Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 43
الیزابت ، آنها به عنوان سوار همراه ، برای ظاهر برای اولین بار از جنگل Pemberley در تماشا
با برخی از اغتشاش و زمانی که در طول آنها در تسلیم تبدیل شده است ، به روح او
در فلوتر بالا.
این پارک بسیار بزرگ ، و شامل انواع زیادی از زمین بود.
آنها آن را در یکی از پست ترین نقاط آن وارد شده ، و برای برخی هم از طریق یک راند
چوب زیبا کشش بیش از حد گسترده است.
ذهن الیزابت بیش از حد کامل برای گفتگو بود ، اما او خود شاهد بود و تحسین هر
نقطه قابل توجه و نقطه نظر است.
آنها به تدریج برای نیمه مایل صعود ، و سپس خود را در بالای در بر داشت
برجستگی قابل توجهی است ، که در آن چوب را متوقف ، و چشم بود بلافاصله توسط گرفتار
کاخ Pemberley در واقع در مقابل
طرف دره ای که به آن جاده ها را با برخی از زخم abruptness.
این سنگ ساختمان بزرگ ، خوش تیپ بود ، ایستاده و بر روی زمین در حال افزایش ، و حمایت
توسط یک برامدگی از بالا تپه های وودی ؛ و در مقابل ، یک جریان در برخی از اهمیت طبیعی
به بیشتر ، اما بدون هیچ گونه ظاهر مصنوعی دارای عقاید.
بانک آن نه رسمی و نه به دروغ آراسته بودند.
الیزابت بود خوشحال.
او که طبیعت بیشتر انجام داده بود ، دیده می شود هرگز ، و یا جایی که زیبایی طبیعی بود
کمی طعم بی دست و پا مقابله.
آنها همه از آنها در تحسین خود را گرم و در آن لحظه او احساس
که به معشوقه از Pemberley در ممکن است چیزی!
آنها تپه فرود ، عبور از پل ، بیرون راندند و به درب ، و ، در حالی که
بررسی جنبه های نزدیکتر از خانه ، همه هراس او از ملاقات با صاحب آن
بازگشته است.
او مخوف مبادا خادمه اشتباه شده بود.
در مورد درخواست به محل ، آنها را به سالن پذیرفته شد و الیزابت ، به عنوان
آنها را برای خانه دار منتظر حال تفریح را به تعجب در او که جایی که او
شد.
خانه دار آمد ، یک زن محترم ، به دنبال افراد مسن ، بسیار کمتر خوب است ، و بیشتر
مدنی ، از او تا به حال هیچکدام از مفهوم پیدا کردن او را.
آنها او را به ناهار خوری ، سالن دنبال می شود.
این اتاق بزرگ و متناسب ، سخاوتمندانه نصب شده بود.
الیزابت ، بعد از کمی از آن نقشه برداری ، به یک پنجره برای لذت بردن از چشم انداز آن رفت.
تپه ، تاج گذاری با چوب ، که آنها به حال تبار ، دریافت abruptness افزایش
از راه دور ، یک شیء زیبا بود.
هر وضع زمین خوب بود و او در تمام صحنه نگاه ،
رودخانه ، درختان پراکنده در بانک ها و سیم پیچ دره ، تا آنجا که او
می تواند از آن ، ردیابی با لذت.
همانطور که آنها را به اتاق های دیگر به تصویب رساند ، این اشیاء گرفتن موقعیت های مختلف بودند ؛
اما از هر پنجره زیبایی به دیده می شود وجود دارد.
اتاق های بلند و خوش تیپ بود ، و مبلمان خود را مناسب فورچون
مالک آن ، اما الیزابت ، با تحسین از طعم خود را دیدم ، که در آن بود
نه پر زرق و برق است و نه بیفایده خوب و با کمتر
از شکوه و جلال ، و ظرافت واقعی تر از مبلمان از Rosings.
"و از این محل ،" او "من ممکن است شده اند معشوقه!
با این اتاق من در حال حاضر ممکن است شده خودمانی آشنا!
به جای مشاهده آنها را به عنوان یک غریبه ، من ممکن است در آنها به عنوان خود من خشنود و
بازدید کنندگان عمو و عمه من به آنها استقبال شده است.
اما نه ، "-- recollecting خودش --" است که هرگز می تواند ، عمو و عمه من می شده اند
از دست داده به من ، من نباید اجازه ندارند با آنها دعوت "است.
این یک خاطره خوش شانس بود -- او را از چیزی بسیار شبیه تاسف نجات داد.
او مدت زمان طولانی تر به پرس و جو از خانه دار که آیا استاد او واقعا غایب بود ، اما
شجاعت برای آن نیست.
