Tip:
Highlight text to annotate it
X
جلد سوم
فصل دوم
هیچ بدبختی رخ داده است ، دوباره به جلوگیری از توپ.
این روز نزدیک ، روز فرا رسیده است و بعد از صبح از برخی از تماشای اضطراب ،
فرانک چرچیل ، در همه یقین از خود خود ، رسید Randalls قبل
شام ، و هر چیز در امن بود.
جلسه دوم وجود دارد اما بین او و اما بوده است.
اتاق در قسمت تاج سر بود آن را شاهد -- اما این امر می تواند بهتر از معمول
در جلسه ای در جمعیت.
آقای وستون بسیار جدی در entreaties خود را برای ورود او به محض بوده است
ممکن است پس از خود ، برای هدف گرفتن نظر او به عنوان
اختصاصی و راحتی اتاق قبل از
هر شخص ، دیگر آمد ، که او می تواند او را رد نمی کند ، و باید در نتیجه برخی از صرف
فاصله آرام در شرکت مرد جوان.
او برای انتقال هریت ، و آنها به تاج و تخت در زمان مناسب راند ، Randalls
حزب فقط به اندازه کافی قبل از آنها.
فرانک چرچیل به نظر می رسید در دیده بان شده اند و هر چند او چیز زیادی نمی گویند ، خود را
چشم اعلام کرد که منظور او را به یک شب لذت بخش است.
همه آنها راه می رفت در مورد با هم ، برای دیدن که همه چیز آنطور که باید باشد ، و در درون
چند دقیقه محتویات یکی دیگر از کالسکه ملحق شدند که اما نمی توانست
شنیدن صدای در ابتدا ، بدون تعجب بزرگ.
"! نامعقول اوایل" او رفتن به روی تعجب فریاد زدن ، اما او در حال حاضر در بر داشت که آن را
خانواده ای از دوستان قدیمی ، که رسیدند ، مثل خودش بود ، توسط میل خاص ،
برای کمک به قضاوت آقای وستون ، و آنها
بسیار نزدیک توسط یکی دیگر از حمل از پسرعموهای ، که entreated شده بود پیگیری شدند
آمده با همان حرارت تشخیص اولیه ، در همین ماموریت ، که آن را
به نظر می رسید که اگر نیمی از شرکت به زودی ممکن است
با هم برای هدف از بازرسی مقدماتی جمع آوری می شود.
اما درک است که طعم خود را نه تنها طعم و مزه که در آن آقای وستون وابسته
و احساس ، که مورد علاقه و صمیمی از یک مرد که به حال بسیاری از intimates تا
و معتمدین ، تمایز بسیار برای اولین بار در مقیاس از غرور نیست.
او دوست منش باز خود ، اما کمی کمتر از خوش قلبی باز را ساخته اند
او یک شخصیت بالاتر.-- نیکخواهی عمومی ، اما به طور کلی نه دوستی ،
ساخته شده یک مرد آنچه که او باید باشد.-- او می تواند چنین جاکش.
کل حزب راه می رفت و نگاه کرد ، و دوباره مورد ستایش قرار داد و پس از آن ، از داشتن چیزی
دیگری برای انجام دهید ، تشکیل نوعی از نیمه دایره به دور آتش ، در مختلف خود را رعایت
حالت ، تا دیگر موضوعات شروع شده است ، شدند.
که ، هر چند ممکن ، یک آتش سوزی در شب هنوز هم بسیار لذت بخش است.
اما در بر داشت که این گسل آقای وستون که تعدادی از نمایندگان مستراح
هنوز بزرگتر بود نیست.
آنها در درب خانم بیتس متوقف شده بود ، به استفاده از کالسکه خود را ارائه ، اما
خاله و خواهرزاده بودند به Eltons آورده شده است.
فرانک ایستاده توسط او بود ، اما به طور پیوسته نیست ؛ بی قراری وجود دارد ، که
ذهن نه در سهولت shewed.
او را به دنبال او در مورد رفتن به درب بود ، او صدای تماشای شد
واگن دیگر ، -- بی تاب برای شروع ، و یا ترس که همیشه در نزدیکی او.
خانم التون صحبت می شد.
"من فکر می کنم او در اینجا باید به زودی ، گفت :" او. "من یک کنجکاوی زیادی برای دیدن خانم
التون ، من از او چیزهای زیادی شنیده ام. این نمی تواند طولانی ، من فکر می کنم ، قبل از او
می آید. "
کالسکه شنیده می شد. او در حال حرکت بود بلافاصله ، اما آینده
برگشت ، گفت : "من فراموش کردن است که من آشنا نیست
با او.
