Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب دوم. فصل سوم.
بوسه FOR ضربات.
هنگامی که پیر Gringoire وارد در محل د Greve ، او فلج شده بود.
او البته خود را در سراسر AUX Meuniers Pont کارگردانی کرده بود ، به منظور اجتناب از اراذل و اوباش
تغییر Pont طلا و pennons Fourbault Jehan ، اما چرخ از همه
آسیاب اسقف او را به عنوان او آب و تاب منعکس کرده بود
گذشت ، و نوعی یل یا نیم تنه خود را خیس شد ، آن را به او به نظر می رسید علاوه بر این ، که شکست
قطعه خود او هنوز هم معقول تر از حد معمول به سرما رندر شده بود.
از این رو او با عجله به منظور جلب نزدیک به اتش بازی بود ، که سوختن بی نقص و در
وسط مکان. اما جمعیت قابل توجهی را تشکیل یک دایره
در اطراف آن است.
: "ملعون پاریسی!" او با خود گفت : (Gringoire ، درست مانند یک شاعر دراماتیک ،
منوط به تک گویی) "وجود دارد و آنها مانع آتش من!
با این وجود ، نیازمند گوشه دودکش بسیار کفش های من در نوشیدنی
آب ، و تمام کسانی که کارخانه های تولید لعنت بر من گریستم!
که شیطان از اسقف پاریس ، با کارخانه های تولید خود را!
من فقط می خواهم به دانستن آنچه استفاده از یک اسقف می تواند از یک آسیاب را می خواهم!
آیا او انتظار برای تبدیل شدن به میلر به جای یک اسقف دارد؟
اگر فقط لعن من برای آن مورد نیاز است ، من به آن پاداششان بر او! و کلیسای جامع خود را ،
و کارخانه های تولید خود را!
فقط اگر آن *** خود را قرار دهید را ببینید!
انتقال به کنار! من می خواهم به دانستن آنچه که آنها انجام می دهند وجود دارد!
آنها خود را گرم ، لذت زیادی ممکن است آنها آن را!
صد *** سوزاندن آنها را تماشا می کنند ، یک عینک خوب "!
در به دنبال نزدیک تر ، او متوجه شد که دایره بسیار بزرگتر بود نسبت به
به سادگی برای هدف گرفتن گرم در آتش پادشاه مورد نیاز ، و این
محل تلاقی چند خیابان یا جاده از مردم جذب شده بود ،
صرفا زیبایی از صد *** که سوزش.
در یک فضای وسیع آزاد میان جمعیت و آتش در سمت چپ ، یک دختر جوان به رقص است.
چه Gringoire است ، در این که آیا این دختر جوان انسان ، پری ، یا فرشته بود ،
فیلسوف شکاک و شاعر طعنه امیز بود که او ، نه می تواند تصمیم بگیرد در اولین
لحظه ای ، به طوری مجذوب او شده توسط این چشم انداز خیره کننده بود.
او قد بلند نیست ، هر چند او به نظر می رسید ، بنابراین جسورانه DART به صورت بلند و باریک خود را در مورد.
او از رنگ سبزه تند بود ، اما یکی از divined که ، به روز ، پوست او باید دارای
که تن طلایی زیبا از Andalusians و زنان رومی.
پای کم کم به او ، بیش از حد ، اندلس بود ، برای هر دو pinched و سهولت در آن بود
کفش مطبوع.
او رقصید ، او تبدیل شده است ، او به سرعت در مورد فرش های قدیمی ایرانی چرخید ، گسترش
تسامح در زیر پاهای او را ، و هر بار که چهره درخشنده اش هم سرایت ، قبل از شما ، به عنوان
او چرخید ، چشم های بزرگ سیاه و سفید خود را darted فلش از رعد و برق در شما.