با این حال ، در طول این سوال توسط عموی او خواسته شده بود و او تبدیل را با
زنگ هشدار ، در حالی که خانم رینولدز پاسخ داد که او بود ، افزود : "اما ما انتظار داریم که او را به - فردا ،
با یک حزب بزرگ از دوستان است. "
چگونه خشنود به الیزابت بود که سفر خود را با هر شرایطی بوده است
تاخیر یک روز! عمه او که اکنون به نام او در یک نگاه
تصویر مربوط است.
او با نزدیک شدن و شاهد شباهت آقای Wickham ، به حال تعلیق درآورد ، در میان دیگر چند
مینیاتور ، بیش از نمای بخاری. عمه او را خواست ، smilingly ، چگونه او
دوست آن است.
خانه دار جلو آمد ، و به آنها گفت آن را یک تصویر از یک نجیب زاده جوان بود ،
پسر مباشر استاد مرحومش ، که توسط او آورده شده است تا به حال در هزینه های خود را.
او افزود : "او در حال حاضر به ارتش رفته ،" اما من می ترسم او تبدیل کرده است بسیار
وحشی است. "خانم گاردینر در خواهرزاده خود را با نگاه
لبخند ، اما الیزابت می تواند از آن بر نمی گرداند.
»و اینکه :" خانم رینولدز گفت ، با اشاره به یکی دیگر از مینیاتورهای استاد من است --
و بسیار او را می خواهم. در همان زمان به عنوان دیگر کشیده
در حدود هشت سال پیش است. "
"من شنیده ام بیشتر از فرد خوب استاد شما ، گفت :" خانم گاردینر ، به دنبال در
تصویر ؛ "آن است که یک چهره خوش تیپ. اما ، Lizzy ، شما می توانید با ما آن است که آیا
دوست دارم یا نه. "
خانم احترام رینولدز برای الیزابت به نظر می رسید بر روی این علامت از او را افزایش می دهد
دانستن کارشناسی ارشد خود است. "آیا این خانم جوان می دانم آقای دارسی؟"
الیزابت رنگی ، و گفت : "کمی است."
و آیا شما نمی او آقایی بسیار خوش تیپ فکر می کنم ، چیه خانوم؟ "
"بله ، بسیار خوش تیپ است."
"من مطمئن هستم من می دانم که هیچ کدام تا خوش تیپ ، اما در طبقه بالا گالری شما ظریف ،
تصویر بزرگتر از او را از این.
این اتاق به اتاق استاد اواخر مورد علاقه من بود ، و این مینیاتور فقط به عنوان آنها
مورد استفاده داشت. او بسیار علاقه آنها بود. "
این به الیزابت برای بودن در میان آنها آقای Wickham خود اختصاص داده است.
خانم رینولدز و سپس توجه خود را به یکی از خانم دارسی ، کشیده شد زمانی که او
تنها هشت سال قدیمی.
"و خانم دارسی به عنوان خوش تیپ به عنوان برادرش؟" خانم گاردینر گفت.
"آه! بله -- handsomest بانوی جوان که تا کنون دیده بود ؛ و به همین ترتیب انجام -- او
بازی می کند و آواز می خواند در تمام طول روز است.
در اتاق بعدی یک ابزار جدید که تنها برای او می آیند -- در حال حاضر از من
استاد از او می آید در اینجا به روز بعد با او "است.
آقای گاردینر ، که رفتار بسیار آسان و دلپذیر بودند ، را تشویق کرد
communicativeness سوالات و اظهارات خود ، خانم رینولدز ، یا غرور یا
پیوست ، آشکارا بزرگ لذت در صحبت از استاد او و خواهر او.
"آیا کارشناسی ارشد خود را در Pemberley در در این دوره از سال؟"
"اما نه تا آنجا که من می توانم می خواهید ، آقا ، اما من به جرات می گفت او ممکن است نیمی از وقت خود را در اینجا صرف ؛
و خانم دارسی است که همیشه به پایین برای ماه های تابستان است. "
"مگر" فکر الیزابت ، "زمانی که او می رود به Ramsgate."
"اگر کارشناسی ارشد خود را در ازدواج ، شما ممکن است بیشتر از او را ببینید."
"بله ، آقا ، اما من نمی دانم که خواهد شد.
من نمی دانم که به اندازه کافی برای او خوب است. "گاردینر آقای و خانم لبخند زد.
الیزابت نمی تواند کمک کند گفت : "این بسیار به اعتبار خود است ، من مطمئن هستم که
بنابراین باید فکر می کنم. "
"من می گویم بیش از حقیقت است ، و همه خواهند گفت که او می داند ، پاسخ داد :"
از سوی دیگر.
الیزابت به فکر این بود که خیلی دور ، و او را با افزایش گوش
حیرت به عنوان خانه دار افزود : "من یک کلمه توصیفی از او در شناخته شده هرگز
زندگی من ، و من او را شناخته شده از زمانی که او چهار ساله بود. "
این ستایش ، از دیگران فوق العاده ترین ، ترین مخالف ایده های او بود.