من یا آقای التون خانم ندیده است. من هیچ کسب و کار خودم را به جلو است. "
آقای و خانم التون ظاهر شد و همه با لبخند و proprieties به تصویب رساند.
اما خانم بیتس و دوشیزه فرفکس! "آقای وستون گفت ، به دنبال در مورد.
"ما فکر کردیم که شما به آنها را." اشتباه اندک بوده است.
کالسکه برای آنها فرستاده شده بود در حال حاضر.
اما مدت زمان طولانی تر به نظر اولین فرانک خانم التون ممکن است ، چگونه او
تحت تاثیر ظرافت مورد مطالعه از لباس او و لبخند او را از graciousness.
او بلافاصله واجد شرایط خود را به شکل افکار ، با دادن او بسیار مناسب
توجه ، پس از معرفی به حال منتقل می شود.
در چند دقیقه کالسکه بازگشت.-- کسی صحبت از باران.-- «من خواهد شد که
چتر وجود دارد ، آقا ، گفت : "فرانک به پدرش :" خانم بیتس نمی باید
فراموش شده است : "و به دور او رفت.
آقای وستون زیر بود ، اما خانم التون او را بازداشت کردند ، او را با نظر او خشنود و راضی کردن
پسر او ، و غیره سریع او آغاز شد ، که مرد جوان خود را ، هر چند به هیچ
به معنی در حال حرکت به آرامی ، به سختی می تواند شنوایی باشد.
"یک مرد جوان بسیار زیبا در واقع ، آقای وستون.
شما می دانید من صادقانه به شما گفت من باید نظر خودم را تشکیل و من خوشحال هستم که می گویند که
من بسیار با او خوشحال است.-- شما ممکن است مرا باور.
من تعریف هرگز.
من فکر می کنم او یک مرد جوان بسیار خوش تیپ و رفتار او دقیقا همان چیزی را دوست دارم و
تایید -- تا واقعا آقایی ، بدون دست کم بینی و یا puppyism.
شما باید بدانید که من دوست نداشتن قریب به اتفاق به توله سگ -- کاملا وحشت از آنها.
آنها در گرو افرا هرگز تحمل شدند.
نه آقای شیر دادن و نه من تا به حال تا کنون هر صبر با آنها و با استفاده از گاهی
برای گفتن چیزهای بسیار برش! Selina ، که تقریبا به یک اشکال خفیف ، با مته سوراخ
با آنها بسیار بهتر است. "
در حالی که او از پسرش سخن گفت ، توجه آقای وستون زنجیر بود ، اما زمانی که وی به
افرا گراو ، او می تواند در بحر تفکر غوطهور شدن که خانمها فقط ورود به حضور وجود دارد
و با لبخند خوشحال دور باید عجله.
خانم التون تبدیل به خانم وستون. "من هیچ تردیدی نداشته باشید از آن کالسکه ما
با خانم بیتس و جین.
درشکه چی ها و اسب های ما هستند تا بسیار سریع -- من معتقدم که ما رانندگی سریعتر
از هر بدن.-- چه لذت بردن از آن است برای ارسال کالسکه فرد را برای یک دوست --
درک شما خیلی مهربان به عنوان ارائه ،
اما دیگر زمان آن خواهد شد کاملا غیر ضروری.
شما ممکن است بسیار مطمئن من همیشه باید مراقبت از آنها است. "
خانم بیتس و دوشیزه فرفکس ، همراه دو آقایان ، به داخل اتاق راه می رفت ؛
و التون خانم به نظر می رسید آن را به عنوان بسیار وظیفه خود فکر می کنم همان طور که خانم وستون به آنها را دریافت.
حرکات و اشارات و حرکات او ممکن است توسط هر یک که در مثل نگاه درک
اما ، اما کلمات او ، کلمات هر بدن ، به زودی تحت جریان پی در پی از دست داده بودند
خانم بیتس ، که در صحبت کردن در آمد ، و به حال
تحت دقیقه بسیاری از سخنرانی خود به پایان رسید بعد از او در حال وارد شدن به دایره را در بستری
آتش است. با درب باز کرد او شنیده می شد ،
بسیار از شما ملزم -- هیچ بارش باران در همه.
چیزی برای مشخص وجود ندارد. من برای خودم اهمیتی نمی دهند.
کاملا ضخیم کفش. و جین اعلام کرد -- خوب -- (او به محض
در داخل درب بود) خوب!
