Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل XXV
کلر ، بی قراری ، به هنگام غروب رفت که شب خود جلب کرد ، او که او را به دست آورده بود
نیاز به اتاق او بازنشسته شده است. شب به شرجی به عنوان روز بود.
هیچ خنکی پس از تاریک مگر اینکه بر روی چمن وجود داشت.
جاده ها ، مسیرها ، باغ ، خانه ، جبهه ، بارتون ، دیواره های گرم بودند به عنوان کانونهای و
بازتاب درجه حرارت نیم روز را به صورت noctambulist.
او در دروازه شرقی لبنی حیاط نشسته ، و می دانست که چه چیزی نیست به خود فکر می کنم.
احساس در واقع خفه کرده بود قضاوت آن روز است.
از آنجا که در آغوش ناگهانی ، سه ساعت قبل از ، تواین از هم جدا نگه داشته بود.
او stilled به نظر می رسید ، تقریبا احساس خطر ، در آنچه اتفاق افتاده ، در حالی که تازگی ،
unpremeditation ، تسلط شرایط او را disquieted -- تپنده ، به غور و تعمق
که او بود.
او به سختی می تواند روابط واقعی خود را به یکدیگر هنوز تحقق بخشد ، و آنچه
تحمل متقابل آنها باید قبل از احزاب سوم از انجا ببعد باشد.
فرشته به عنوان دانش آموز در این ایده را به این لبنی آمده است که وجود به طور موقت خود را در اینجا
بود merest قسمت در زندگی خود ، به زودی از طریق گذشت و زود فراموش شده ، او
به عنوان یک مکان که از آن به عنوان از می آیند
آلاچیق به نمایش او با آرامش می تواند جهان جذب بدون مشاهده ، و
apostrophizing آن با والت ویتمن --
جمعیت مردان و زنان attired در لباس معمول ، چگونه کنجکاو شما به من! --
-- حل و فصل پس از طرح برای غوطه وری در به آن جهان نو.
اما ناگهان ، وارد صحنه جذب شده بود اینجا.
چه جهان جاذب شده بود به بیرونی غیر گنگ ، حل شده بود
نشان می دهد ، در حالی که در اینجا ، در این مکان به ظاهر کم نور و unimpassioned ، تازگی بود
volcanically آغاز شده ، آن را به عنوان تا به حال برای او ، هرگز ، آغاز شده تا جاهای دیگر.
هر پنجره خانه باز بودن ، کلر می تواند در سراسر حیاط را بشنود هر بی اهمیت
صدای خانوار بازنشسته.
خانه لبنی ، بنابراین فروتن ، بسیار ناچیز است ، بنابراین صرفا به او محل
محدود اقامت موقت که او تا به حال از اهمیت کافی تا کنون هرگز تلقی
به عنوان یک شی از هر reconnoitred
هر چه کیفیت در چشم انداز ؛ آنچه در آن بود در حال حاضر؟
سالمندان و lichened gables آجر تنفس چهارم "بمانید!"
پنجره لبخند زد ، درب coaxed و beckoned ، خزنده سردرپیش کنفدراسیون.
شخصیت در درون آن بود که تا کنون گسترده در نفوذ خود را به عنوان به گسترش و ایجاد
آجر ، ملات ، و ضربان آویزانی کل آسمان با حساسیت سوزش.
کسی این شخصیت توانا؟
شیرو فروش زن است. شگفت انگیز بود ، در واقع ، برای پیدا کردن چه عالی
توجه به زندگی لبنی مبهم تا به حال به او تبدیل شده.
و اگر چه عشق جدید برگزار می شود تا حدی مسئول این ، آن را صرفا نه چندان.
بسیاری علاوه بر فرشته آموخته اند که قدر زندگی خود را به عنوان
جابجایی های خارجی ، اما به عنوان تجربه ذهنی خود را.
دهقانان تحت نفوذ قرار گیرنده منجر بزرگتر ، فولر ، زندگی چشمگیر تر از
پادشاه پوست کلفت.