که او firmest او نظر یک مرد خوش اخلاق شده بود.
keenest او توجه بیدار شد ، او مدت زمان طولانی تر به شنیدن بیشتر ، و سپاسگزار بود
عموی خود را برای گفت :
"تعداد کمی از مردم از آنها بسیار می توان گفت وجود دارد.
شما در داشتن چنین یک استاد خوش شانس هستند. "" بله ، آقا ، من می دانم که من هستم.
اگر من را از طریق جهان بروید ، من نمی توانستم ملاقات با یک بهتر است.
اما من همواره مشاهده شده ، که آنها که خوش نیت است که کودکان ، خوب هستند
مزاج زمانی که آنها رشد ، و او بود که همیشه شیرین ترین خلق ، بیشتر
پسر سخاوتمندانه دل در جهان "
الیزابت تقریبا به او خیره شد. "آیا می توانم این آقای دارسی" در فکر او.
پدر او یک مرد عالی بود ، گفت : "خانم گاردینر.
"بله ، خانم ، که او در واقع و پسرش را درست مثل او باشد -- فقط به عنوان خوش برخورد
به فقرا است. "الیزابت گوش ، تعجب ، شک ، و
برای اطلاعات بیشتر بی تاب بود.
خانم رینولدز می تواند او را در هیچ نقطه دیگر بهره می باشد.
او در رابطه با موضوع عکس ، ابعاد اتاق ، و قیمت
مبلمان ، بیهوده است.
آقای گاردینر ، به شدت توسط نوع تعصب خانواده که به او نسبت داده شده خود را سرگرم
تقدیر و بیش از حد کارشناسی ارشد خود ، به زودی دوباره به موضوع رهبری و او ساکن
با انرژی در بسیاری از محاسن خود را به عنوان آنها در کنار یکدیگر راه پله بزرگ اقدام است.
"او بهترین صاحبخانه ، و بهترین استاد گفت :" او "است که تا کنون زندگی می کردند ، نه
مثل وحشی مردان جوان در حال حاضر ، که از هیچ چیزی فکر می کنم ، اما خود.
یکی از مستاجران یا بندگان او وجود ندارد ، اما او را یک نام خوب به من بدهید.
بعضی از مردم می خواهیم به او افتخار است ، اما من مطمئن هستم من هر چیزی از آن را دیدم.
برای علاقه داشتن به من ، آن است که فقط به این دلیل او تلق تلق کردن دور مانند مردان جوان دیگر است. "
"چه نور مهربان او را! فکر :" الیزابت.
"این حساب خوب از او ،" زمزمه عمه خود را به عنوان راه می رفت ، "نه کاملا
مطابق با رفتار خود را به دوست فقیر ما. "
"شاید ما ممکن است فریب می دادند."
"است که به احتمال بسیار زیاد نیست ؛ اقتدار ما بود بیش از حد خوب است."
در رسیدن به لابی بزرگ در بالا آنها را به یک اتاق نشسته بسیار زیبا نشان داده شده بودند ،
به تازگی با ظرافت و سبکی بیشتری نسبت به آپارتمان زیر نصب شده و
که در آن بود مطلع شدند ، اما فقط انجام شود تا
لذت را به خانم دارسی ، که شهوت و میل به اتاق گرفته بود که گذشته در
Pemberley در.
"او است که قطعا یک برادر خوب است ، گفت :" الیزابت ، او نسبت به یکی از راه می رفت
ویندوز. خانم دارسی پیش بینی دوشیزه رینولدز
لذت ، هنگامی که او باید اتاق را وارد کنید.
"و این است که همیشه راه را با او ،" او اضافه شده است.
"هر چیزی که می تواند خواهر او را به هر لذت حاصل کنید که در یک لحظه باید انجام شود.
هیچ چیز او نمی توانست برای او وجود دارد. "
گالری ، تصویر و دو یا سه اتاق خواب اصلی ، که
باقی مانده را به نمایش داده می شود.
در سابق در بسیاری از نقاشی های خوب ، اما الیزابت می دانستم هیچ چیز از هنر و از
از جمله در حال حاضر شده بود قابل مشاهده در زیر ، او به میل و علاقه تبدیل شده بود به برخی از نگاه
نقاشی های خانم دارسی ، در ماژیک های پاک ، که
افراد معمولا بیشتر جالب توجه است ، و نیز فهم تر است.
در گالری پرتره خانواده های بسیاری وجود دارد ، اما آنها می تواند کمی به
رفع توجه یک غریبه.
الیزابت در تلاش تنها صورت که ویژگی های می شود به او شناخته شده راه می رفت.
در آخرین آن خود بازداشت شده -- و او مشهود شباهت قابل توجه آقای دارسی ، با
چنین یک لبخند بر صورت او به عنوان به یاد گاهی اوقات دیده می شود زمانی که او
نگاه او.