درخشان در واقع -- این ستودنی است -- خوبی ساختگی ، بر من
کلمه است. هیچ چیز مایل.
نمی توانست آن را تصور.-- تا به خوبی روشن -- جین ، جین ، نگاه -- آیا شما
همیشه هر چیزی را ببینید؟ آه! آقای وستون ، شما واقعا باید به حال داشته باشند
چراغ علاءالدین.
خوب استوکس خانم که اتاق خود را نمی دانند.
من او را دیدم که من در آمد ، او در ورودی ایستاده بود.
'اوه! استوکس خانم ، 'گفت : من -- اما من تا به حال نه زمان".
او در حال حاضر توسط خانم وستون ملاقات.-- "بسیار خوب ، من از شما تشکر می کنم ، چیه خانوم.
من امیدوارم که شما بسیار خوب است.
بسیار خوشحالم که آن را بشنود. پس ترس شما ممکن است سردرد --
از دیدن شما به توسط عبور بنابراین اغلب ، و دانستن چه حد مشکل شما باید.
بسیار خوشحال آن را بشنوند واقع است.
آه! التون خانم عزیز ، بنابراین برای حمل به شما موظف -- هم عالی.
جین و من کاملا آماده. نگه داشتن اسب یک لحظه نیست.
راحت ترین کالسکه.--! و من مطمئن هستم به لطف ما به خاطر شما ، خانم
وستون ، در آن نمره است.
خانم التون ترین مهربانی فرستاده بود جین توجه داشته باشید ، و یا ما باید شده اند.-- اما دو جمله
ارائه می دهد در یک روز -- همسایگان از جمله هرگز.
من به مادرم گفت ، "پس از کلمه من چیه خانوم --.'
با تشکر از شما ، مادر من است که قابل ملاحظه است. رفته به آقای Woodhouse.
من ساخته شده شال خود را به او -- برای شب گرم -- جدید شال های بزرگ خود را -- خانم
عروسی حاضر دیکسون است.-- خیلی مهربان او را به مادرم فکر می کنم!
خریداری Weymouth ، شما می دانید -- MR. انتخاب دیکسون.
سه نفر دیگر ، جین می گوید که آنها در مورد برخی هم تردید وجود دارد.
سرهنگ کمپبل و نه ترجیح زیتون.
عزیزم جین ، آیا مطمئن هستید که شما پای خود را خیس نمی -- اما یک قطره یا دو بود ، اما من
بنابراین ترس : -- اما آقای فرانک چرچیل بود تا بی نهایت -- و یک تشک به مرحله وجود دارد
بر -- من باید شدید خود را فراموش کرده ام هرگز
ادب.-- آه! آقای فرانک چرچیل ، من باید به شما عینک مادر من بگویید
هرگز در گسل از سال شده است و پرچ آمد هرگز دوباره.
مادر من اغلب خوب طبیعت صحبت میکند.
آیا او نیست ، جین -- آیا ما نمی اغلب صحبت از آقای فرانک چرچیل -- آه! اینجا دوشیزه
Woodhouse.-- عزیز خانم Woodhouse ، چگونه می توانم شما انجام -- خوب من از شما متشکرم ، خوبی.
این دیدار کاملا در زمین پری -- چنین تحولی -- باید تعریف نیست ، من
می دانم (eyeing اما بیشتر complacently) -- که می شود بی ادب -- اما پس از کلمه من ، خانم
Woodhouse ، شما نگاه -- چگونه دوست دارید
مو جین -- شما یک قاضی.-- او خودش است.
کاملا شگفت انگیز به او موهایش را -- آرایشگر از لندن من فکر می کنم می تواند.-- آه!
دکتر هیوز من اعلام می کنم -- و خانم هیوز.
باید بروید و صحبت با دکتر و خانم هیوز برای یک لحظه.-- چگونه شما؟
چگونه می توانم به شما -- بسیار خوب ، من از شما تشکر می کنم. این است لذت بخش است ، آن را نمی -- از کجا "
جناب آقای ریچارد -- آه! او وجود دارد.
مزاحم او نیست. بهتر به کار صحبت کردن را به جوانان
بانوان.
چگونه شما انجام دهد ، آقای ریچارد -- من به شما شاهد روز دیگر شما را از طریق این شهر سوار --
Otway خانم ، من اعتراض -- و خوب آقای Otway و دوشیزه Otway و کارولین دوشیزه.-- چنین
میزبان از دوستان -- و آقای جورج و آقای آرتور -- چگونه شما انجام دهد؟
چگونه می توانم از همه شما -- بسیار خوب ، من بسیار از شما سپاسگزارم.