به دنبال در آن در نتیجه ، او متوجه شد که زندگی به همان بزرگی در اینجا به عنوان دیده می شود
جای دیگر.
کلر با وجود زندقه ، گسلها ، و نقاط ضعف خود ، انسان با
وجدان.
هیچ موجودی ناچیز به تس بود به اسباب بازی با اخراج ، اما یک زن در زندگی او
ارزشمند زندگی -- زندگی که به خودش که تحمل و یا لذت می برد آن را به عنوان بزرگ ، صاحب
بعد به عنوان زندگی mightiest به خود است.
بر احساس خود را به تمام جهان وابسته به تس ، از طریق وجود او همه
او را همکار موجودات وجود داشته است ، به او است.
جهان به خودی خود تنها به برای تس در روز خاص در آمد
سال خاص که در آن او متولد شد.
این آگاهی که بر اساس آن او تا به حال نفوذ فرصت تک بود
وجود vouchsafed تا کنون به علت unsympathetic اول تس -- او همه او را
هر و تنها شانس.
پس چگونه باید او را بر او را به عنوان نتیجه کمتر تر از خودش نگاه ؛ به عنوان زیبا
بازیچه قرار دادن به نوازش و خسته از رشد ، و در بزرگترین جدیت با معامله نیست
محبت که او می دانست که او تا به حال
بیدار در او را -- تا مشتاق و غیره تحت نفوذ قرار گیرنده او به عنوان تحت او بود
رزرو -- به منظور است که آن را ممکن است تقلا کردن و خراب کردن او؟
برای مواجهه با روزانه خود را در شیوه ای عادت کرده اند خواهد بود برای توسعه آنچه آغاز شده بود.
زندگی در چنین روابط نزدیک ، برای دیدار به معنای سقوط به عطوفت ، گوشت و
خون می تواند مقاومت در برابر آن و داشتن بدون هیچ نتیجه گیری به عنوان به موضوع وارد شده
چنین گرایش ، او تصمیم گرفت برای برگزاری دور
برای حال حاضر از مشاغل است که در آن آنها خواهد بود دو طرف درگیر.
در عین حال آسیب انجام کوچک بود. اما این کار آسانی نیست به انجام
قطعنامه هرگز به او نزدیک.
او نسبت به خود را توسط هر واقع در دبی سرشار از نبض خود را هدایت می شود.
او فکر کرد که او را بروید و ببینید که دوستان خود. این ممکن است ممکن است صدای آنها را بر
این.
در کمتر از پنج ماه دوره خود را در اینجا می توانست به پایان رسید ، و پس از چند
ماه های اضافی صرف بر مزارع دیگر او خواهد بود به طور کامل در بخش کشاورزی مجهز
دانش و در یک موقعیت برای شروع بر روی حساب خود را.
یک کشاورز می خواهید یک همسر ، و باید همسر یک کشاورز می تواند نقاشی اتاق به موم
شکل ، و یا یک زن که درک کشاورزی؟
صرف نظر از پاسخ خشنود شده توسط سکوت به او بازگشت ، او را حل کرده
برای رفتن به سفر خود.
یک روز صبح زمانی که آنها به صبحانه در لبنی Talbothays نشست برخی از خدمتکار مشاهده که
او هر چیزی از آقای کلر دیده می شود آن روز است.
"O نه ، گفت :" شیر فروش کریک.
"آقای کلر hwome به Emminster رفته به صرف چند روز WI" قوم و خویشان او. "
برای چهار آنهایی مهیجی که در اطراف جدول آفتاب صبح در رفت
سکته مغزی ، و پرندگان گنگ آهنگ خود را.
اما نه دختر توسط کلمه یا ژست سفیدی خود را نشان داد.
"او به سمت پایان وقت خود WI' من "، افزود : شیر فروش ، با
خلط که ناخودآگاه بی رحمانه بود. "و بنابراین گمان می کنم به او آغاز شده است برای دیدن در مورد
برنامه های او جای دیگر است. "
چه مدت است او را به جایی باقی ماندن در اینجا پرسید : "Izz Huett ، تنها از دل تنگی
دسته زده است که می تواند صدای خود را با سوال اعتماد.