او چند دقیقه قبل از تصویر ایستاده بود ، در تفکر جدی ، و
بازگشت به دوباره آن را قبل از آنها quitted گالری.
خانم رینولدز به آنها اطلاع داد که آن را در طول عمر پدرش برده شده بود.
قطعا در این لحظه بود ، در ذهن الیزابت ، احساس ملایم تر
نسبت به اصل نسبت به او تا به حال در ارتفاع از آشنایی خود را به حال احساس.
تقدیر اعطا شده به او توسط خانم رینولدز بدون طبیعت بی ارزش بود.
چه ستایش است با ارزش تر از ستایش از بنده هوشمند است؟
به عنوان یک برادر ، یک مالک ، یک استاد ، او در نظر گرفته که چگونه بسیاری از شادی مردم بودند
در سرپرستی او -- چه مقدار از لذت یا درد آن را در قدرت او بود اعطا -- چگونه
خوب یا بد باید توسط او انجام می شود!
هر ایده که آورده شده است به جلو توسط خانه دار بود به او مطلوب بود
شخصیت ، و او قبل از بوم که او نشان داده بود ایستاده بود ،
چشم خود را بر خودش ثابت شد ، او فکری
رابطه خود را با احساسات عمیق تر از قدردانی از آن تا به حال همیشه قبل از مطرح ؛
او به یاد گرمی آن ، و بی مناسبتی آن را ملایم تر بیان.
زمانی که همه از خانه بود که باز به بازرسی عمومی دیده می شود بوده است ، آنها
بازگشت طبقه پایین ، و گرفتن مرخصی از خانه دار بودند ، سپرده به
باغبان ، که آنها را در درب سالن ملاقات کرد.
از آنجا که در سراسر سالن را به سمت رودخانه راه می رفت ، الیزابت پشت به نگاه دوباره ؛
عمو و عمه خود را نیز متوقف ، و در حالی که سابق بود conjecturing به عنوان تاریخ
ساختمان ، صاحب آن خود را
به طور ناگهانی به جلو از جاده ، که منجر پشت آن را به اصطبل آمد.
آنها در عرض بیست متری از یکدیگر بودند ، و به طوری ناگهانی ظاهر خود را ،
که این غیر ممکن است برای جلوگیری از دید او.
چشمان خود را فورا ملاقات کرد ، و با عمیق ترین گونه ها از هر دو پهن شدن شد
سرخی صورت در اثر خجلت.
او کاملا شروع شده است ، و برای یک لحظه به نظر می رسید از تعجب غیر منقول ، اما در مدت کوتاهی
دوره نقاهت خود ، پیشرفته به سوی این حزب ، و به الیزابت صحبت کرد ، اگر نه در
از لحاظ خونسردی کامل ، حداقل از تمدن کامل است.
او به طور غریزی تبدیل شده بود دور ، اما توقف در رویکرد خود را ، دریافت خود را
دانی با خجالت غیر ممکن است که باید بر طرف شود.
اولین حضور او ، و یا شباهت او را به تصویر آنها بود
شده بررسی شده است کافی برای تضمین دو نفر دیگر که آنها در حال حاضر شاهد آقای دارسی ،
بیان باغبان از تعجب ، در
beholding استاد خود ، بلافاصله باید گفت که آن را.
آنها ایستادند دور کوچک در حالی که او در صحبت با خواهر زاده خود را ، که شگفت زده شده بودم و
اشتباه گرفته شود ، به ندرت جرأت بلند چشم خود را به چهره اش ، و می دانست که چه چیزی نیست او پاسخ
بازگشت به سوالات مدنی خود را پس از خانواده اش است.
شگفت زده شده در تغییر شیوه ای خود را از آنجایی که آنها آخرین یکدیگر جدا شدند ، هر جمله که
او زبان آمده بود افزایش خجالت خود را و هر ایده
بی مناسبتی از بودن او در بر داشت وجود دارد
دوره ای در محدوده چند دقیقه است که در آن می کردند و بی وقفه به ذهن او ، برخی از مهمترین شد
ناراحت کننده در زندگی خود.
نه او به نظر می رسد بسیار راحت تر ، وقتی که او صحبت می کرد ، لهجه خود را به حال هیچ یک از معمول آن
sedateness و او سوالات خود را به عنوان زمان او داشتن سمت چپ تکرار
Longbourn ، و از او داشتن باقی ماند
Derbyshire ، بنابراین اغلب ، و در این هول هولکی راه ، به سادگی صحبت کرد حواس پرتی
اندیشه های او.
در طول هر ایده به نظر می رسید او را شکست و پس از ایستادن چند لحظه بدون
گفتن یک کلام ، او ناگهان خود را recollected ، و در زمان مرخصی.
سپس دیگران به او پیوست ، و ابراز تحسین شکل خود ، اما الیزابت
شنیده ام نه یک کلمه ، و به طور کامل توسط احساسات خود را کاملا اشغال شده ، آنها را در سکوت به دنبال.