هرگز بهتر از.-- آیا من نمی شنیدن یکی دیگر از کالسکه -- چه کسی می تواند این -- به احتمال بسیار زیاد
Coles شایسته.-- پس از سخن من این است که جذاب به ایستادن در مورد در میان چنین
دوستان!
و آتش شریف -- من کاملا بوداده. بدون قهوه ، شما تشکر می کنم ، برای من -- را هرگز
قهوه.-- کمی چای اگر شما لطفا ، آقا ، و خداحافظ -- هیچ عجله -- آه! در اینجا به آن می آید.
همه چیز خیلی خوب است! "
فرانک چرچیل بازگشت به ایستگاه خود را با اما و به محض خانم بیتس آرام ،
او خودش لزوما overhearing گفتمان التون خانم و دوشیزه
فرفکس ، که راه کمی پشت سر او ایستاده بودند.-- او اندیشمندانه بود.
آیا او overhearing بیش از حد ، او نمی تواند تعیین.
پس از تعریف خوب بسیاری به جین در لباس و نگاه خود را ، تعریف بسیار
بی سر و صدا و به درستی شکل گرفته ، خانم التون آشکارا مایل بود که به قدردانی
خودش -- و آن بود ، "چگونه دوست دارید من
لباس شب -- چگونه پیرایش من دوست دارید -- چگونه رایت انجام می شود موی من "-- با دیگر بسیاری از
سوالات نسبی ، همه با ادب بیمار پاسخ داده است.
سپس خانم التون گفت ، "هیچ کس نمی تواند فکر می کنم کمتر از لباس به طور کلی از من -- ولی
بر اساس چنین به مناسبت عنوان این ، هنگامی که چشم هر بدن بسیار بر من ، و در
تعریف به Westons -- که من هیچ
شک دادن این توپ عمدتا به من افتخار انجام -- من نمی مایل به پایین تر از
دیگران است.
و من مروارید بسیار کمی در اتاق به جز من.-- بنابراین فرانک چرچیل است
رقصنده سرمایه ، من درک می کنم.-- خواهیم دید اگر سبک ما کت و شلوار.-- جریمه مرد جوان
قطعا فرانک چرچیل.
من او را دوست دارم خیلی خوب است. "
اما در این لحظه فرانک شروع به صحبت کردن در چنان نیرومند است که می تواند اما نه تصور
او تمجید خود شنید بود و نمی خواست به شنیدن بیشتر -- و صدای
بانوان شدند در حالی که غرق ، تا
یکی دیگر از تعلیق آورده دوباره زنگ خانم التون مجزا جلو.-- آقای التون
به تازگی به آنان پیوستند ، و همسرش بود exclaiming ،
"آه! شما به ما در گذشته ، شما ، در انزوا ما -- من این لحظه بود
گفتن جین ، من فکر کردم شما می توانید شروع به بشارت ما بی تاب است. "
"جین"! -- تکرار فرانک چرچیل ، با نگاه از تعجب و نارضایتی.-- "است که
آسان -- اما خانم فرفکس آن را رد نمی کند ، گمان می کنم ".
: : "چگونه دوست دارید خانم التون؟" اما در نجوا گفت.
"نه در همه." "شما ناسپاس بوده است."
"ناسپاس -- به نظر شما چه معنی است؟"
سپس در حال تغییر از اخم به لبخند -- "نه ، به من بگو -- من نمی خواهم بدانید که چه چیزی
شما معنی.-- پدر من کجاست؟ -- وقتی ما به آغاز رقص "؟
اما به سختی می تواند او را درک ، او در طنز عجیب و غریب به نظر می رسید.
او راه می رفت برای پیدا کردن پدرش ، اما به سرعت دوباره با هر دو آقا و خانم
وستون.
او با آنها در یک سرگشتگی کوچک ، که باید قبل از اما گذاشته ملاقات کرد.
این فقط به خانم وستون اتفاق افتاده که خانم التون باید خواسته می شود برای شروع توپ ؛
که او را از آن انتظار می رود که با تمام خواسته های خود را از دادن اما که مداخله
تمایز.-- اما شنیده حقیقت غم انگیز با شکیبایی است.
و آنچه ما به انجام یک شریک مناسب برای او؟ "آقای وستون گفت.
"او خواهد شد فکر می کنم فرانک باید او را بپرسید."