در اطراف خود ، همه نگاهها پرچ شده بودند ، همه دهان باز ، و ، در واقع ، زمانی که وی
رقصید در نتیجه ، به زمزمه طبل بزرگ باسک ، که او را دو خالص گرد
دستهای خود را بالا بالای سر او ، بلند و باریک ، ضعیف
و با نشاط به عنوان یک زنبور ، با نیم تنه زنانه خود را از طلا بدون برابر ، لباس شب چند رنگ خود را
puffing ، شانه های لخت او ، اندام ظریف او ، که هر چیزی شبیه شلیته او
نشان داد در زمان ، مو سیاه و سفید او ، چشم خود را از شعله ، او موجودی مافوق طبیعی بود.
"در حقیقت Gringoire ، گفت :" به خود "او است که یک سمندر ، او است که یک زن بسیار زیبا است ، او
الهه ، او یک زن عیاش و میگسار از کوه Menelean است! "
در آن لحظه ، یکی از نوارهای سمندر مو شد unfastened ، و
قطعه ای از مس زرد رنگ که به آن متصل شد ، نورد به زمین است.
"او نه! گفت :" او ، "او است که یک کولی!
همه توهمات ناپدید شده بود.
او شروع به رقص او را یک بار دیگر ، او از زمین در زمان دو شمشیر ، که نقطه صورت گرفت
او در مقابل پیشانی اش استراحت ، و که او در یک جهت تبدیل ، در حالی که او
تبدیل در دیگر آن را صرفا اثر کولی بود.
اما نا امید هر چند Gringoire بود ، کل اثر از این تصویر بود
بدون جذابیت آن و جادو آن ، اتش ، با رنگ قرمز خیره کننده روشن
نور ، که می لرزید ، همه زنده ، بیش از
دایره چهره در میان جمعیت ، بر روی ابرو دختر جوان ، و در پس زمینه
محل کاربر به سایر نظرسنجی انعکاس رنگ پریده ، در یک طرف بر باستانی ، سیاه و سفید ، و چین و چروک
نمای خانه از ارکان ، از سوی دیگر ، پس از چوبه دار سنگی قدیمی.
در میان هزاران چهره که که آغشته نور با پارچه مخمل ، وجود داشت
که به نظر می رسید ، حتی بیش از همه دیگر ، در تفکر از جذب
رقصنده.
این چهره یک مرد ، تیره رنگ ، آرام ، و حزن انگیز بود.
این مرد ، که صحنه و لباس توسط جمعیت است که او را احاطه پنهان می شد ، نشد
به نظر می رسد بیش از پنج و تا سی سال سن و با این وجود ، او طاس شد ، او
صرفا چند تافتز ، مو خاکستری و نازک
در معابد خود را گسترده ، پیشانی خود بالا با چین و چروک می شود furrowed آغاز شده بود ، اما
تنظیم چشم عمیق خود با جوانی فوق العاده ، زندگی سرسخت برق زد ،
اشتیاق عمیق.
او نگه داشته آنها را متصلا در کولی ها ، ثابت شده و در حالی که دختر جوان مبتلا به دوار سر
شانزده رقصید و چرخید ، برای لذت بردن از همه ، revery او به نظر می رسید
تر و محزون تر.
از زمان به زمان ، یک لبخند و آه بر لب هایش را با یکدیگر ملاقات کردند ، اما لبخند بود
مالیخولیا از آه.
دختر جوان ، متوقف در طول ، تنگی نفس ، و مردم را تحسین او
اخلاص. "Djali!" گفت کولی.
سپس Gringoire به او می آیند را دیدم ، یک بز سفید بسیار کمی ، هوشیار ، هشیار ،
براق ، با شاخ طلاکاری شده ، hoofs طلاکاری شده ، و یقه طلاکاری شده ، که او
تاکنون تصور ، که تا به حال باقی مانده است
دروغ گفتن در یک گوشه ای از فرش تماشای رقص معشوقه خود را فر.
"Djali!" گفت که این رقصنده ، آن است که نوبت بازی شماست. "
و ، از صندلی خودش ، او آرامی ارائه دایره زنگی او را به بز.
"Djali ،" او ادامه داد : "چه ماه است؟"
بز بلند پا جلو آن ، و یک ضربه را بر طبل را لرزاند.
این ماه برای اولین بار در سال بود ، در واقع.