او با شرم و ازار غلبه بود.
آمدن او وجود دارد مایه تاسف بود ، ترین چیزی که بد قضاوت در جهان!
چقدر عجیب که باید به او ظاهر می شود! در چه نور ننگین ممکن است آن را
اعتصاب بیهوده مرد!
این ممکن است به نظر می رسد که اگر او تا به حال به عمد خودش را در راه او پرتاب دوباره!
آه! چرا او آمد؟ و یا چرا او در نتیجه یک روز قبل از او آمده
بود انتظار می رود؟
آنها تنها ده دقیقه زودتر ، آنها باید فراتر از دسترس او بوده است
تبعیض ، برای آن ساده بود که او آن لحظه بود وارد شدند -- آن لحظه
alighted از اسب یا کالسکه خود او است.
او بارها و بارها در طول perverseness جلسه سردرپیش.
و رفتار او ، بنابراین کاملا تغییر -- چه می تواند آن را به معنای؟
که او حتی باید به او شگفت انگیز بود صحبت می کنند -- اما به صحبت با مدنیت از جمله ،
برای پرس و جو پس از خانواده اش!
هیچ گاه در زندگی خود او دیده می شود تا به حال رفتار او بسیار کمی محترمانه بود ، هرگز او صحبت
با نجابت مانند در این دیدار غیر منتظره است.
چه کنتراست آن را به آخرین سخنرانی خود را در پارک Rosings ارائه دهد ، زمانی که او قرار داده است خود را
نامه به دست او! او می دانست نه آنچه که فکر می کنم ، و یا چگونه به
حساب برای آن.
آنها اکنون ساعت پیاده روی زیبا بود توسط طرف آب وارد شده ، و در هر مرحله بود
آوردن به جلو سقوط nobler زمینی ، و یا رسیدن بهتر از جنگل که به آن
نزدیک شد ، اما برخی از آن زمان بود
قبل از الیزابت از هر یک از آن محسوس بود و ، هر چند او پاسخ مکانیکی
درخواست های مکرر عمو و عمه او ، و به نظر می رسید به مستقیم به چشمان او را به چنین
اشیاء به عنوان آنها اشاره کرد ، او متمایز هیچ بخشی از صحنه است.
افکار او در آن نقطه یکی از Pemberley در مجلس ثابت بودند ، هر کدام از آن ممکن است
باشد ، که در آن آقای دارسی در آن زمان بود.
او مدت زمان طولانی تر به دانستن چه در حال حاضر در ذهن خود عبور می کرد -- او در چه شیوه ای
فکر او ، و اینکه آیا در سرپیچی از همه چیز ، او هنوز به او عزیز بود.
شاید او مدنی شده است فقط به این دلیل او خود را در سهولت احساس ؛ در عین حال به حال شده است
که در صدای او که مانند سهولت نشده بود.
آیا او بیشتر از درد و لذت در دیدن او احساس کرده بود او نمی تواند بگوید ،
اما او قطعا به حال او را با خونسردی ندیده است.
در طول ، با این حال ، اظهارات تحریک از اصحاب او را در عدم وجود او را از ذهن
او ، و او احساس ضرورت ، که بیشتر شبیه خودش است.
آنها وارد جنگل و مناقصه بدرود به رودخانه در حالی که برای صعود برخی از
به دلیل بالاتر ، در زمانی که ، در نقاط که در آن باز کردن درختان به قدرت چشم
تا سرگردان بودند ، بسیاری از دیدگاه های جذاب از
دره ها ، تپه ها ، مخالف با طیف طولانی از جنگل overspreading بسیاری از ، و
گاهی اوقات بخشی از جریان.
آقای گاردینر ابراز آرزوی رفتن دور کل پارک ، اما می ترسید از آن ممکن است
فراتر از یک پیاده روی شود. با لبخند پیروزمندانه ای گفته بودند که
ده مایل دور بود.
این موضوع حل و فصل ، و آنها دنبال مدار عادت کرده اند که آنها را به ارمغان آورد
دوباره بعد از مدتی ، در تبار در میان جنگل حلق آویز ، به لبه آب ،
و یکی از دقیقترین قطعات آن است.
آنها آن را توسط یک پل ساده عبور ، در شخصیت با هوا عمومی
صحنه آن نقطه کمتر از هر آنها هنوز به ملاقاتش رفته بودند آراسته بود ، و این دره ، در اینجا
قرارداد را به دره تنگ ، اجازه داد اتاق تنها
برای جریان ، و پیاده روی های باریک در میان بیشه چوب خشن که آن را هم مرز است.
الیزابت مدت زمان طولانی تر به اکتشاف سیم پیچ های آن ، اما زمانی که آنها تا به حال عبور از پل و
فاصله خود را از خانه ، خانم گاردینر ، واکر بزرگ بود که نه درک ،
هیچ دورتر ، و فکر تنها
بازگشت به کالسکه را در اسرع وقت.
