Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل نمایش نتایج : XLIII
بقیه داستان ما به زودی گفته شده است.
جورج شلبی ، علاقه مند ، به عنوان هر انسان دیگر و جوان ممکن است ، توسط عاشقانه
حادثه ، هیچ کمتر از احساس بشریت در درد به ارسال به Cassy
لایحه فروش الیزا ، که تاریخ و
نام همه با دانش خود را از واقعیت منطبق ، و احساس بدون شک بر
ذهن او را به عنوان هویت به کودک خود. باقی ماند در حال حاضر فقط برای او را برای ردیابی
راه فراریان.
مادام د Thoux و او ، در نتیجه با هم تصادفی مفرد کشیده
بخت و اقبال خود ، اقدام بلافاصله به کانادا ، و شروع یک تور از پرس و جو در میان
ایستگاه ها ، که در آن فراریان زیادی را از بردگی در آن قرار دارد.
در Amherstberg که آنها پیدا کردند مبلغ مذهبی که با آنها جورج و الیزا گرفته بود
سرپناه ، در بدو ورود اول خود را در کانادا و از طریق او را برای ردیابی فعال شد
خانواده را به مونترال.
جورج و الیزا در حال حاضر شده بود و پنج سال آزاد است.
جورج شغل ثابت در مغازه ماشین آلات شایسته ، که در آن او پیدا کرده بود
کسب درآمد پشتیبانی صالح برای خانواده اش ، که در این زمان بوده است
علاوه بر این یکی دیگر از دختر ، افزایش یافت.
هری کوچولو -- یک پسر خوب روشن -- به یک مدرسه خوب شده بود قرار داده ، و بود از ساختن سریع
مهارت در دانش.
کشیش ارزش ایستگاه ، در Amherstberg ، که در آن جورج برای اولین بار فرود آمدند ،
بسیار علاقه مند به اظهارات مادام د Thoux و Cassy ، که او به همراه داشت
به solicitations از سابق ، به
همراه آنها به مونترال ، در جستجوی خود را ، -- او را تحمل همه هزینه
اکسپدیشن.
صحنه در حال حاضر به آپارتمان شسته و رفته کوچک ، تغییرات ، در حومه مونترال ؛
زمان ، عصر.
آتش شاد blazes بر روی اجاق است ، چای ، جدول ، تحت پوشش با پارچه پوشیده از برف ،
آماده است برای غذای شب به.
در یک گوشه ای از اتاق یک میز پوشیده از پارچه سبز ، که در آن بود
باز کردن نوشتن ، روی میز ، قلم ، کاغذ ، و بیش از آن یک قفسه کتاب به خوبی انتخاب شده.
این مطالعه جرج بود.
همان اشتیاقی برای بهبود خود ، که به رهبری او را به سرقت هنرهای بسیار پرطرفدار
خواندن و نوشتن ، در میان همه زحمت میکشند و discouragements اوایل زندگی خود ، هنوز هم
رهبری او را به اختصاص تمام اوقات فراغت خود به خود کشت.
او در این زمان حاضر ، در جدول نشسته ، و یادداشت ها از یک حجم از
کتابخانه خانواده او شده است خواندن.
"بیا ، جورج ، می گوید :" الیزا "شما بوده ام رفته در تمام طول روز است.
آیا قرار دادن آن کتاب ، و بحث اجازه دهید ، در حالی که من چای ، -- ".
و ثانیه الیزا کمی تلاش ، توسط toddling به پدر خود و تلاش برای
کتاب را از دست خود را بکشد ، و نصب خود بر روی زانو خود را به عنوان یک جایگزین.
"O ، جادوگر کمی! می گوید :" جورج ، بازده ، به عنوان ، در چنین شرایطی ، انسان
همیشه باید. "درست است ، می گوید : الیزا ، به عنوان او آغاز می شود
به قطع یک قرص نان.
کمی مسن تر او به نظر می رسد ، او را تشکیل می فولر کمی و هوا او را بیشتر matronly از از زمانی بسیار دور ؛
اما آشکارا به عنوان یک زن قانع و شاد لازم باشد.
"هری ، پسر من ، چطور در آن مبلغ ، امروز می گوید :" جورج ، به عنوان او گذاشته او
زمین بر روی سر پسرش را.