Djali ، دنبال دختر جوان ، چرخاندن دور دایره زنگی او را "چه روز
ماه این است؟ "Djali سم طلایی خود را کمی بزرگ ، و
شش ضربات روی طبل بزرگ رخ داد.
"Djali دنبال مصر ، هنوز هم با یکی دیگر از حرکت دایره زنگی ،" چه
ساعت از روز است؟ "Djali زده هفت ضربات.
در آن لحظه ، ساعت رکن خانه زنگ زد هفت.
مردم شگفت زده شدند. "جادوگری در پایین آن وجود دارد ، گفت :"
یک صدای شیطانی در میان جمعیت.
این است که از مرد طاس ، که از کولی چشم خود را هرگز حذف شد.
او shuddered و گرد تبدیل شده ، اما تشویق چهارم را شکست و غرق عبوس
علامت تعجب.
حتی آن را محو تا به طور کامل از ذهن خود ، که او ادامه داد : به سوال او را
بز.
"Djali ، چه استاد Guichard بزرگ رمی ، کاپیتان pistoliers از شهر
انجام دهید ، در صفوفی چند از Candlemas؟ "
Djali خود را بر روی پاهای عقبی خود را پرورش میدادند ، و شروع به ناله کردن ، راهپیمایی همراه با بسیار
گرانش گوشت یا خوراک لذیذ که دایره تمام تماشاچی را به خنده در این انفجار
تقلید مسخره امیز از پارسایی علاقه مند از کاپیتان pistoliers.
"Djali ،" دختر جوان ، جسارت او موفقیت رو به رشد ، "چگونه موعظه را از سر گرفت
استاد ژاک Charmolue ، گماشته شاه در دادگاه کلیسا؟ "
بز خود را در چهارم عقبی خود نشسته ، و شروع کرد به بع بع کردن ، تکان دادن او
پا جلو در عجیب و غریب به شیوه ای ، که به استثنای فرانسه بد ، و
بدتر لاتین ، ژاک Charmolue آنجا کامل -- ژست ، لهجه ، و نگرش بود.
و جمعیت بلندتر از همیشه مورد تحسین است. "توهین به مقدسات! کفر گویی! صدا را از سر گرفت
مرد طاس است.
کولی تبدیل دور یک بار دیگر. "آه!" گفت که او "تیس که مرد villanous!"
سپس او را زیر لب فراتر از بالا ، thrusting ، او لب را بزیر اویختن کوچک ، که
به نظر می رسد به او آشنا باشد ، چرخ روی پاشنه در پاشنه اش اعدام شده است ، و مجموعه ای در مورد
جمع آوری در دایره زنگی او هدایای بسیاری است.
شاهد بزرگ ، شاهد کمی ، targes و liards عقاب را در آن باران.
همه در یک بار ، او در مقابل Gringoire منتقل می شود.
Gringoire دست خود را تا بی پروا را به جیب خود قرار داده که او را متوقف.
"شیطان گفت :« شاعر ، پیدا کردن در جیب خود کار ، از قسمت زیرین واقعیت است که ،
می گویند ، از درجه اعتبار ساقط.
در همین حال ، دختر زیبا همانجا ایستاد ، زل زده او را با چشمان بزرگ او ، و
برگزاری از دایره زنگی او را به او و در انتظار.
Gringoire شکست را به شدت عرق.
اگر او تمام پرو در جیب او بود ، او قطعا آن را به رقصنده داده می شود ، اما
Gringoire به حال پرو نیست ، و علاوه بر این ، آمریکا هنوز رتبهدهی نشده است کشف شده است.
خوشبختانه ، یک حادثه غیر منتظره به نجات او آمد.
"آیا شما را به خودتان ، شما مصر ملخ؟" فریاد یک صدای تیز ، که
اقدام از تاریکترین گوشه ای از محل.
دختر جوان در affright تبدیل گرد.
این دیگر صدای مرد طاس و آن را به صدای یک زن بود ، متعصب و
مخرب.
با این حال ، این فریاد ، که احساس خطر کولی ، خوشحال نیروهای نظامی از کودکان شد
تکاپو در مورد وجود دارد.