دیگر منتظر جواب شیر فروش که اگر جان خود را بر آن آویزان ؛ Retty ، با
جدا لب ، زل زده بر روی رومیزی ، ماریان با استفاده از گرما افزوده شده به قرمزی او ، تس
ضربان دار و در سکوی.
"خوب ، من نمی تواند ذهن روز دقیق و بدون نگاه کردن به کتاب های من یادداشت ، پاسخ داد :"
کریک ، با همان لاقیدی غیر قابل تحمل است. "و حتی که ممکن است تغییر داده می شوند کمی.
او در جایی باقی ماندن کمی تمرین در خارج از زایمان در نی حیاط ، برای برخی از.
او آویزان تا پایان سال باید بگویم. "
چهار ماه و یا پس از شکنجه اکستازی در جامعه خود را -- از "لذت girdled مورد
با درد. پس از آن سیاهی از نگفتنی
شب است.
در این لحظه فرشته صبح کلر سوار در امتداد یک خط باریک در ده مایل بود
دور از breakfasters ، در جهت از محل اقامت خلیفه پدرش در
Emminster ، حمل ، و همچنین او می تواند ،
یک سبد کوچک است که شامل برخی از پودینگ سیاه و سفید و یک بطری از مید ارسال شده توسط خانم
کریک ، با جهات نوع خود ، به پدر و مادرش.
قبل از او خط سفید کشیده و چشمان او بر آن بودند ، اما آنها
خیره به در سال آینده ، و نه در خط.
او را دوست داشت ، باید او را به او ازدواج؟
جرات او با او ازدواج؟ چه مادر و برادران خود را می گویند؟
چه به خود او می گویند چند سال پس از حادثه؟
که بر که آیا میکروب ها از لایه زیرین رفاقت سرسخت موقت بستگی دارد
احساسات ، یا اینکه شادی مبنی بر لذات جسمانی را به شکل او را تنها بودند ، با هیچ شالوده
everlastingness.
پدرش تپه احاطه شده کمی شهر ، خانواده سلطنتی تودور در برج کلیسا سنگ قرمز ،
انبوه درختان در نزدیکی محل اقامت خلیفه ، آمد در را به نمایش در زیر او ، و او سوار
پایین به سمت دروازه به خوبی شناخته شده است.
ریخته گری یک نگاه در جهت کلیسا قبل از ورود به خانه اش ، او مشهود
توسط درب اتاق دعا ایستاده گروهی از دختران ، سن بین دوازده و شانزده ،
ظاهرا منتظر ورود برخی از
یکی دیگر ، که در یک لحظه تبدیل شد به قابل مشاهده ، یک شخصیت تا حدودی بالاتر از مدرسه
دختران ، پوشیدن کلاه گسترده brimmed و بسیار رسمی قمیص صبح لباس شب ، با
چند کتاب در دست او است.
کلر او را به خوبی می دانستند. او نمی تواند مطمئن باشید که او او را مشاهده ؛
او امیدوار است او ، نه ، تا که به ارائه آن را غیر ضروری است که او باید برود و صحبت به
، موجودی خود را منزه از گناه که او بود.
بی میلی مسحور کننده او را خوش آمد می گوید ، او تصمیم می گیرید که او تا به حال او را ندیده است.
بانوی جوان خانم مرسی و شعار می داد تنها دختر همسایه پدرش و بود
دوست ، آنها امید آرام پدر و مادر خود را که او ممکن است سه شنبه روزی بود.
او بزرگ در Antinomianism و کلاس های کتاب مقدس ، بود ، و به سادگی رفتن به برگزاری
کلاس در حال حاضر.
ذهن کلر ، تابستان مهیجی ارگنکن heathens در واله متغیر پرواز ،
چهره گلگون خود دادگاه را با وصله گاو مدفوع و به یکی از ترین مهیجی
از همه آنها را.
