشکل را برای خانواده کار می کرد.
Marija و جوناس هر کدام به پرداخت به شانزده دلار در ماه هیئت مدیره و پیر مرد
اصرار داشت که او می تواند همان است که به زودی او به عنوان یک مکان -- که ممکن است هر روز
در حال حاضر.
است که نود و سه دلار. سپس Marija و جوناس بین آنها به
سهم سوم در خانه را ، که تنها هشت دلار در ماه برای ترک
Jurgis به پرداخت کمک.
از همین رو آنها را هشتاد و پنج دلار در ماه داشته باشند -- و یا ، با فرض اینکه Dede Antanas
دریافت کار نمی کند در یک بار ، هفتاد و دلار در ماه -- که قطعا باید کافی باشد
برای حمایت از خانواده از دوازده است.
یک ساعت قبل از زمان در صبح روز یکشنبه کل حزب است.
آنها به حال آدرس بر روی یک تکه کاغذ نوشته شده است ، که آنها هم اکنون به برخی نشان داد
و پس از آن.
ثابت می شود مایل طول و یک نیم ، اما آنها آن را راه می رفت و نیم ساعت یا بیشتر
بعد عامل را در ظاهر.
او شخصیت صاف و پوشیده از گل ، به ظرافت لباس بود ، و او صحبت کرد خود را
زبان آزادانه ، که یک مزیت بزرگ در برخورد با آنها را به او داد.
او آنها را همراهی می کردند به خانه ، که یکی از یک ردیف طولانی از فریم معمولی بود
مسکن از محله ، که در آن معماری لوکس است که توزیع می شود
با.
قلب Ona غرق ، خانه شد و عنوان آن را در تصویر نشان داده شده بود ، رنگ
طرح های مختلف بود ، برای یک چیز ، و سپس آن را کاملا به نظر نمی رسد تا این اندازه بزرگ است.
با وجود این ، تازه رنگ شده ، ساخته شده و نشان می دهد قابل توجه است.
این بود که همه با نام تجاری جدید ، به طوری که عامل به آنها گفت ، اما او صحبت کردیم تا متصلا که
آنها کاملا اشتباه است ، و هم به پرسش های بسیاری داشته باشند.
همه انواع چیزهایی که آنها ساخته شده بود و ذهن خود را برای پرس و جو در مورد وجود دارد ، اما
هنگامی که زمان آمد ، که یا آنها را فراموش کرده و یا فاقد شجاعت است.
خانه های دیگر در ردیف به نظر نمی رسد به جدید ، و تعداد کمی از آنها به نظر می رسید
اشغال شده است.
در هنگامی که آنها جرأت در این تذکر ، پاسخ عامل این بود که خریداران
در حال حرکت در مدت کوتاهی است.
پرس این موضوع به نظر می رسید به شک کلام او ، و هرگز در زندگی خود را
هر یک از آنها تا کنون به یک شخص از طبقه به نام "نجیب زاده" صحبت جز با
احترام و فروتنی است.
خانه زیرزمین ، حدود دو متر پایین تر از خط خیابان ، و یک داستان واحد ،
در حدود شش متر بالاتر از آن ، توسط یک پرواز از مراحل رسیده.
علاوه بر این اتاق زیر شیروانی ، اوج سقف ساخته شده ، و داشتن یکی کوچک وجود دارد
پنجره در هر انتها.
خیابانی در مقابل خانه و unpaved شد unlighted ، و این دیدگاه از آن
شامل چند خانه دقیقا مشابه ، که اینجا و آنجا بر بسیاری پراکنده رشد کرده
با علف های هرز تیره رنگ قهوه ای است.
خانه موجود در داخل چهار اتاق ، دیوار سفید ، زیرزمین بود ، اما
قاب ، دیوار unplastered و کف گذاشته نشد.
عامل توضیح داد که خانه به این ترتیب ، به عنوان خریداران به طور کلی ساخته شده بودند
ترجیح را به پایان برساند زیرزمین را با توجه به سلیقه خود.
اتاق زیر شیروانی نیز ناتمام -- خانواده شده است تا بدانند که در مورد یک
اورژانس آنها می تواند این اتاق زیر شیروانی ، اجاره ، اما آنها دریافتند که حتی یک طبقه وجود دارد
چیزی جز تیرچه ، و در زیر آنها را توفال و گچ از سقف زیر.
تمامی این موارد ، با این حال ، آیا از تب و تاب خود را به عنوان آنجا که ممکن است انتظار می رود لرز نیست ،
به دلیل چرخندگی عامل است.