هری فر طولانی خود را از دست داده است ، اما او می تواند از آن چشم و مژه ها را از دست بدهد هرگز ، و
که خوب ، ابرو با حروف درشت ، که گر با پیروزی او به عنوان پاسخ ، "من این کار را کرد ، هر
کمی از آن ، خودم ، پدر ، و هیچ کس به من کمک کردند "!
"درست است ، می گوید پدرش" خودتان بستگی دارد ، پسر من است.
شما باید شانس بهتر از همیشه پدر فقیر خود را به حال. "
در این لحظه ، در درب رپ وجود دارد ، و الیزا می رود و به آن باز می شود.
خوشحال -- "چرا! این شما "-- خواستار شوهرش و کشیش خوب
Amherstberg استقبال است. دو زن با او وجود دارد ، و
الیزا آنها را می پرسد به نشستن.
در حال حاضر ، در صورتی که حقیقت باید گفته شود ، کشیش صادقانه به یک برنامه کمی تنظیم شده بود ،
که بر طبق آن ، این امر خود را توسعه و راه اندازی شده است ، همه به
بسیار با احتیاط و عاقلانه ترغیب هر
دیگر به بگذار همه چیز ، جز بر اساس به ترتیب قبل.
بهت و حیرت انسان خوب چه بود ، بنابراین ، فقط به او به motioned بود
خانم ها شما را برای نشستن و گرفتن او جیب ، دستمال برای پاک کردن دهان خود ، به طوری
به عنوان به سخنرانی مقدماتی خود را در ادامه
نظم خوب است ، زمانی که مادام د Thoux ناراحت کل طرح ، با پرتاب سلاح خود را در اطراف
گردن جورج ، و اجازه دادن به همه را در یک بار ، گفت : "O ، جورج! آیا شما می دانید من؟
من خواهر امیلی. "
Cassy خودش نشسته بود composedly تر از آن ، و در بخشی خود را انجام بسیار
خوب ، حال الیزا نیست کمی به طور ناگهانی پیش از او در شکل عبارت ظاهر شد و
فرم ، هر رئوس مطالب و حلقه ، فقط به عنوان دخترش بود زمانی که وی به تاریخ و زمان آخرین او را دیدم.
چیزی که کمی در چهره اش peered و Cassy او را گرفتار در آغوش او ، فشرده
او را به اغوش حمل کردن او ، گفت : آنچه در حال حاضر او واقعا معتقد بودند : "عزیزم ، من
مادر شما! "
در واقع ، آن ماده مزاحم برای انجام دقیقا در جهت مناسب بود ، اما خوب
کشیش ، در گذشته ، موفق به گرفتن همه آرام ، و ارائه سخنرانی
او که با آن برای باز کردن در نظر گرفته شده بود
تمرینات ، و در آن ، در گذشته ، او موفق شد به طوری که تمام مخاطبان خود را
گریه در مورد او به شیوه ای بودند که باید برای راضی کردن هر سخنور ، باستانی یا
مدرن است.
آنها با هم زانو زد ، و مرد خوب دعا -- برای برخی از احساسات وجود دارد
آشفته و پر سر و صدا ، که آنها می توانند بقیه تنها با ریخته شدن را به اغوش حمل کردن از
قادر متعال عشق ، -- و پس از آن ، در حال بالا رفتن ،
خانواده جدید پیدا شده در آغوش یکدیگر ، با اعتماد مقدس به او ، که از خطر چنین
و خطرات و راههای چنین ناشناخته ، آنها را آورده بود با هم.
توجه داشته باشید کتاب مبلغ ، میان فراریان کانادا ، حاوی غریبه حقیقت
تر از داستان است.
چگونه می توانید آن را در غیر این صورت ، هنگامی که یک سیستم حکمفرماست که whirls خانواده ها و پراکنده
اعضای آنها ، به عنوان whirls باد و پراکنده برگ از پاییز؟
در سواحل این کشور پناه ، مانند ساحل ابدی ، اغلب دوباره متحد ، در خوشحال
صمیمیت و همدلی ، قلب که برای سال های طولانی سوگواری یکدیگر به عنوان از دست داده است.
و تحت تاثیر قرار فراتر از بیان حرارت است که هر تازه وارد
در میان آنها است ملاقات نمود ، اگر ، شاید ، ممکن است بشارت مادر ، خواهر ، فرزند و یا به ارمغان بیاورد
همسر ، هنوز هم از دست رفته را در سایه برده داری مشاهده است.