این ضربه از لحظه ای که او را به Emminster به صدای یورتمه رفتن اسب حل و فصل شد ، و
از این رو به حال نوشته شده است به مطلع کردن مادر و پدرش ، با هدف ، با این حال ، برای رسیدن به
در مورد ساعت صبحانه ، قبل از آنها
باید به وظایف بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا خود رفته است.
او کمی دیر بود ، و آنها در حال حاضر نشسته بودند را به وعده غذایی صبح است.
گروه در جدول شروع به پریدن کرد تا به او خوش آمد به او وارد است.
آنها پدر و مادرش ، برادر او فلیکس کشیش را -- در یک معاون کشیش بخش
شهر در استان مجاور ، برای داخل از دو هفته به خانه -- و دیگر خود را
برادر ، Cuthbert کشیش ،
محقق کلاسیک ، و عضو و رئیس کالج او را ، از کمبریج برای
تعطیلات طولانی.
مادر او به ظاهر در یک کلاه نقاب دار و عینک نقره ، و پدر خود را نگاه آنچه در
واقع بود -- با جدیت تمام ، مرد از ترس خدا ، تا حدودی بی ثمر در سال حدود شصت و پنج ،
صورت رنگ پریده خود را با فکر و هدف به انتظارنشسته بودند.
بر سر آنان آویزان تصویر خواهر فرشته ، فرزند ارشد خانواده ،
شانزده سال او ارشد ، که یک مبلغ ازدواج کرده بود و به آفریقا رفته.
قدیمی کلر آقای روحانی از یک نوع که طی بیست سال گذشته ، بود
و نزدیک از زندگی معاصر کاهش یافته است.
از تبار روحانی در خط مستقیم از Wycliff ، هاس ، لوتر ، کالوین ؛
انجیلی پروتستان های انجیلی ، Conversionist ، انسان را وابسته به پاپ
سادگی در زندگی و فکر ، او را در حال
جوانان خام خود را تا ذهن خود را یک بار برای همه در سوالات عمیق تر از وجود و
اعتراف بدون استدلال بیشتر در مورد آنها از ان وقت.
او حتی توسط کسانی که از تاریخ خود و مدرسه خود را از فکر کردن به عنوان افراطی را در نظر گرفته شد ؛
در حالی که ، از سوی دیگر ، کسانی که کاملا به او مخالف بودند ناخواسته به برنده
تحسین برای همه نظم و دقت خود ، و برای
قدرت قابل توجه او در رد تمام سوال به عنوان اصول در نشان داد
انرژی خود را برای اعمال آنها.
او عاشق پل قوزک پا ، دوست سنت جان ، متنفر سنت جیمز تا آنجا که او جرأت و
در نظر گرفته با احساسات مخلوط تیموتی ، تیتوس ، و فیلمون.
عهد جدید کمتر Christiad سپس Pauliad به هوش او بود -- کمتر
استدلال از مسمومیت.
مرام و منش او از جبر چنین بود که آن را تقریبا به یک معاون بالغ ، و کاملا
در سمت منفی آن مبلغ ، به فلسفه renunciative که تا به حال
cousinship با شوپنهاور و Leopardi.
او نفرت شلیک توپ و موضوع ، سوگند یاد شده توسط در مقالات ، و تلقی خود را سازگار
از طریق تمام رده -- که در راه او ممکن شده اند.
یک چیز او قطعا بود -- صادق است.
برای لذت زیبایی شناختی ، مبنی بر لذات جسمانی ، بت پرست و در زندگی طبیعی و زنیت با شکوه است که
فرشته پسرش به حال به تازگی تجربه در واله متغیر ، خلق و خوی او می شده اند
در درجه بالایی فاقد تمایل ، به حال او
یا توسط پرس و جو و یا تخیل قادر به دستگیری آن بوده است.
هنگامی که بر فرشته هم آنقدر تیره بخت به عنوان به پدرش می گویند ، در یک لحظه
سوزش ، که ممکن است منجر به مراتب بهتر برای بشر اگر یونان بوده است.