این دور افتاده از تور ، رولاند ، آنها ، با خنده وحشی گفت : "این
راهبه به اخراج است که سرزنش! او نمی supped؟
بیایید حمل او به جای مانده از تنقلات شهر! "
همه با عجله به سمت خانه رکن.
Gringoire در در عین حال ، استفاده از خجالت رقصنده گرفته بود ، به
ناپدید می شوند.
فریاد کودکان او را به یاد بود که او نیز ، به حال supped نیست ، بنابراین او را به فرار
بوفه عمومی.
اما اراذل کمی پاها بهتر از او داشتند ، زمانی که او وارد شدند ، آنها قالب بندی نشده این مطلب هستید
جدول. تا آنجا که پر از بدبختی باقی مانده وجود ندارد
camichon در پنج sous پوند.
هیچ چیز باقی مانده بر دیوار بلند و باریک fleurs - DE - کتابداری و اطلاع رسانی ، مخلوط با بوته های گل رز ،
در سال 1434 توسط متیو Biterne نقاشی شده است. این شام ناچیز بود.
این چیزی ناخوشایند به رختخواب بروید بدون شام ، آن را هنوز هم کمتر دلپذیر است
چیزی که برای شام خوردن و نمی دانند که در آن یک به خواب.
این وضعیت Gringoire بود.
بدون شام ، بدون سرپناه ، او خود را دیدم در تمام جهات ضرورت های فشرده ، و او
یافت ضرورت بسیار تند مزاج.
او مدتها پیش کشف کرده بود و حقیقت است ، که مشتری مردان در طول مناسب از ایجاد
مردم گریزی ، و به این که در طول تمام زندگی یک مرد دانا ، سرنوشت خود را نگه می دارد او
فلسفه در حالت محاصره.
همانطور که برای خود او محاصره کامل دیده می شود هرگز ، او شنیده معده اش
صدایی مذاکره درباره صلح موقت ، و او آن را در نظر گرفته بسیار از جایی که سرنوشت بد
باید ضبط فلسفه خود را با قحطی.
این revery سودا بود او را جذب بیشتر و بیشتر ، هنگامی که یک آهنگ ، عجیب و جالب ، اما کامل
شیرینی ، ناگهان او را از آن پاره. این کولی جوان بود که آواز خواندن بود.
صدای او مانند رقص او ، مانند زیبایی اش.
این غیر قابل تعریف و جذاب بود ؛ چیزی خالص و پرطنین ، هوایی ، بالدار ، بنابراین به
صحبت می کنند.
طغیان مستمر ، ملودی ، cadences غیر منتظره ، سپس عبارات ساده وجود دارد
پوشیده شده با یادداشت های هوایی و صدای خش خش و سپس سیل از فلس ها که قرار داده اند
بلبل به تار و مار ، که در آن هماهنگی
همیشه حاضر بود ، سپس نرم modulations از اکتاو که بلند شد و سقوط کرد ، مانند
در اغوش حمل کردن از خواننده جوان.
چهره زیبا او ، با تحرک منحصر به فرد به دنبال تمام caprices آهنگ او ،
از wildest الهام به chastest کرامت است.
یک نفر باید او را تلفظ در حال حاضر موجودی دیوانه ، در حال حاضر یک ملکه.
کلماتی که خواند در یک زبان ناشناخته Gringoire بودند ، که به نظر می رسید
او را به خودش ناشناخته است ، بنابراین دلیل رابطه ی اندک بیان که او
imparted به خرس آهنگ خود را به حس کلمات است.
بنابراین ، این چهار نفر را خط ، در دهان او ، دیوانه وار همجنسگرا بودند ، --
cofre د سازمان ملل متحد از Gran riqueza Hallaron درون همه افزودنیها سازمان ملل متحد پیلار ،
دل درون همه افزودنیها ، nuevas باندراس باهم figuras د espantar.*
* صندوق از غنای زیادی در قلب یک ستون که آنها پیدا کردند ،
در درون آن دراز آگهی ها جدید را با چهره های به مبهوت.