خواهر زاده او بود ، بنابراین ، موظف به ارسال و آنها راه خود را نسبت به زمان
خانه ای در طرف مقابل رودخانه ، در نزدیک ترین مسیر ، اما پیشرفت آنها
کند ، برای آقای گاردینر ، هر چند به ندرت
قادر به افراط طعم ، ماهیگیری بسیار علاقه مند بود ، و آنقدر درگیر
تماشای ظاهر گاه به گاه از برخی از قزل آلا در آب ، و صحبت کردن به مرد
در مورد آنها ، که او پیشرفته اما کم.
در حالیکه سرگردان در این روش آهسته ، آنها دوباره شگفت زده شدند ، و الیزابت
حیرت کاملا برابر با آنچه در ابتدا بوده است ، نزد آقای دارسی
نزدیک شدن به آنها ، و بدون هیچ فاصله بزرگ است.
پیاده روی که در اینجا پناه کمتر از طرف دیگر ، اجازه داد تا آنها را به او را ببیند
قبل از آنها ملاقات کرد.
الیزابت ، با این حال شگفت زده شده بودم ، حداقل برای یک مصاحبه از قبل آماده شده بود ،
و حل و فصل به نظر می رسد و با آرامش صحبت می کنند ، اگر او واقعا در نظر گرفته شده برای پاسخگویی به
آنها.
برای چند لحظه ، در واقع ، او احساس میکند که او احتمالا به برخی از راه های دیگر اعتصاب.
ایده به طول انجامید در حالی که عطفی در راه رفتن او را از نظر آنان پنهان ، تبدیل
گذشته ، او بلافاصله قبل از آنها بود.
با یک نگاه ، او را دیدم که او هیچ یک از تمدن های اخیر خود را از دست داده بود و به
تقلید ادب او ، او شروع ، به عنوان آنها دیدار کرد ، به تحسین زیبایی از محل ، اما
او فراتر از کلمات کردم نه تا به حال
"لذت" و "جذاب" زمانی که برخی از خاطرات بد بخت obtruded ، و او
خیالی که ستایش از Pemberley در از او ممکن است تعبیر mischievously.
او رنگ تغییر می کند ، و او گفت نه بیشتر.
خانم گاردینر ایستاده بود پشت کوچک و در pausing او ، او را پرسید که آیا او
او افتخار معرفی او را به دوستان خود انجام دهد.
این مرحله ی از مدنیت برای او که کاملا آماده نشده بود و او می تواند به سختی
سرکوب یک لبخند در خود که در حال حاضر به دنبال آشنایی برخی از کسانی که بسیار
مردم در برابر آنها افتخار خود را در پیشنهاد خود به خود شورش کردند.
"تعجب او چه خواهد بود ،" در فکر او ، "زمانی که او می داند که چه کسانی هستند؟
او آنها را طول می کشد در حال حاضر برای مردم از مد است. "
مقدمه ، با این حال ، بلافاصله ساخته شده بود و به او به نام رابطه خود را
به خودش ، او به سرقت برده نگاه شیطنت امیز در که به او ، تا ببینند که او چگونه آن را با مته سوراخ و بدون نبود
انتظار decamping خود را به همان سرعتی که او
می توانند از اصحاب چنین ننگین.
او توسط اتصال متعجب شد آشکار بود ، او آن را پایدار ، با این حال ، با
بردباری ، و تا کنون از رفتن ، پشت او با آنها تبدیل شده و وارد شده به
گفتگو با آقای گاردینر.
الیزابت می تواند نیست اما خوشحال ، نمی توانست اما پیروزی است.
این تسلی است که او باید بدانید او برخی از روابط برای آنها وجود دارد هیچ بود
نیاز به سرخ شدن.
او گوش دقت به همه که بین آنها را به تصویب رساند ، و در هر gloried
بیان ، هر جمله عموی او ، که مشخص شده هوش خود ، طعم او ،
یا رفتار خوب او.
این گفتگو به زودی بر ماهیگیری تبدیل شده و او شنیده ام آقای دارسی از او دعوت ، با
بزرگترین مدنیت ، به ماهی وجود دارد را اغلب به عنوان او تصمیم گرفت در حالی که او در ادامه
محله ، ارائه در همان زمان به
عرضه او را با مقابله با ماهیگیری ، و اشاره به آن بخش از جریان
که در آن معمولا بیشتر ورزش وجود دارد.
خانم گاردینر ، بود که پیاده روی بازو در بازو با الیزابت ، او یک نگاه رسا
از تعجب.
الیزابت چیزی گفت ، اما او بسیار احساس خشنودی کند ، تعریف باید تمام
برای خودش.