فرانک تبدیل فورا اما ، به وعده سابق او ادعا ؛ و به خود افتخار
درگیر مرد ، که پدر خود را نگاه بسیار کامل خود را در طرفداری از -- و آن
به نظر می رسد که خانم وستون او مایل
رقص با التون خانم خود ، و کسب و کار خود را برای کمک به او را متقاعد
به آن ، که خیلی زود انجام شد.-- آقای وستون و خانم التون رهبری راه ، آقای
فرانک چرچیل و دوشیزه Woodhouse به دنبال.
اما باید تسلیم برای ایستادن دوم به خانم التون ، اگر چه او همیشه در نظر گرفته بود
به عنوان peculiarly توپ برای او.
این تقریبا به اندازه کافی به او را از ازدواج فکر می کنم.
خانم التون به حال بدون شک این مزیت ، در این زمان ، در بطالت به طور کامل
احساس خشنودی و برای هر چند او با فرانک چرچیل آغاز خواهد شد در نظر گرفته شده بود ، او نمی توانست
توسط تغییر از دست بدهند.
آقای وستون ممکن است پسرش برتر.-- با وجود این RUB کمی ، با این حال ، اما
لبخند بر لب با لذت ، خوشحال به طول محترم از مجموعه آن را به عنوان
تشکیل ، و احساس که او تا به حال بسیاری از
ساعت پس از جشن غیر معمول پیش از او.-- او بیشتر توسط آقای نایتلی آشفته نیست
رقص بیش از هر چیز دیگری.-- او وجود دارد ، در میان standers ، جایی که او باید
نه ، او باید به رقص ، -- و نه
classing خود را با شوهر ، و پدران و بی صدا ، بازیکنان ، که بودند
تظاهر به احساس علاقه به رقص تا لاستیک های خود ساخته شد ، -- تا جوان
به او نگاه -- او نمی توانست ظاهر
به مزیت بیشتری شاید به هر جا ، از جایی که او خود قرار داده بود.
قد بلند او ، محکم ، شکل ، درست در میان فرم های حجیم و دولا شدن شانه ها از
مردان سالخورده بود مانند اما احساس می باید چشم هر بدن در قرعه کشی و مگر او
شریک زندگی خود ، یکی در میان وجود ندارد
ردیف کامل از مردان جوان که می تواند در مقایسه با او.-- او نقل مکان کرد و چند قدم
نزدیکتر ، و آن چند مرحله به اندازه کافی در اقامنشانه شیوه ای ثابت بودند ، با
چه فضل طبیعی ، او باید رقصید ،
او اما مشکل.-- هر گاه او لحظه چشم خود ، او را مجبور به
لبخند ، اما به طور کلی او به دنبال قبر.
او خواست او می تواند سالن رقص را بهتر عشق ، و می تواند مانند فرانک چرچیل بهتر.-- او
به نظر می رسید اغلب او را مشاهده است.
او باید خودش تملق گفتن نیست که او از رقص او ، اما اگر او بودند
انتقاد از رفتار او ، او احساس نمی ترسند.
هیچ چیز مانند لاس زنی بین او و شریک زندگی او وجود دارد.
آنها بیشتر شبیه به دوستان شاد ، آسان به نظر می رسید ، نسبت به دوستداران.
که فرانک چرچیل فکر کمتر از او نسبت به او انجام داده بودند ، بی چون و چرا بود.
توپ اقدام خوش. اضطراب مراقبت ، توجه های پی در پی
خانم وستون ، نه پرتاب دور است.
هر بدن خوشحال به نظر می رسید ، و ستایش از یک توپ لذت ، که به ندرت
اعطا تا پس از یک توپ متوقف می شود ، بارها و بارها در بسیار داده شد
از وجود این آغاز است.
بسیار مهم است ، رویدادهای بسیار قابل ثبت ، آن را بهره وری از چنین بود
جلسات معمولا.
شد وجود دارد ، با این حال ، که اما فکر چیزی از.-- دو رقص گذشته قبل از
شام آغاز شد و هریت تا به حال هیچ شریک -- تنها بانوی جوان نشسته
پایین ، -- و به همین ترتیب برابر تا کنون شده است
تعداد رقصندگان ، که چگونه می تواند وجود داشته باشد هر یکی رها تعجب بود -- اما
اما تعجب کاهش به زودی پس از آن ، دیدن آقای التون sauntering مورد.