هیچ پایانی به مزایای استفاده از خانه وجود دارد ، که او آنها را تعیین ، و او نبود
سکوت برای یک لحظه ، او نشان داد آنها همه چیز ، از پایین به قفل بر روی درب
جلب و در پنجره ها ، و چگونه به آنها کار.
او نشان داد آنها را غرق در آشپزخانه ، با آب در حال اجرا و یک شیر آب ، چیزی
که Teta Elzbieta هرگز در امیال وحشیانه او امیدوار بود به داشتن.
مانند آنچه که پس از کشف آن که به نظر می رسید ناسپاس به پیدا کردن هر گسل ،
به طوری که آنها سعی کردم به بستن چشمان خود را به نقص دیگر.
در این حال ، آنها مردم دهقان بودند ، و آنها را به پول خود را توسط غریزه آویزان ، مثل آن بود
کاملا بیهوده است که عامل مرموز را در سرعت عمل -- آنها را ببینید ، آنها را دید ،
آنها به او گفت ، آنها نمی توانند تصمیم بگیرند که تا زمانی که زمان بیشتری داشته.
و به طوری که آنها به خانه رفت دوباره ، و در تمام طول روز و شب در آنجا بود تا بدانند و
بحث.
این عذاب آنها را به ذهن خود را تشکیل می دهند در یک موضوع مانند این می شد.
آنها هرگز نتوانست موافقت همه با هم ، بسیاری از استدلال بر هر طرف وجود داشت ، و
یکی از خودسری ، و زودتر به بقیه هم او را متقاعد نسبت به این امر می
بخار پس دادن که استدلال او دیگر به متزلزل شدن ناشی بود.
یک بار در شب ، زمانی که همه آنها در هماهنگی بودند ، و خانه به خوبی به عنوان
خریداری ، Szedvilas در آمد و آنها را دوباره ناراحت.
Szedvilas تا به حال هیچ استفاده برای داشتن اموال است.
او به آنها گفت داستان های ظالمانه از مردم که به مرگ شده بود انجام شده در این "خرید
خانه "مغبون کردن.
آنها خواهد بود تقریبا مطمئن به یک مکان تنگ و از دست دادن تمام پول خود را و
هیچ پایانی از هزینه است که هرگز نمی تواند پیش بینی وجود دارد ؛ و خانه ممکن است خوب باشد
و هیچ چیز از بالا به پایین -- چگونه یک مرد فقیر به دانستن؟
در آن زمان ، بیش از حد ، آنها شما را با قرارداد بیشترکلاهبرداری -- و چگونه یک مرد فقیر به
درک هر چیزی در مورد قرارداد؟
این همه چیزی جز سرقت بود ، و هیچ ایمنی وجود دارد ، اما در نگهداری از آن.
و پرداخت اجاره؟ پرسید : Jurgis. آه ، بله ، تا مطمئن شوید ، دیگر پاسخ داد ،
که بیش از حد سرقت شد.
این همه سرقت بود ، برای یک مرد فقیر است.
پس از نیم ساعت مکالمه افسرده ، آنها ذهن خود را کاملا
ساخته شده که آنها در آستانه پرتگاه شده بود نجات داد ، اما پس از آن Szedvilas
رفت ، و جوناس ، که تیز بود
مرد کوچک ، به آنها یادآوری می شود که کسب و کار مغازه اغذیه فروشی یک شکست بود ،
با توجه به مالک آن ، و این ممکن است به خاطر دیدگاه های بدبینانه خود را به حساب.
که ، البته ، بازگشایی این موضوع است!
عامل کنترل این بود که آنها نمی تواند باقی بماند که در آن بودند -- آنها مجبور به
جایی.
و هنگامی که آنها به طرح خانه و تصمیم گرفت به اجاره ، چشم انداز پرداخت
نه دلار در ماه برای همیشه لطفا برای آنها در بر داشت به همان اندازه به صورت سخت است.
تمام روز و تمام شب را برای نزدیک به یک هفته تمام آنها را با مشکل wrestled و
سپس در پایان Jurgis در زمان مسئولیت.
جوناس برادر شغل خود را بدست کرده بود و هل دادن یک کامیون در دورهام ، و
قتل باند براون به کار ادامه داد ، به طوری که اوایل و اواخر Jurgis رشد
اعتماد به نفس در هر ساعت ، مطمئن تر از مقام استادی خود.
این نوع از چیزی که مرد خانواده تصمیم بگیرد و از طریق حمل بود ، او
با خود گفت.
دیگران ممکن است در آن شکست خورد ، اما او نوع شکست نیست -- او آنها را نشان می دهد
چگونه آن را انجام دهد.