و پس از آن لحظه ، در لهجه های که او به این بند imparted --
Alarabes د cavallo گناه poderse menear ،
باهم espadas ، Y لس cuellos ، Ballestas د buen echar ،
Gringoire احساس اشک به چشم خود شروع. با این حال ، ترانه او تنفس شادی ،
از همه ، و او به نظر می رسید که مانند یک پرنده آواز خواندن ، از آرامش و heedlessness.
آهنگ کولی revery Gringoire را مختل کرده بود به عنوان قو آب را مختل است.
او در نوعی خلسه گوش و فراموشی از همه چیز.
این لحظه برای اولین بار در این دوره از ساعت ها بود که او احساس نمی کرد که او
رنج می برد. لحظه ای کوتاه بود.
صدای زن همان است که رقص کولی را قطع کرده بود ، قطع کرد
آهنگ او.
"آیا شما زبان خود را نگه ، شما کریکت جهنم؟" آن گریه ، هنوز هم از همان
گوشه مبهم از محل. فقیر "کریکت" کوتاه متوقف شد.
Gringoire تحت پوشش گوش او.
"آه!" او گفت ، "اره با دندان از دست رفته نفرین شده ، که می آید برای شکستن
چنگ! "
در همین حال ، تماشاگران دیگر زمزمه مانند خود "شیطان با اخراج
راهبه! "گفت : برخی از آنها.
و نامرئی قدیمی کشتن و شادی ممکن است فرصتی برای توبه از تجاوزات او داشته
در برابر کولی به حال توجه خود را در این لحظه شده است نه توسط منحرف
در صفوف منظم پیش از پاپ جاهلان ، که ،
پس از طی شدن بسیاری از خیابانها و مربع ، debouched در محل د Greve ،
با همه و مشعل آن همه داد و بیداد خود.
این در صفوف منظم ، که خوانندگان ما را دیده اند ، از عدالت Palais د ،
در راه سازماندهی شده ، و توسط همه knaves ، دزد بیکار استخدام شده بود ،
و vagabonds بیکار در پاریس ، به طوری که
آن ارائه یک جنبه بسیار محترم زمانی که آن را در Greve وارد.
اول نوبت مصر است.
دوک از مصر به رهبری ، سوار بر اسب ، با شمارش خود را بر پا نگه داشتن افسار خود را
و stirrups برای او و پشت سر آنها ، در مصر مرد و زن ، پر اشوب ، خود را با
کودکان کمی گریه بر روی شانه های خود ؛
-- دوک ، شمارش ، و توده مردم -- در ژنده پوش و ژنده پوش.
سپس آمد پادشاهی گویش عامیانه است که است که می گویند ، همه دزد فرانسه ، مرتب
با توجه به منظور از حیثیت خود را به مردم جزئی پیاده روی برای اولین بار.
بنابراین با چهار دست و پا ، پلید با نشان غواصان نمرات خود را در آن عجیب و غریب
اعضای هیأت علمی ، بسیاری از آنها لنگ ، برخی از فلج ، دیگر یک مسلح ، کارمندان فروشگاه ، زائر ،
hubins ، bootblacks ، انگشتانه riggers ، خیابانی
اعراب ، گدا ، گدا دارای چشم تار یا اشك الود ، دزد ، ضعیف ، vagabonds ، تجار ،
سربازان شم ، سازندگان ، استادان pickpockets ، دزد جدا شده را به تصویب رساند.
یک کاتالوگ که هومر خسته.
در مرکز کنفرانس از استادان به تصویب رسید از pickpockets ، یکی به حال برخی از
مشکل در افتراق پادشاه لهجهء ولگردان ، coesre بزرگ ، به اصطلاح ،
خیزان در یک سبد خرید کمی کشیده شده توسط دو سگ بزرگ.
پس از پادشاهی Argotiers ، امپراتوری از شهرستان جلیل در فلسطین آمد.
گیوم روسو ، امپراتور امپراتوری شهرستان جلیل در فلسطین ، با شکوه خود را در راهپیمایی
ردا بنفش خال خال با شراب ، قبل از buffoons کشتی و اجرای
نظامی رقص ، احاطه شده توسط خود را
چماقداری ، pickpockets و کارمندان خود را از اتاق حساب.