اعمال قهرمانی شکل دراورده شده در اینجا بیشتر از کسانی که عشق و رومانس هم ، هنگامی که شکنجه را نادیده می گیرند ، و
با braving مرگ خود ، فراری به طور داوطلبانه موضوعات راه خود را دوباره به
ترور و خطرات آن سرزمین تاریک ، که
او ممکن است خواهر او ، و یا مادر ، یا زن.
یک مرد جوان ، از آنها مبلغ به ما گفت : دو بار دوباره دستگیر شده است ، و رنج
راه راه شرم آور به خاطر شجاعت خود ، دوباره فرار کرده بود و ، در نامه ای که ما
شنیده خوانده شده می گوید ، دوستان او که او
رفتن به عقب سومین بار است که او ممکن است ، در گذشته را دور خواهر او.
آقا خوب من ، این مرد یک قهرمان یا مجرم است؟
شما نمی همان اندازه برای خواهر شما؟
و می تواند او را سرزنش شما؟ اما ، به دوستان ما ، که ما آنها را ترک بازگشت
پاک کردن چشم خود را ، و دوره نقاهت خود را از شادی بیش از حد بزرگ و ناگهانی است.
آنها در حال حاضر در سراسر هیئت مدیره اجتماعی نشسته و در حال گرفتن قطعا
معاشرت و تنها که Cassy ، که نگه می دارد کمی الیزا در آغوش او ، گاهی اوقات
فشردن چیزی که کمی در شیوه ای که
و نه او را astonishes و obstinately حاضر به دهان او پر شده با کیک
به میزان -- یکی از خواسته های کمی ، متهم ، کودک و نه در شگفتی ،
که او چیزی بهتر از کیک ، می کند و آن را می خواهم.
و ، در واقع ، در دو یا سه روز ، از جمله تغییر بیش از Cassy تصویب می رسد ، که ما
خوانندگان به ندرت او را می دانیم.
بیان نومیدی ، و دارای چشمان فرو رفته چهره اش راه به یکی از اعتماد ملایم داده بود.
او به نظر می رسید غرق ، در یک بار ، به اغوش حمل کردن از خانواده ، و آنهایی که کمی
به قلب او ، به عنوان چیزی که مدت ها به حال صبر کردم.
در واقع ، او را دوست دارم به نظر می رسید به جریان به طور طبیعی به الیزا کمی نسبت به او
دختر خود را برای او تصویر دقیق و بدن کودک از او از دست داده بود.
یکی از کم یک پیوند بین مادر و دختر گل و بلبل بود ، از طریق آنها بزرگ شده
acquaintanceship و محبت است.
ثابت الیزا ، تقوا سازگار باشد ، تنظیم شده توسط خواندن مداوم از کلمه مقدس ،
او راهنمای مناسب را درهم شکست و ذهن مادرش خسته است.
Cassy در یک بار ، و با روح کل خود را به همراه داشت ، به هر نفوذ خوب و شد
مؤمن و مناقصه مسیحی.
پس از یک یا دو روز ، مادام د Thoux به خصوص از او به برادرش گفت :
امور.
مرگ از شوهرش او را ترک کرده بود و ثروت فراوان ، که او سخاوتمندانه پیشنهاد
برای به اشتراک گذاشتن با خانواده.
وقتی او پرسید : جورج چه راه او بهتر می تواند آن را اجرا می کنند برای او ، او جواب داد : "بده
من آموزش و پرورش ، امیلی ، که همواره آرزوی قلبی من است.
سپس ، من می توانم تمام استراحت انجام "
در شور و مشورت بالغ ، آن است که کل خانواده باید ، تصمیم گرفتند که برای چند سال بود ،
به فرانسه ؛ بکجا به آنها سمت ، حمل Emmeline با آنها.
به نظر می رسد خوب دومی موفق به کسب محبت از همسر اول از رگ ؛
و در مدت کوتاهی پس از ورود به بندر ، او همسرش شد.
جورج چهار سال در یک دانشگاه فرانسوی باقی ماند ، و اعمال خود را با
unintermitted تعصب ، به دست آمده آموزش بسیار کامل است.
مشکلات سیاسی در فرانسه ، در گذشته ، باعث شد خانواده دوباره به دنبال پناهندگی در این
کشور است.
احساسات و دیدگاه جورج ، به عنوان یک مرد تحصیل کرده ، ممکن است بهترین راه حل در نامه ای به بیان
یکی از دوستان او. "من احساس می کنم تا حدودی در از دست دادن ، به عنوان آینده من
درس می کند.