او کار در تمام طول روز و تمام شب ، بیش از حد ، اگر لازم باشد ، او هرگز تا زمانی که استراحت
خانه برای پرداخت شد و مردم او را به حال یک خانه است.
به همین دلیل او به آنها گفت ، و به همین ترتیب در پایان تصمیم گیری ساخته شده بود.
آنها در مورد نگاه کردن به خانه بیشتر صحبت کرده بود و قبل از آنها به خرید ، اما
سپس آنها نمی دانستند که در آن هیچ بودند ، و آنها هیچ راهی برای پیدا کردن را نمی دانم
خارج.
یکی از آنها تا به حال دیده می شود نوسان در افکار خود برگزار شد و هر زمان که آنها فکری
خود را در خانه ، این خانه این بود که آنها از فکر.
و به طوری که آنها رفت و عامل گفت که آنها آماده بودند به توافق است.
آنها ، به عنوان یک گزاره انتزاعی می دانستند ، که در امور کسب و کار همه مردان می شود
به حساب دروغگو ، اما آنها نمی توانست اما تحت تاثیر همه بر این که تا به حال شنیده شده
از عامل فصیح و کاملا
را قانع کرد که خانه چیزی آنها در معرض خطر از دست دادن با تاخیر خود را اجرا کرده بود.
آنها خود جلب کرد یک نفس عمیق بکشید زمانی که او به آنها گفت که آنها هنوز هم در زمان شد.
آنها در روز بعد می آیند ، و او مقالات همه کشیده شده اند.
این ماده از مقالات که در آن Jurgis درک کامل نیاز بود
احتیاط ، اما او می تواند خود را رفتن نیست -- هر یک به او گفت که او می تواند می کنید
تعطیلات ، و که او ممکن است کار خود را با پرسیدن از دست بدهند.
پس چیزی که باید انجام شود اما به آن اعتماد به زنان وجود دارد ، با Szedvilas ، که
وعده داده تا با آنها برود.
Jurgis صرف تمام شب تحت تاثیر قرار دادن بر آنها جدیت به مناسبت --
و سپس در نهایت ، از مکان های بی حد و حصر در مورد افراد خود و در خود مخفی
چمدان ، آمد جلو wads ارزشمند
پول ، که باید انجام شود تا محکم در یک کیسه کوچک و سریع در پوشش Teta sewed
لباس Elzbieta. در اوایل صبح sallied چهارم.
Jurgis آنها داده بود دستورالعمل بسیاری از آنها را در برابر خطرات بسیاری هشدار داد ،
که زنان کاملا با رنگ روشن و وحشت ، و حتی مغازه اغذیه فروشی ساکت بودند
دستفروش ، که خود را پس از یک تاجر prided ، بیمار را در سهولت بود.
عامل بود کردار همه آماده و آنها را دعوت به نشستن و خواندن آن ، این
Szedvilas اقدام به انجام -- یک فرآیند دردناک و پر زحمت است ، که در طی آن عامل
drummed بر میز.
Teta Elzbieta تا خجالت بود که عرق بر پیشانی او در آمد
مهره ، برای این خواندن تا آنجا که می گویند به سادگی به صورت آقایی که نمی
آنها شک صداقت خود را؟
با این وجود Szedvilas Jokubas خوانده شده و در و در حال حاضر وجود دارد که او تا به حال خوب
دلیلی برای انجام این کار.
برای سوء ظن وحشتناک dawning در ذهن خود را آغاز کرده بود ، او کشباف ابرو خود را بیشتر و
او به عنوان خوانده شده.
این سند از فروش در همه ، تا آنجا که او می تواند -- آن را تنها برای ارائه
اجاره از ملک!
سخت بود برای گفتن ، با تمام این اصطلاحات مخصوص یک صنف قانونی عجیب و غریب ، کلمات او شنیده هرگز
قبل از ، اما این ساده بود -- "حزب بدینوسیله میثاق بخش اول و
موافقت می کند که اجاره دادن به حزب گفت : بخش دوم! "
و سپس دوباره -- "اجاره ماهانه دوازده دلار برای مدت هشت سال و
چهار ماه! "
سپس Szedvilas در زمان خاموش عینک خود را ، و به عامل نگاه کردند ، و stammered
سوال.
عامل مودب ترین ، و توضیح داد که که فرمول معمول بود ؛ که آن را
همیشه مرتب بود که ملک باید صرفا اجاره.
او به تلاش خود ادامه چیزی که در پاراگراف بعدی را به آنها نشان می دهد ، اما Szedvilas نمی توانست
کلمه "اجاره" -- و زمانی که او به آن ترجمه به Teta Elzbieta ، او را نیز
را به وحشت انداخته است.