منبع از دین مدرن
تمدن و فلسطین نیست ؛ و غم و اندوه پدر خود را که خالی بود
توضیح که نمی توانستند درک کنند که ممکن است بخشی از یک هزارم وجود دارد در خفا انجام دادن
حقیقت ، بسیار کمتر حقیقت نیمی یا تمام حقیقت را در چنین گزاره است.
او به سادگی austerely در فرشته تا مدتی پس از موعظه است.
اما مهربانی قلب او چنان بود که او برای مدت طولانی هر چیزی هرگز ابراز تنفر و
استقبال فرزند خود را به روز با یک لبخند که به صراحت به عنوان یک کودک شیرین بود.
فرشته شنبه و مکان مانند خانه احساس ، در عین حال او بسیار به عنوان قبلا
احساس خود را یکی از خانواده جمع آوری وجود دارد.
هر بار که او بازگشت اینطرفی ، او آگاهانه از این واگرایی بود ، و از او
آخرین محل اقامت خلیفه در زندگی مشترک آن را حتی بیشتر و مجزا خارجی خود را به رشد کرده بود
خود را از حد معمول است.
آرمان متعالی آن -- هنوز هم ناخودآگاه بر اساس این دیدگاه دارای مرکزی در زمین
از چیزها ، zenithal بهشت ، جهنم nadiral -- به عنوان عامل خارجی را به خود بودند اگر آنها به عنوان
رویاهای از مردم در سیاره ای دیگر شده بود.
Latterly او زندگی تنها دیده بود ، احساس تنها نبض پرشور بزرگ وجود ،
unwarped ، uncontorted ، با قدرتی نامحدود توسط آن دسته از اعتقادات که futilely به تلاش
بررسی آنچه عقل خواهد بود محتوا برای تنظیم.
در سهم خود آنها را دیدم تفاوت زیادی در او ، واگرایی رو به رشد از فرشته
کلر از بار سابق.
عمدتا تفاوت در شیوه ای خود را که آنها متوجه شده فقط در حال حاضر ، به ویژه
برادرانش.
او به مانند یک کشاورز به رفتار او پرت پاهای خود را در مورد عضلات او
چهره بیشتر بیانگر رشد کرده بود ، چشمان او نگاه اطلاعات به همان اندازه به عنوان زبان خود را
صحبت می کرد ، و بیشتر.
نحوه دانشمند تقریبا ناپدید شده بود ، هنوز هم بیشتر و نحوه
نقاشی اتاق مرد جوان.
ایرادگیر می گفت که او فرهنگ از دست داده بود ، و کوته فکر که او تبدیل شده بود
درشت.
چنین سرایت از یاران domiciliary با پوره Talbothays بود و
swains.
او بعد از صبحانه با دو برادر ، غیر انجیلی ، به خوبی تحصیل کرده راه می رفت ،
سالن مشخص شده مردان جوان ، درست به دور افتاده فیبر خود ، از جمله مدل های غیر قابل سرزنش
به سالانه تبدیل می شوند توسط ماشین تراش از شهریه سیستماتیک است.
آنها هر دو تا حدی کوته بینانه ، و هنگامی که آن را سفارشی به پوشیدن تنها
عینک و نخ عینک عینک تک رشته ای و زمانی که آن را سفارشی بود
به پوشیدن یک لیوان دو عینک دو
شیشه ، هنگامی که آن را سفارشی بود برای پوشیدن عینک عینک عینک
سر راست ، بدون اشاره به انواع خاصی از نقص در خود
بینایی است.
هنگامی که وردزورث بر مسند نشانده آنها انجام نسخه جیب ، و هنگامی که شلی بود
belittled آنها اجازه داد او را به رشد گرد و خاکی بر روی قفسه های خود را.
هنگامی که خانواده مقدس Correggio تحسین بودند ، آنها را تحسین مقدس Correggio
خانواده ، زمانی که او در نفع Velasquez را تقبیح شد ، آنها sedulously دنبال کت و شلوار
بدون هیچ گونه اعتراض شخصی.