درست است که شما به من گفت ، من ممکن است در محافل سفید پوستان مخلوط کردن ، در
این کشور ، سایه من از رنگ است آنقدر کم است ، و از همسر و خانواده ام
کمیاب محسوس است.
خب ، شاید ، در انقیاد ، من ممکن است. اما راستش را بخواهید ، من هیچ مایل
به. همدردی من برای پدرم نیست
نژاد ، اما برای من مادر است.
به او بیش از یک سگ یا اسب خوب بود : به فقیر قلب شکسته مادر من بود
یک کودک ، و ، هر چند که من هرگز او را دیدم ، پس از فروش بی رحمانه که ما را از هم جدا ، تا او
مرده ، اما من می دانم که او همیشه مرا دوست صمیم قلب.
من آن را می دانم دل خود من است.
وقتی که من از همه رنج می برد ، او از من رنج اولیه خود ، از distresses فکر می کنم و
مبارزات از همسر قهرمانانه من ، خواهر من ، فروخته شده در نیواورلئان برده بازار --
هر چند من امیدوارم که به هیچ غیر مسیحی
احساسات ، با این حال من ممکن است برای گفت عذر من هیچ مایل به عبور
آمریکایی ، یا به شناسایی خودم با آنها.
"این را با ستم ، نژاد آفریقایی به بردگی گرفته شده است که من در بسیاری من کاربر به سایر نظرسنجی است ؛ و اگر من
آرزوی هر چیزی ، من خودم دو سایه تیره تر ، به جای یکی سبکتر آرزو.
"میل و آرزوی روح من است برای ملیت آفریقایی است.
من می خواهم از مردم است که باید ملموس ، وجود جداگانه خود را داشته باشند و که در آن هستم
من به دنبال آن؟
نه در Hayti ، برای در Hayti آنها تا به حال چیزی برای شروع با.
جریان بالاتر از فواره آن می تواند افزایش یابد.
نژاد که تشکیل شخصیت Haytiens فرسوده ، سست شد.
و ، البته ، موضوع نژاد خواهد بود قرن ها در حال افزایش به هر چیزی.
"از کجا ، و سپس ، باید خوب که نگاه میکنم؟
در سواحل آفریقا می بینم یک جمهوری -- جمهوری تشکیل شده از مردان را برداشت ، که توسط
انرژی و خود آموزش نیروی داشته باشد ، در بسیاری از موارد ، به صورت فردی ، خود را مطرح
بالاتر از شرایط برده داری.
پس از رفته از طریق یک مرحله مقدماتی از feebleness ، این جمهوری ، در گذشته ،
تبدیل شدن به یک ملت اذعان بر روی صورت از زمین ، -- اذعان هر دو فرانسه
و انگلستان است.
در آن جا این آرزوی من برای رفتن ، و مردم به خودم پیدا.
"من آگاه هستم ، در حال حاضر که من باید از همه شما علیه من داشته باشند ، اما ، قبل از اعتصاب ، شنیدن
من است.
در طول اقامت من در فرانسه ، من را به دنبال داشته ، با علاقه شدید ، تاریخ
مردم من در آمریکا.
من اشاره کرده اند که مبارزه بین colonizationist و طرفدار الغای برده داری ، و
دریافت برخی از برداشت ها ، به عنوان تماشاگر از راه دور ، که هرگز نمی توانست رخ داده است
به من به عنوان شرکت کنندگان است.
"من اجازه که ممکن است این لیبریا subserved همه انواع اهداف ، توسط شدن
بازی کردن ، در دست ستمگران ما ، بر علیه ما.
بدون شک این طرح شده اند ، مورد استفاده در روش های غیر قابل توجیه است ، به عنوان یک ابزار تعویق
رهایی ما. اما این سوال برای من وجود دارد و نه
خداوند بالاتر از طرح همه مرد؟
مه او را ندارد بیش از حد حکومت طرح خود را ، و برای ما یک ملت توسط آنها بنیان نهاد؟
"در این روزها ، به یک ملت در یک روز متولد شده است.
یک ملت شروع می شود ، در حال حاضر ، با همه مشکلات بزرگ زندگی جمهوریخواه و
تمدن به شکل دراورده شده به دست آن -- است نه کشف ، بلکه تنها به اعمال است.