آنها را در تمام خانه خود را ندارد ، و سپس ، برای نزدیک به نه سال!
این عامل ، با صبر بی نهایت ، شروع به توضیح دوباره ، اما بدون هیچ توضیحی انجام دهید
در حال حاضر.
Elzbieta بصورتی پایدار و محکم در ذهن خود ثابت بود هشدار موقر آخرین Jurgis : "اگر وجود دارد
هر چیزی اشتباه است ، آیا به او پول نیست ، اما به بیرون بروید و گرفتن یک وکیل است. "
این لحظه ای دردناک بود ، اما او را در صندلی نشسته ، دست او گره مانند مرگ ،
ساخته شده و یک تلاش ترس ، از احضار تمام قدرت او را ، و هدف او gasped.
Jokubas ترجمه کلمات او.
او انتظار می رود عامل برای پرواز به شور ، اما او ، به سردرگمی او ،
همیشه ساکت ، او حتی پیشنهاد کرد که بروید و یک وکیل برای او ، اما او
کاهش یافته است این.
آنها رفت و راه طولانی بر روی هدف به پیدا کردن یک مرد که نمی خواهد هم پیمان.
سپس اجازه دهید هر یک تصور بی میلی خود را ، وقتی که ، بعد از نیم ساعت ، آنها را در با آمد
یک وکیل ، و شنیده ام عامل خوش آمد می گوید او را با نام اول خود را!
آنها احساس کردند که همه از دست داده بود ، آنها مثل زندانیان احضار به شنیدن خواندن نشسته
حکم مرگ آنها است. چیزی که آنها می توانند انجام دهید وجود دارد --
آنها به دام افتاده!
وکیل دفعات بازدید : بیش از عمل ، و زمانی که او آن را خوانده بود او اطلاع Szedvilas که آن را
همه کاملا به طور منظم ، که سند سند خالی مانند بود که اغلب در مورد استفاده قرار
این فروش ها.
شد و قیمت به عنوان موافقت کرد؟ پیر مرد پرسید : -- سه صد دلار پایین ، و
تعادل در دوازده دلار در ماه ، تا در مجموع پانزده صد هزار دلار بوده است
پرداخت شود؟
بله ، درست بود. و آن را برای فروش چنین و چنین بود
خانه -- خانه و زیادی و همه چیز؟ بله ، -- و وکیل به او نشان داد که در آن است که
بود نوشته شده است.
و این همه کاملا منظم -- هیچ حقه در مورد آن از هر نوع وجود دارد؟
آنها مردم فقیر بودند ، و این همه در جهان بود ، و اگر وجود داشت
هر چیزی اشتباه آنها را خراب خواهد بود.
و به این ترتیب Szedvilas رفت ، یکی لرزش سوال برای این مورد درخواست پس از دیگری ، در حالی که
چشم از کسانی که زن بودند بر او در عذاب قطع ثابت شده است.
آنها نمی توانند درک آنچه که او گفت ، اما آنها می دانستند که بر آن خود را
سرنوشت در گرو.
و هنگامی که در گذشته او مورد سئوال قرار میدادند تا بدون بازجویی که باید انجام شود وجود دارد ،
و آن زمان آمد آنها را به ذهن خود را تشکیل می دهند ، و یا بستن معامله و یا
رد آن ، آن همه که Teta فقرا بود
Elzbieta می تواند انجام دهد تا از ترکیدن به اشک نگه دارید.
Jokubas او را خواسته بود و اگر او خواست به امضا و او را خواسته بود دو بار -- و چه
می تواند به او می گویند؟
او چگونه می دانستید اگر این وکیل گفتن حقیقت -- که او در نبود
توطئه؟ با این حال ، چگونه می تواند او این چنین گفت -- چه بهانه ای
می تواند او را؟
چشم و از هر فرد در اتاق بودند بر او ، منتظر تصمیم او ، و در آخرین
نیمی از کور با اشک او ، او بی مهارت در ژاکت خود را آغاز کرد ، جایی که او بود
دوخته پول ارزشمند.
و او آن را بیرون آورده و آن را قبل از مردان unwrapped.
همه این Ona نشسته تماشا ، از گوشه ای از اتاق ، پیچش دست او را با هم ،
در همین حال ، در تب از وحشت است.
Ona مدت زمان طولانی تر به گریه کردن و به نامادری او بگویید برای متوقف کردن ، که این همه دام بود ؛
اما به نظر می رسید به چیزی محکم فشار خود را با گلو وجود دارد ، و او می تواند یک را ندارد
صدا.