او هریت بپرسید رقص اگر آن را ممکن است برای اجتناب شود : او مطمئن بود
او -- و او انتظار داشتم که او را هر لحظه به فرار به داخل اتاق کارت.
فرار ، با این حال ، طرح خود نیست.
او به بخشی از اتاق که در آن جانشین ها توسط جمع آوری شد آمد ، صحبت کرد به برخی از
و در مورد در مقابل آنها راه می رفت ، تا اگر به نشان آزادی خود را ، و وضوح خود را از
حفظ آن است.
او گاهی اوقات به طور مستقیم قبل از اینکه خانم اسمیت ، یا صحبت کردن با کسانی که حذف نمی
به او نزدیک بودند.-- اما آن را دیدم.
او هنوز رتبهدهی نشده است رقص او کار خود را از پایین ، و به حال
در نتیجه اوقات فراغت را به نگاه به اطراف ، و او با تنها چرخش سر خود را کمی آن را دیدم
تمام.
هنگامی که او در نیمه راه تا مجموعه ، کل گروه دقیقا پشت سر او بودند ، و او
که دیگر اجازه می دهد چشمان خود را به تماشا ، اما آقای التون بود بسیار نزدیک است ، که او شنیده
هر هجا از یک گفتگو است که فقط
سپس محل را بین او و خانم وستون صورت گرفت و او درک کرد که همسرش ،
که ایستاده بود بلافاصله بالاتر از او ، نه تنها گوش دادن بود ، اما حتی
او را تشویق شده توسط نگاهها قابل توجه.--
مهربان ، ملایم خانم وستون ، صندلی خود را ترک کرده بودند تا به او ملحق و می گویند : "آیا نمی
رقص ، آقای التون؟ "که پاسخ بی درنگ او بود ، گفت :" اغلب به آسانی ، خانم وستون ، اگر
شما با من می رقصند. "
"-- آه! -- من به شما یک شریک بهتری نسبت به خودم.
من هیچ رقاص هستم. "
"اگر خانم گیلبرت مایل به رقص ، گفت :" او ، "من باید خوشوقتی بسیار است ، من مطمئن هستم --
، هر چند که شروع به احساس خودم و نه قدیمی ازدواج مرد ، و رقص من
روز بیش از آن را به من بسیار بزرگ
لذت بردن در هر زمان برای ایستادن با یک دوست قدیمی مانند گیلبرت خانم. "
"خانم گیلبرت به این معنا را به رقص ، اما وجود دارد یک بانوی جوان رها که من
باید بسیار خوشحالم برای دیدن رقص -- خانم اسمیت "
"خانم اسمیت -- اوه --! به حال مشاهده نشده است.-- شما بسیار مهربان -- و اگر من نبودند
قدیمی ازدواج مرد.-- اما چند روز رقص من ، خانم وستون هستند.
شما ببخشید.
هر چیز دیگری باید خوشحال به انجام ، در فرمان خود را -- اما روز رقص من
هستند. "
خانم وستون گفت نه بیشتر ، و اما می تواند با آنچه تعجب تصور و
ریاضت او باید به صندلی خود بازگشت.
این آقای التون بود! مهربان ، مهربان ، مهربان آقای التون.-- او دور نگاه
لحظه ، او آقای نایتلی در فاصله کمی پیوسته بودند ، و خود را تنظیم
برای گفتگو حل و فصل شده ، در حالی که لبخند از سرور و نشاط بالا گذشت بین او و همسرش است.
او نمی خواهد دوباره نگاه کنید. قلب او در تب و تاب بودن ، و او می ترسید او
صورت ممکن است به عنوان گرم است.
در لحظه ای دیگر دید شادتر او را گرفتار -- MR. هریت نایتلی منجر به
مجموعه -- هرگز او ، بیشتر متعجب شده ، به ندرت بیشتر خوشحال ، از آن
فوری.
او تمام لذت و قدردانی شد ، هر دو برای هریت و خودش ، و مدت زمان طولانی تر می شود
تشکر از او و هر چند بیش از حد دور را برای سخنرانی ، تشویق کردن او زیاد است ، گفت : به محض
او می تواند چشم خود را دوباره گرفتن.
رقص او ثابت می شود فقط به آنچه او آن را معتقد بودند ، بسیار خوب و هریت
به نظر می رسید تقریبا بیش از حد خوش شانس ، اگر آن را برای دولت بی رحمانه از چیزهایی بوده است
قبل از آن ، و برای لذت بردن بسیار کامل
و خیلی حس بالایی از تمایز است که ویژگی های شاد خود را اعلام کرد.