اگر این دو متوجه ineptness اجتماعی رو به رشد فرشته ، او متوجه رو به رشد خود روانی
محدودیت. فلیکس تمام کلیسای. Cuthbert به نظر می رسید به او
تمام کالج.
شورای کلیسایی وابسته به قلمرو اسقف او و ملاقاتها mainsprings از جهان را به یکی شدند ؛
کمبریج به طرف دیگر.
هر برادر صراحت به رسمیت شناخته شده بودند که نمره چند بی اهمیت از میلیون ها نفر از وجود دارد
غیر خودی در جامعه متمدن ، افراد بودند که دانشگاه نه مردان و نه کلیسا ؛
اما آنها شد و به تحمل و نه بازشناخت و با احترام است.
آنها هر دو پسر وظیفه شناس و متوجه شدند و به طور منظم در بازدیدکننده داشته است خود را به
پدر و مادر.
فلیکس ، اگر چه شاخه ای از یک نقطه اخیر به مراتب بیشتر در تفویض اختیارات الهیات و معارف اسلامی
از پدرش بود ، کمتر خود را فدا کردن و بی غرض.
تحمل بیشتری نسبت به پدر خود را از افکار متناقض ، در جنبه های آن به عنوان یک
خطر به دارنده آن ، او کمتر از پدرش آماده آن را به عنوان جزئی به عفو
آموزش خود او.
Cuthbert ، پس از کل بود ، آزاد مزاج تر ، هر چند با بیشتر
ظرافت ، او تا به حال قلب نه چندان.
همانطور که آنها در امتداد احساس سابق فرشته تپه احیا در او راه می رفت -- که
هر آنچه که مزایای خود را دارند در مقایسه با خودش ، نه دیدم و یا مجموعه ای چهارم زندگی
چنان که واقعا بود زندگی می کردند.
شاید با بسیاری از مردان ، فرصت های خود را از مشاهدات نه چندان
به عنوان فرصت های خود را از بیان خوب است.
نه مفهوم کافی از نیروهای پیچیده در محل کار در خارج از
صاف و جریان ملایم که در آن آنها و همکاران خود را شناور.
نه شاهد تفاوت بین حقیقت و حقیقت جهانی که آنچه
دنیای درونی خود را در دادرسی روحانی و دانشگاهی گفت : کاملا متفاوت بود
چیزی از جهان بیرونی بود فکر.
"گمان می کنم آن است که در حال حاضر ، کشاورزی و یا هیچ چیز را برای شما هموطنان عزیز من ،" فلیکس بود گفت ،
در میان چیزهای دیگر ، به جوانترین برادرش ، او را از طریق او نگاه
عینک در زمینه های دور را با ریاضت غمگین.
و ، بنابراین ، ما باید بهترین ها را از آن را.
اما من شما را لابه کردن به تلاش برای حفظ تا آنجا که ممکن است در تماس با اخلاقی
آرمان.
کشاورزی ارگانیک ، البته ، به معنای roughing آن خارج ، اما تفکر بالا ممکن است با
زندگی ساده ، با این وجود است. "" البته ممکن است ، گفت : «فرشته.
"نشان داد که نوزده صد سال پیش -- اگر من ممکن است تجاوز بر دامنه شما
کمی؟
چرا باید به شما فکر می کنم ، فلیکس ، که من به احتمال زیاد به قطره تفکر بالا من و من
آرمان اخلاقی چیست؟ "
"خب ، من از لحن نامه شما و مکالمه ما خیالی -- آن ممکن است
فانتزی فقط -- است که شما به نوعی از دست دادن و درک عقلانی.