و به این ترتیب Teta Elzbieta پول را روی میز گذاشته ، و عامل آن را برداشت و
شمارش آن ، و پس از آن نوشت : آنها یک رسید برای آن را تصویب و به آنها عمل.
سپس او رضایت داد آه ، و رز و دست همه ، هنوز هم با آنها را تکان داد
به عنوان صاف و مودب در ابتدا است.
Ona خاطره کم نور وکیل گفتن Szedvilas که اتهام خود را به حال
دلار ، که occasioned برخی از مناظره ، و عذاب بیشتر و پس از آن ، بعد از آنها تا به حال پرداخت
که بیش از حد ، آنها را به خیابان رفت ،
نامادری او را محکم فشار عمل را در دست او است.
آنها از وحشت حدی ضعیف شده بودند که آنها نمی توانند راه بروند ، اما مجبور به نشستن بر روی
راه.
از همین رو آنها به خانه رفت ، با gnawing تروریستی مرگبار در روح خود را و آن شب
Jurgis آمد خانه و داستان آنها را شنیده ام ، و این پایان بود.
Jurgis بود حاصل کنید که آنها swindled شده بود و خراب شد و او پاره او
مو و لعنت مانند یک مرد دیوانه ، ادای سوگند که او را عامل که بسیار کشتن
شب است.
او در پایان مقاله را مصادره و خارج از خانه با عجله ، و تمام راه در سراسر
متری به خیابان Halsted.
او کشیده Szedvilas از شام او ، و با هم آنها با عجله به مشورت دیگر
وکیل محروم است.
هنگامی که آنها وارد دفتر او وکیل پیمود ، برای Jurgis شبیه دیوانه
فرد ، با پرواز مو و چشم های خون.
همدم او توضیح داد : این شرایط ، و وکیل در زمان کاغذ و شروع به خواندن
آن ، در حالی که Jurgis محکم فشار میز ایستاده بود با دست های گره دار ، لرزش در هر
عصب.
وکیل یک یا دو بار نگاه کردن و پرسید : یک سوال از Szedvilas دیگر
یک کلمه بود که او گفت : نمی دانم ، اما چشم خود را بر چهره وکیل ثابت شد ،
تلاش در عذاب از ترس به خواندن ذهن خود است.
او را دیدم وکیل نگاه کردن و خنده ، داد و او بادهان باز دم زدن ، آن مرد گفت : چیزی برای
Szedvilas ، Jurgis و تبدیل بر دوست خود ، قلب او را تقریبا متوقف کردن.
"خب؟" او panted.
او می گوید که همه حق است ، گفت : "Szedvilas. "همه حق!"
"بله ، او می گوید آن است که همانگونه که باید." و Jurgis ، در تسکین خود ، به غرق
صندلی.
"آیا مطمئن هستید که از آن؟" او gasped ، ساخته شده و Szedvilas ترجمه سوال پس از
سوال. او می تواند از آن را نمی شنوند و اغلب به اندازه کافی ، او می تواند
بخواهید با تغییرات به اندازه کافی نیست.
بله ، آنها خانه را خریداری کرده بود ، آنها واقعا خریده بود.
آن به آنها تعلق دارد ، آنها تا به حال تنها به پرداخت پول و این امر می تواند همه حق است.
سپس با استفاده از Jurgis صورت خود را با دست خود تحت پوشش ، اشک در چشمان او وجود دارد ،
و او مانند یک احمق احساس می شود.
اما او چنین وحشت و وحشتناک بود ، مرد قوی او بود ، از آن او را به سمت چپ تقریبا
بیش از حد ضعیف به پا خیزند.
وکیل توضیح داد که اجاره یک فرم بود -- اموال می شود صرفا گفته شده بود
اجاره تا پرداخت آخرین ساخته شده بود ، هدف این به آن را آسان تر
به نوبه خود این حزب اگر او پرداخت را ندارد.
بنابراین زمانی که آنها پرداخت می شود ، با این حال ، آنها تا به حال چیزی برای ترس ، خانه همه آنها بود.
Jurgis تا سپاسگزار بود که او به پرداخت دلار نیم وکیل پرسید بدون
winking مژه ها ، و سپس با عجله خانه را به گفتن این خبر به خانواده است.
او در بر داشت Ona در ضعف و نوزادان جیغ کشیدن و کل خانه در
هنگامه -- برای آن را توسط همه شده بود اعتقاد داشت که او را به قتل عامل رفته بود.
این ساعت قبل از هیجان می تواند آرام بود و همه از طریق آن شب بی رحمانه
Jurgis را از خواب بیدار در حال حاضر و پس از آن و شنیدن Ona و نامادری اش در اتاق بعدی ،
گریه آرام به خود.