اجازه بدهید به ما ، پس از آن ، همه را نگه دارید با هم ، با همه ممکن است به ما ، و ببینید که چه ما می توانیم با انجام
این سرمایه گذاری جدید و پر زرق و برق تمام قاره آفریقا باز می شود قبل از ما و ما
کودکان می باشد.
ملت ما باید جزر و مد از تمدن و مسیحیت در طول آن رول
سواحل ، گیاه و جمهوری توانا وجود دارد ، که در حال رشد با سرعت از گرمسیری
پوشش گیاهی ، باید برای تمام سنین آینده باشد.
"آیا شما بگویم که من در deserting برادران به بردگی گرفته شده من؟
من فکر می کنم نیست. اگر من به آنها یک ساعت ، یک لحظه از من را فراموش
زندگی ، بنابراین ممکن است خدا مرا فراموش کرده ام!
اما چه می توانم برای آنها انجام دهید ، در اینجا؟ آیا من می توانم شکستن زنجیره های خود را؟
نه ، نه به عنوان یک فرد ، اما ، بگذار بروم و به شکل بخشی از یک ملت ، که باید
صدا در شوراهای سازمان ملل ، و پس از آن ما می توانیم صحبت می کنند.
ملت حق دارد که برای این ادعا ، با تعرض و نکوهش گفتن ، التماس کردن و ارائه علت از آن
نژاد ، -- که یک فرد.
"اگر اروپا تا کنون تبدیل به یک شورای بزرگ -- کشورهای آزاد ، که من به خدا اعتماد آن خواهد شد ، --
اگر وجود دارد ، سرواژ ، و تمام نابرابری های ناعادلانه و ظالمانه اجتماعی ، انجام می شود
دور ، و اگر آنها به عنوان فرانسه و انگلستان
انجام داده اند ، اذعان موضع ما -- پس از آن ، در کنگره بزرگ سازمان ملل ، ما را
درخواست ما را ، و ارائه علت از نژاد ما را به بردگی گرفته شده و درد و رنج ، و آن
می تواند این باشد که آزاد ، امریکا و روشنفکر
خواهد شد و سپس تمایل به پاک کردن از سپر خود را که نوار شوم که
بی احترامی به او را در میان ملت ها ، و واقعا لعنت به او را به بردگی گرفته شده است.
"اما ، شما به من ، به نژاد ما حقوق برابر در جمهوری آمریکا امیختن
به عنوان ایرلندی ، آلمانی ، سوئدی. اعطا شده ، اند.
ما باید به صورت آزاد به ملاقات کرده و در امیختن -- برای افزایش ارزش های فردی ما ، بدون هیچ مشکلی
در نظر گرفتن کاست یا رنگ ، و آنها هستند که انکار ما این حق را نادرست به آنها
اصول خود استادانی برابری انسان است.
ما باید ، به ویژه ، اجازه داده شود در اینجا.
ما بیش از حقوق مردان مشترک است ؛ -- ما باید این ادعا از نژاد مجروح
برای جبران خسارت است.
اما ، پس من آن را می خواهم نه ، من می خواهم یک کشور ، یک ملت ، از خود من.
من فکر می کنم که نژاد آفریقایی تا به مختصات و در عین حال در گشوده می شود
با توجه به تمدن و مسیحیت ، که ، اگر نه با کسانی که از همان
انگلوساکسون ها ، ممکن است به اثبات می شود ، از نظر اخلاقی ، حتی یک نوع بالاتر.
"به نژاد انگلوساکسون شده است intrusted سرنوشت جهان ، در طول
دوره پیشگامان مبارزه و درگیری.
برای این مأموریت استرن ، انعطاف ناپذیر آن ، عناصر پر انرژی ، به خوبی به نحوی تنظیم شد ، اما ،
به عنوان یک مسیحی ، من برای دوره دیگری بوجود می آیند نگاه کنید.
در مرزهای خود اعتماد ما از موضع و تلاطم که در حال حاضر سازمان ملل را دچار تشنج ،
به امید من این است ، اما تولد چنگال یک ساعت از صلح و برادری جهانی است.
"من اعتماد که توسعه آفریقا این است که اساسا یک مسیحی.
اگر نه یک مسابقه غالب و فرمانده هستند ، حداقل ، با محبت ،
بزرگوار ، و آمرزنده است.