تاریخ و زمان آخرین از همه آمد شرکت از کارمندان قانون ، با maypoles آن تاج با
گل ، جامه های سیاه و سفید خود را ، موسیقی شایسته عیاشی خود را ، و شمع بزرگ خود را از
موم زرد.
در مرکز این جمعیت ، افسران بزرگ اخوان از جاهلان با مته سوراخ
بر روی شانه های خود را در بستر بیشتر با شمع نسبت به جعبه اشیاء متبرکه لود
فرانسوی Saint - GENEVIEVE در زمان مبارزه با آفات و در
این بستر تاباند درخشنده ، با crosier ، مقابله ، و تاج ، پاپ جدید
جاهلان ، bellringer از برگشتن ، کدبانو ، Quasimodo کوهان دار.
هر بخش از این در صفوف منظم پیش مشمئز کننده موسیقی خاص خود را داشتند.
مصریان طبل خود را طنین tambourines و آفریقایی ساخته شده است.
مردان زبان عامیانه ، یک مسابقه بسیار موسیقی نیست ، هنوز هم به ترومپت شاخ بز چسبیده و
rubebbe گوتیک از قرن دوازدهم است.
امپراطوری از شهرستان جلیل در فلسطین بسیار پیشرفته تر بود ، در میان موسیقی خود را یک نفر می تواند به سختی
تشخیص برخی از کمانچه سه سیمه قدیمی ، پر از بدبختی را از مراحل ابتدایی از هنر ، که هنوز در زندان
دوباره LA - MI.
اما در اطراف پاپ احمق بود که ثروت موسیقی عصر
در اختلاف با شکوه نمایش داده می شود.
این چیزی جز rebecs سوپرانو ، تنور rebecs ضد ، و rebecs تنور بود ، و نه به
روی چیزی حساب کردن فلوت و سازهای برنجی. افسوس! خوانندگان ما خواهد شد که این
ارکستر Gringoire بود.
دشوار است برای انتقال یک ایده از درجه ای از گسترش افتخار و فرخنده ، به
که چهره غمگین و شنیع Quasimodo در طول حمل و نقل به دست آمده بود
از عدالت د Palais ، به محل د Greve.
لذت بردن از عشق به خود است که او تا کنون تجربه کرده بودند.
به پایین آن روز ، او تنها تحقیر ، تحقیر برای شرایط خود شناخته شده بود ،
انزجار برای شخص او.
از این رو ، ناشنوا هر چند او ، او ، مانند پاپ واقعی لذت می برد ، acclamations که
ازدحام کردن ، که او متنفر بود زیرا او احساس کردند که او از آن متنفر بود.
چه آن اهمیت است که مردم او شامل یک بسته از احمق ها ، فلج ، دزد ، و
گدا؟ هنوز مردم و او فرمانروای آن بود.
و او قبول به طور جدی این همه کف زدن طعنه امیز ، این همه احترام استهزاء امیز ، با
که جمعیت مخلوط ، آن را باید پذیرفته شود ، یک معامله خوب از ترس بسیار واقعی است.
برای ادم گوژپشت قوی بود ؛ برای هموطنان پاچنبری چالاک بود ؛ برای ناشنوایان
مردی که در مخرب : کیفیت سه که خلق و خوی تمسخر بود.
ما دور از باور ، با این حال ، که پاپ جدید از جاهلان درک هر دو
احساسات است که او احساس و احساسات است که او الهام بخش.
روح که در این شکست از بدن تسلیم شد ، لزوما ، و این چیزی
ناقص و ناشنوا در مورد آن است.
بنابراین ، آنچه که او در حال حاضر احساس می شد به او ، کاملا مبهم و نا معلوم و
اشتباه گرفته شود. شادی فقط ساخته شده خود را احساس ، تنها افتخار
تحت سلطه.
که در اطراف چهره محزون و ناراحت ، آویزان درخشندگی وجود دارد.