حیرت او ، با این حال ، افراطی ، و به طور مستمر به او تکرار می کرد ، "چرا او
بنابراین تغییر می یابد؟ از آنچه که می توانید آن را ادامه دهید؟
این نه می تواند برای من -- نمی تواند به خاطر من که رفتار او در نتیجه نرم.
reproofs من در Hunsford می تواند چنین تغییر به عنوان این کار نمی کند.
این غیر ممکن است که او هنوز هم باید من را دوست. "
پس از راه رفتن برخی از زمان در این راه ، دو خانم در جلو ، دو آقایان
پشت سر ، بر از سرگیری مکان خود را ، پس از نزولی به آستانه از رودخانه
بازرسی بهتر از برخی از کنجکاو
آب بوته ، chanced باید یک تغییر کوچک وجود دارد.
آن در خانم گاردینر ، که توسط ورزش از صبح خسته شده بود ،
بازوی الیزابت ناکافی برای حمایت از او ، و در نتیجه ترجیح داده خود را
شوهر.
آقای دارسی جای خود را به توسط خواهرزاده خود را در زمان ، و آنها را با هم راه می رفت.
بعد از یک سکوت کوتاه ، بانوی اول ، سخن گفت.
او آرزو می دانیم که او غیبت او شده بود مطمئن قبل از او آمدند
مکان ، و بر این اساس با مشاهده آغاز شد ، که ورود خود را بسیار شده بود
غیر منتظره -- "را برای خانه دار خود را ،" او
افزود : "به ما اطلاع است که شما قطعا نه خواهد بود تا به - فردا ؛
در واقع ، قبل از ما را ترک Bakewell ، ما را درک است که شما بلافاصله
انتظار می رود در کشور. "
وی اذعان نمود حقیقت از آن همه ، و گفت که کسب و کار با مباشر خود را
occasioned او خود را با آینده رو به جلو چند ساعت قبل از بقیه از این حزب با آنها
شده بود سفر.
"آنها به من بپیوندید - فردا اوایل ،" او ادامه داد : "و در میان آنها کسانی هستند که
آقای -- آشنایی با شما ادعا می کنند. Bingley و خواهر او. "
الیزابت تنها با تعظیم جزئی پاسخ داده شد.
افکار او بودند فورا برگشت به زمانی که نام آقای Bingley شده بود ، رانده
تاریخ و زمان آخرین ذکر شده بین آنها ، و اگر او ممکن است رنگ خود را ، ذهن او قضاوت
بود بسیار متفاوت مشغول است.
همچنین یک فرد دیگر در حزب وجود دارد ، پس از یک وقفه ادامه داد : "که
به خصوص مایل می شود برای شما شناخته می.
آیا شما اجازه می دهد به من ، و یا انجام بیش از حد سوال من ، خواهر من به آشنایی خود را معرفی
در طی اقامت خود را در لمبتون؟ "
تعجب از چنین برنامه عالی بود در واقع آن بیش از حد بزرگ برای او بود
بدانید که در چه شیوه ای او به آن ملحق شده.
او بلافاصله احساس که هر چه میل دوشیزه دارسی ممکن است که آشنا داشته باشند
با او باید کار برادر خود را ، و بدون نگاه دورتر شد
رضایت بخش و آن را لذت بخش بود به دانستن
که خشم خود را به حال ساخته شده را فکر می کنم واقعا از او بیمار است.
آنها در حال حاضر در سکوت راه می رفت ، هر یک از آنها را در اعماق اندیشه.
الیزابت بود راحت نیست که غیر ممکن بود ، اما او و flattered بود
راضی است. آرزوی او از معرفی خواهر خود را به او
یک تعریف از بالاترین نوع بود.
آنها به زودی دیگران ، پیشی گرفته است و وقتی که کالسکه رسیده بود ، آقای و خانم
گاردینر نصف یک چهارم از پشت مایل شدند.
او سپس پرسید که او را به خانه راه رفتن -- اما او اعلام کرد خودش را خسته نمی شود ، و
آنها با هم در چمن ایستاده بودند. در چنین زمان زیادی ممکن است داشته باشد ، گفته شده ،
و سکوت بسیار ناجور بود.
او می خواست حرف بزند ، اما به نظر می رسید به تحریم در هر موضوع وجود دارد.
در آخر به او recollected که او در سفر بود ، و آنها از Matlock صحبت کردیم و
دیل با پشتکار بزرگ کبوتر.
با این وجود زمان و عمه خود نقل مکان کرد به آرامی -- و صبر او و ایده های او تقریبا پوشیده شد
قبل از دو بدو به پایان رسید.
آقای و خانم گاردینر همه آنها تحت فشار بودند به خانه بروید و
برخی از رفع خستگی ، اما این کاهش یافته و آنها در هر طرف با یکدیگر جدا شدند
ادب نهایت.