پس از در کوره از بی عدالتی و ظلم و ستم به نام شده است ، آنها نیاز به
پیوند نزدیک تر به قلب آنها که آموزه متعالی از عشق و بخشش ، از طریق
که به تنهایی آنها را به تسخیر ، که آن را
این است که ماموریت خود را به گسترش بیش از قاره آفریقا.
در خودم ، من اعتراف ، من برای این ضعیف -- نیمه پر خون در رگ های من است
داغ و شتابزده ساکسون ، اما من واعظ فصیح از انجیل را که تا کنون توسط من
جانبی را در فرد از همسر زیبای من.
وقتی که من پرسه زنان ، ظریفتر خود روح همیشه من گرداند ، نگه می دارد و در برابر چشمان من
تماس مسیحی و رسالت از نژاد ما.
به عنوان یک وطن پرست مسیحی ، به عنوان یک معلم مسیحیت ، من به کشور من ، -- من
انتخاب ، با شکوه آفریقا -- و به او ، در قلب من ، من گاهی اوقات اعمال آن پر زرق و برق
کلمات نبوت : "در حالی که تو hast شده است
رها و منفور ، به طوری که هیچ مردی رفت و از طریق تو ، من تو ابدی
تعالی ، لذت از چندین نسل! '
"شما به من علاقه مندان تماس بگیرید : شما به من که من آن را به خوبی در نظر گرفته نمی
آنچه من هستم انجام است. اما من در نظر گرفته شده است ، و شمارش
هزینه.
من به لیبریا ، نه به عنوان یک افسانه یونانی عاشقانه ، بلکه به عنوان زمینه کار.
من انتظار دارم به کار با هر دو دست ، -- به کار سخت ، به کار در برابر همه انواع
مشکلات و discouragements و کار می کنند تا از مرگ من.
این همان چیزی است که من برای رفتن ، و در این من کاملا مطمئن هستم من نا امید خواهد شد.
"هر آنچه که شما ممکن است از عزم من فکر می کنم ، من خود را از طلاق نیست
اعتماد به نفس ، و فکر می کنم که ، در هر چه من ، من با یک قلب به طور کامل به داده عمل می کنند من
مردم است.
"جورج هریس." جورج ، با همسرش ، فرزندان ، خواهر و
مادر ، برای آفریقا را آغاز کرده ، برخی از چند هفته پس از آن.
اگر ما اشتباه نیست ، جهان هنوز از او بشنود وجود دارد.
از شخصیت های دیگر ما هیچ چیز بسیار خاصی برای نوشتن ، به جز یک کلمه
مربوط به خانم Ophelia و درهم ، و فصل خداحافظی ، که ما باید وقف
به جورج شلبی.
دوشیزه Ophelia در زمان خانه درهم و ورمونت با او ، بسیار تعجب از قبر
بدن مشورتی آنها انگلند جدید به رسمیت می شناسد تحت اصطلاح "مردمی ما است."
برنز مینویسد : "ما ، در ابتدا ، فکر کردم آن علاوه بر فرد و غیر ضروری خود را به خوبی
استقرار داخلی آموزش دیده ، اما ، بنابراین کاملا کارآمد دوشیزه Ophelia در
تلاش با وجدان خود را به انجام وظیفه خود
توسط eleve او ، که کودک به سرعت در حال در فضل و موافق با خانواده بزرگ شد و
محله.
در سن حس زنانگی ، او را به درخواست خود او ، تعمید بود ، و یک عضو شد
کلیسای مسیحی در محل و هوش بسیار ، فعالیت و نشان داد
تعصب و غیرت ، و تمایل به انجام خوب در جهان ،
که او در آخرین توصیه شده بود ، تصویب کرد و به عنوان یک مبلغ را به یکی از
ایستگاه در آفریقا ، و ما شنیده ام که فعالیت های مشابه و نبوغ است که ، هنگامی که
یک کودک ، او را تا چند شکلی و بی قراری
در تحولات خود ، در حال حاضر استخدام در یک شیوه ای امن تر و wholesomer ، در تدریس
کودکان از کشور خودش.
PS -- این رضایت به برخی از مادر ، همچنین ، به دولت ، که برخی از
سوالات ، که با پای پیاده توسط مادام د Thoux تعیین می کنند ، اخیرا منجر به
کشف پسر Cassy.
مرد جوان از انرژی بودن ، او تا به حال فرار ، چند سال قبل از مادر او ،
شده است و توسط دوستان از مظلوم در شمال دریافت آموزش.
او به زودی از خانواده اش به آفریقا را دنبال کنید.