بود نه پرتاب دور است در او ، او را محدود بالاتر از همیشه ، قسمت های پایین تر پرواز
میانه ، و در یک دوره مستمر از لبخند بود.
آقای التون به کارت اتاق عقب نشینی کرده بود ، به دنبال (اما قابل اعتماد است) بسیار احمقانه است.
او فکر نمی کنم او کاملا به عنوان همسر خود سخت ، هر چند در حال رشد بسیار شبیه او ؛ --
او صحبت کرد برخی از احساسات خود ، با رعایت با صدای رسا به شریک زندگی خود را ،
"نایتلی از روی ترحم روی فقیر کمی خانم اسمیت گرفته -- بسیار خوش مزاج ، من اعلام می کنم."
شام اعلام شد.
این حرکت آغاز شد و خانم بیتس ممکن است از آن لحظه ، شنیده بدون
وقفه ، تا او که در جدول نشسته و گرفتن تا قاشق خود را.
"جین ، جین ، عزیز جین من ، که در آن شما -- در اینجا گردنپوش شماست.
خانم وستون مستلزم به شما در گردنپوش خود را قرار دهید.
او می گوید ترس وجود خواهد داشت پیش نویس در گذرگاه ، هر چند همه چیز
انجام شده است -- یک درب میخ -- مقدار پوشش حصیری -- عزیز جین من ، در واقع
شما باید.
آقای چرچیل ، آه! شما بیش از حد مهربان! چگونه به خوبی آن را به شما قرار دادن در -- تا احساس خشنودی کند!
در واقع رقص عالی -- بله ، عزیزم ، من فرار خانه ، همان طور که گفتم من باید ، برای کمک به
grandmama به رختخواب ، و دوباره ، و هیچ کس به من از دست رفته.-- بدون گفتن
یک کلمه ، فقط به عنوان من به شما گفتم.
Grandmama خوبی بود ، شب دلربا با آقای Woodhouse ، یک مقدار گسترده ای از
چت ، و تخته نرد چای.-- طبقه پایین ساخته شده بود ، بیسکویت و سیب های پخته و
شراب قبل از او دور آمد : شانس شگفت انگیز در
برخی از او می اندازد و او اطلاعات زیادی در مورد شما نپرسید ، چگونه شما را سرگرم بودند ،
و که به شرکای خود شدند.
! آه گفت : من ، من باید جین ممانعت نیست ؛ من رقص خود را با آقای جورج Otway سمت چپ ؛
او عشق را به شما همه چیز در مورد خودش را به فردا بگویید : اولین شریک او بود
آقای التون ، من نمی دانم که بعدی خود ، بپرسید شاید آقای ویلیام کاکس. '
عزیزم آقا ، شما بیش از حد مهربان.-- آیا هیچ کس شما را نه نه -- من هستم
درماندگی نیست.
آقا ، شما در حال ترین نوع است.
پس از سخن من ، جین بر روی یک بازو ، و از سوی دیگر -- توقف ، توقف ، به ما ایستادن دهید
کمی به عقب ، خانم التون رفتن ، التون خانم عزیز ، چه ظریف او به نظر می رسد -- زیبا!
توری -- در حال حاضر ما همه در قطار او را دنبال کنید.
کاملا ملکه شب -- خب ، در اینجا ما در گذشت.
دو مرحله ، جین ، مراقبت از دو مرحله است.
آه! نه ، اما یکی وجود دارد.
خوب ، من متقاعد شد دو وجود دارد. بسیار عجیب و غریب!
من متقاعد شده بود دو وجود دارد ، و اما یکی وجود دارد.
من هر چیز برابر به راحتی و سبک شاهد -- شمع در همه جا.-- من بود
گفتن شما را از grandmama ، جین ، -- ناامیدی کمی وجود دارد.-- پخته
سیب و بیسکویت ، عالی خود را در
راه ، شما می دانید ، اما راگوی گوشت پرنده ظریف از تیموس حیوانات جوان و برخی از مارچوبه وجود دارد
در ابتدا به ارمغان آورد ، و خوب آقای Woodhouse ، مارچوبه فکر نمی کاملا
آب پز به اندازه کافی ، آن را همه دوباره.
در حال حاضر هیچ چیز grandmama را دوست دارد بهتر از دنبلان و مارچوبه وجود دارد -- بنابراین او
نه نا امید ، اما ما موافقت کرد که نمی توانیم از آن صحبت می کنند به هر بدن ، به خاطر ترس از
خود را گرفتن دور عزیز خانم Woodhouse ،
که می شود بسیار نگران -- خب ، این درخشان!