بود ، پس از آن ، و نه بدون تعجب و با زنگ هشدار ، که در حال حاضر بسیار
Quasimodo عبور کاخ ستون ، در آن حالت نیمه مست ، یک مرد دیده می شد
DART از جمعیت ، و از پاره
دست او ، با یک ژست خشم ، crosier خود را از چوب طلاکاری شده ، آرم خود را
popeship ساختگی.
این مرد ، این فرد بثورات جلدی ، مرد با ابرو طاس ، که یک لحظه زودتر بود ،
ایستاده با گروه کولی دختر فقیر با کلمات خود را از تهدید سرد بود و
نفرت است.
او در یک صحنه و لباس کلیسا لباس شد.
در لحظه ای که او چهارم از جمعیت ، Gringoire ، ایستاده بود که او را متوجه نشده
تا آن زمان ، او را شناخته شده است : "نگه دارید" او ، با تعجب از حیرت گفت.
"EH! 'TIS استاد من در هرمس ، دم کلود Frollo ، معاون اسقف!
چه شیطان به او می کند که همکار قدیمی یک چشم می خواهند؟
او خود را بلعیدم! "
فریاد رعب و وحشت ، در واقع به وجود آمد. Quasimodo نیرومند خود را پرتاب کرده بود
از بستر ، و زنان تبدیل کنار چشمان خود را به منظور به پاره او
معاون اسقف سوا.
او یکی از محدود تا آنجا که کشیش ، نگاه او ، و بر زانو خود را کاهش یافت.
کشیش پاره تاج یا کلاه خود را ، شکست crozier خود ، و اجاره نقده خود کنار بیایید.
Quasimodo باقی مانده بر روی زانو خود را ، با سر خم شده و دست clasped.
سپس بین آنها وجود دارد ایجاد یک دیالوگ عجیب و غریب از علائم و حرکات ، برای
هیچ یک از آنها صحبت کرد.
Quasimodo ، کشیش ، بر روی پای خود را ، تحریک ، تهدید ، آمرانه احداث
سجده ، فروتن ، ملتمس.
و با این حال ، مسلم است که Quasimodo خرد می توانست کشیش
با انگشت شست خود را.
در طول معاون اسقف دادن شانه قدرتمند Quasimodo خشن
لرزش ، ساخته شده او را نشانه افزایش یابد و به دنبال او.
Quasimodo افزایش یافت.
سپس اخوان احمق ، بی حسی اولین آنها با گذشت کردن ، آرزو به دفاع از
پاپ خود ، به طوری ناگهان سرنگون کردند.
مصریان ، مردان از زبان عامیانه ، و برادری از کارمندان قانون ، جمع آوری
زوزه دور کشیش.
Quasimodo خود را در مقابل کشیش قرار داد ، مجموعه ای در بازی از عضلات او
مشت های ورزشی ، و بر مهاجمان با دندان قروچه کردن عصبانی glared
ببر.
کشیش گرانش حزن انگیز خود را از سر گرفت ، نشانه به Quasimodo ، و بازنشسته و در
سکوت. Quasimodo راه می رفت در مقابل او ،
پراکندگی جمعیت او گذشت.
هنگامی که آنها مردم و مکان ، ابر کنجکاو و بیکار طی شدن بود
فکر به دنبال آنها بودند.
Quasimodo پس از آن تشکیل خود rearguard ، و به دنبال معاون اسقف
راه رفتن به عقب ، چمباتمه زدن ، تندخو و گستاخ ، هیولا ، bristling ، جمع آوری اندام های خود ، لیسیدن
tusks گراز خود ، growling مانند وحشی
جانور ، و انتقال به ارتعاشات بسیار زیاد جمعیت ، با یک نگاه و یا یک ژست است.
هر دو به یک خیابان تاریک و تنگ فرو می روند ، جایی که هیچ کس جرأت اجازه داده شد
سرمایه گذاری پس از آنها ، پس کاملا خیال واهی صرف از Quasimodo gnashing بود او
دندان نوار ورودی.
"Here'sa چیز شگفت انگیزی است ، گفت :" Gringoire "اما که در آن عفریت نشوی من
پیدا کردن برخی از شام؟ "