آقای دارسی خانمها را به کالسکه دست و زمانی که آن را سوار کردن ، الیزابت
دیدم او را راه رفتن به آرامی به سمت خانه.
مشاهدات از عمو و عمه او در حال حاضر آغاز شد و هر یک از آنها او را تلفظ
بی نهایت برتر به هر چیزی که انتظار داشتند است.
عموی او ، گفت : ":" او به خوبی رفتار ، مودب ، و بی تکلف.
"چیزی است که کمی در او شکوه وجود دارد ، تا مطمئن شوید ،" در پاسخ عمه او ، "اما آن را
محدود به هوای او است ، و نا زیبا نیست.
من هم اکنون می توانید با خانه دار می گویند ، که هر چند برخی از افراد ممکن است او را افتخار من
را دیده اند ، هیچ چیزی از آن را. "" به من شد ، توسط او ، بیشتر متعجب هرگز
رفتار ما.
بیشتر از مدنی بود ، و آن را واقعا متوجه بود و هیچ ضرورت برای وجود دارد
از جمله توجه است. آشنایی او با الیزابت بود بسیار
بی ارزش است. "
"برای اطمینان ، Lizzy ، گفت :" عمه "است تا به عنوان Wickham خوش تیپ نیست ، یا ، به جای او
قیافه نمی Wickham ، برای ویژگی های او کاملا خوب است.
اما چگونه آمد شما را به من بگویید که او تا نامطبوعی بود؟ "
الیزابت خودش را معاف و همچنین او می تواند گفت که او را دوست بهتر است
زمانی که آنها تا به حال در کنت نسبت به قبل از ملاقات نمود ، و که او تا به حال دیده اند ، هرگز او را تا به عنوان لذت بخش
امروز صبح.
پاسخ : "اما شاید او ممکن است کمی غریب در civilities او ، عمویش است.
"مردان بزرگ خود را اغلب و در نتیجه من باید او را در کلام او را ندارد ، او ممکن است
تغییر ذهن خود را یک روز دیگر ، و هشدار من به دلایل خود را. "
الیزابت احساس کردند که آنها به طور کامل شخصیت او را اشتباه گرفته بود ، اما گفت
هیچ چیز نیست.
"از آنچه که ما را از او دیده می شود ،" ادامه داد : خانم گاردینر ، "من واقعا نمی باید
فکر که او می تواند در بی رحمانه راه توسط هر کسی رفتار او انجام می شود
فقیر Wickham.
او تا به نگاه بدطبیعت نیست. در مقابل ، چیزی است که وجود دارد
خشنود در مورد دهان خود را هنگامی که او صحبت می کند.
و چیزی از کرامت در لقاء او که نه ، شاید یکی را وجود دارد
ایده نامساعد قلب او بود.
اما ، تا مطمئن شوید ، بانوی خوب که به ما نشان داد خانه اش او را بیشتر شعله ور را
شخصیت! من به سختی می تواند خنده با صدای بلند کمک کند
گاهی اوقات.
اما او یک استاد لیبرال است ، گمان می کنم ، و در چشم بنده comprehends
هر فضیلت. "
الیزابت اینجا احساس خودش را به نام بر روی چیزی برای گفتن در دفاع از خود را
رفتار به Wickham ، و در نتیجه از آنها را به درک ، به عنوان شیوه ای محافظت
او می تواند ، که با آنچه او شنیده بود
از روابط خود را در کنت ، اقدامات او بسیار متفاوت بودند قادر
ساخت و ساز ، و شخصیت او به هیچ وجه تا معیوب بود ، و نه Wickham تا
مهربان ، به عنوان آنها در هرتفوردشایر شده بود در نظر گرفته است.
در تایید این ، او در رابطه با ویژه از همه نقدی
معاملات است که در آن آنها متصل شده است ، بدون در واقع نامگذاری او را به حال
مجاز است ، اما بیان آن را به عنوان ممکن است بر روی تکیه.
خانم گاردینر متعجب و نگران بود ، اما به آنها در حال حاضر نزدیک به صحنه
از لذت سابق او ، هر ایده داد راه را به افسون از خاطره ؛ و او
بیش از حد در اشاره به او مشغول بود
شوهر تمام نقاط جالب توجه در اطراف آن به هر چیز دیگری فکر می کنم.
خسته او به عنوان پیاده روی صبح شده بود آنها زودتر dined از او مجموعه
خاموش دوباره در تلاش از آشنایی سابق خود را ، و شب صرف شد
رضایت از مقاربت پس از سال ها قطع را تمدید کرد.
تکرار در روز بیش از حد پر از علاقه به ترک توجه زیادی الیزابت بودند
برای هر یک از این دوستان جدید ؛ و او چیزی می تواند اما فکر می کنم ، و فکر می کنم با
تعجب ، از نجابت و رفتار آقای دارسی ، و بالاتر از
همه ، از مایل خود او را با خواهر او آشنا است.