من همه شگفتی! نمی توانست تصور هر چیز -- اسراف و ظرافت چنین --!
هیچ چیز دیده می شود مانند آن از -- خوب ، که در آن باید به ما نشسته؟ که در آن باید به ما نشستن؟
هر جا ، به طوری که جین در پیش نویس نیست.
من نشسته است از بی نتیجه است. آه! آیا این سمت به من توصیه کنید؟ -- خب ، من
مطمئن ، آقای چرچیل -- تنها به نظر می رسد بیش از حد خوب -- اما همانطور که شما لطفا.
آنچه شما را در این خانه مستقیم می تواند اشتباه.
گرامی جین ، چگونه باید ما همیشه در بحر تفکر غوطهور شدن نیمی از ظروف را برای grandmama؟
سوپ بیش از حد!
برکت دهد به من! من باید کمک کرد تا به زودی ، اما
بوی عالی ترین ، و من می توانم شروع کمک کنند. "
اما تا به حال هیچ فرصت صحبت به آقای نایتلی تا پس از شام ، اما ، هنگامی که آنها
شد همه در سالن رقص دوباره ، چشم او او را دعوت به آمدن به او بسیار و
شود تشکر شده است.
او در هرزگی او از رفتار آقای التون گرم ؛ unpardonable شده است
خشونت در رفتار ، و خانم التون به نظر می رسد همچنین سهم به علت از سرزنش است.
"آنها در هدف زخمی بیشتر از هریت ، گفت :" او.
"اما ، به همین دلیل است که آنها دشمنان خود را؟"
او با نفوذ خندان بودند و ، در دریافت بدون پاسخ ، افزود : "او باید
با شما عصبانی نمی شود ، من شک دارم ، هر کاری که ممکن است.-- که گمان ، شما
می گویند هیچ چیز ، البته ، اما اعتراف ، اما ، که شما می خواهید او را به ازدواج هریت ".
"من ، پاسخ اما ،" و آنها می توانند به من ببخش. "
او سرش را تکان داد ، اما لبخند زیاده روی با آن وجود دارد ، و او فقط گفت ،
"من باید به شما چوبکاری کردن نیست. من شما را ترک بازتاب خود را. "
"آیا می توانید با چاپلوسان چنین به من اعتماد -- آیا روح بیهوده من همیشه به من بگویید من هستم
اشتباه است؟ "
"روح نه بیهوده است ، اما روح جدی شما.-- اگر یکی از شما اشتباه منجر ، من مطمئن هستم
از سوی دیگر به شما می گوید از آن است. "" من خود خودم را به طور کامل
اشتباه در آقای التون.
littleness در مورد او وجود دارد که شما را کشف ، و که من و من بود
به طور کامل خود را در عشق با هریت متقاعد شده است.
آن را از طریق یک سری از اشتباهات عجیب و غریب بود! "
و در عوض تصدیق خود را به بسیار ، من به شما عدالت برای گفتن ،
شما که می توانست برای او انتخاب بهتر از او برای خود انتخاب.-- هریت
اسمیت تا به برخی از کیفیت درجه اول ، که خانم التون کاملا بدون است.
ساده ، بی تزویر ، بی تزویر دختر -- بی نهایت به توان توسط هر مرد ترجیح داده
حس و طعم به یک زن را به عنوان خانم التون.
هریت معاشرت بیشتر از من انتظار می رود که من پیدا کردم. "
اما به شدت احساس خشنودی شد.-- آنها با شلوغی آقای وستون قطع شد
درخواست هر بدن شروع به رقص دوباره.
"بیا Woodhouse دوشیزه ، دوشیزه Otway ، دوشیزه فرفکس ، آنچه شما انجام -- بیا
اما ، اصحاب خود را به عنوان مثال. هر بدن تنبل!
هر بدن در خواب! "
"من آماده ام ، گفت :" اما ، "هر زمان که من می خواستم."
"چه کسی می توانید به رقص با؟ پرسید :" آقای نایتلی.
او لحظه ای تردید ، و سپس پاسخ داد : "با شما ، اگر شما از من بپرسید."
"شما؟" گفت که او ، ارائه دست خود را. "در واقع من خواهد شد.
شما shewn کرده اند که شما می توانید رقص ، و شما می دانید ما واقعا نمی بسیار و برادر
خواهر به عنوان به آن را در همه نادرست است. "" خواهر و برادر! نه ، در واقع.