آیا این نیست که شما رخ داد ، Cuthbert؟ "
"در حال حاضر ، فلیکس ،" فرشته با خشگی گفت : "ما دوستان بسیار خوب ، شما می دانید هر کدام از ما
treading اختصاص داده ما محافل ، اما اگر آن را به درک روشنفکری می آید ، من به شما فکر می کنید ،
به عنوان متعصب رضایت ، بهتر ترک بود
معدن ، به تنهایی ، و پرس و جو در آنچه از مال شما تبدیل شده است. "
آنها بازگشت پایین تپه به شام ، که در هر زمان که در آن ثابت شده بود خود را
پدر و مادر صبح کار در بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا معمولا به این نتیجه رسیدند.
سهولت به عنوان تماس گیرنده بعد از ظهر در نظر گرفته شده ، آخرین چیزی که برای ورود به
در نظر گرفتن بدون خود خواهی آقای و خانم کلر ، هر چند سه پسر
به اندازه کافی هماهنگ در این موضوع را به
آرزو می کنم که پدر و مادر خود را کمی به مفاهیم مدرن مطابقت داشته باشد.
پیاده روی آنها را گرسنه ، فرشته را به طور خاص ، که در حال حاضر یک مرد در فضای باز ساخته شده بود ،
عادت به inemptae dapes شدید از لبنیات فروش تا حدودی درشت مملو از
جدول.
اما هیچ یک از افراد مسن ، وارد آنجا شده بودند و آن را تا پسر بودند تقریبا
خسته از انتظار که پدر و مادر خود وارد است.
جفت خود انکار در coaxing اشتهای برخی از بیمار خود را اشغال شده بود
parishioners ، آنها ، تا حدودی متناقض ، سعی در زندان
گوشت ، اشتهای خود را کاملا فراموش کرده است.
خانواده نشسته به پایین جدول و یک وعده غذایی با صرفه viands سرد قبل از رسوب داده شد
آنها.
فرشته نگاه دور برای سیاه و سفید ، پودینگ خانم کریک ، که او را به هدایت بود
سادگی کبابی به عنوان آنها را در لبنی ، و او که پدرش آرزو
و مادر به قدر دانی savors شگفت انگیزی گیاهی بسیار که او خود را.
"آه! شما به دنبال پودینگ سیاه و سفید ، پسر عزیز من ، "مشاهده شده است کلر
مادر است.
"اما من مطمئن هستم شما نمی خواهد ذهن انجام بدون آنها به عنوان من مطمئن هستم پدر شما و من
باید زمانی که شما می دانید دلیل.
من به او پیشنهاد کرد که ما باید حال حاضر نوع خانم کریک به کودکان از
مردی که می تواند هیچ چیز فقط در حال حاضر درآمد به دلیل حملات خود را از هذیان خمری ، و او
توافق کرده اند که این امر می تواند لذت بزرگ به آنها ؛ بنابراین ما ".
"البته ، گفت :" فرشته خوش ، به دنبال دور برای مید.
"من پیدا کردم مید بسیار الکلی ،" ادامه داد مادرش ، که آن را کاملا
نالایق برای استفاده به عنوان یک نوشیدنی ، بلکه به عنوان با ارزش به عنوان رم یا براندی در شرایط اضطراری ؛
بنابراین من آن را در طب ، گنجه من قرار داده است. "
"ما ارواح را در این جدول نوشیدن هرگز ، در اصل ،" افزود : پدرش.
"اما آنچه باید بگویم همسر شیر فروش گفت :" فرشته.
«حقیقت این ، البته ، گفت :" پدر او است.
"من ترجیح می خواستم به ما لذت می برد مید و پودینگ سیاه و سفید بسیار.
او یک نوع ، مرتب کردن نشاط بدن است ، و مطمئن از من بپرسید ، به طور مستقیم من بازگشت است. "
"شما می توانید ، و نه اگر ما نداشت ،" آقای کلر پاسخ lucidly.
آه -- نه ، هر چند که مید قطره بسیار دائم الخمر بودن بود. "
"چی؟" گفت Cuthbert و فلیکس هر دو.
پاسخ فرشته : : : "آه --'tis بیان استفاده می کنند در Talbothays "، فروتن است.
او احساس کردند که پدر و مادر خود را درست در عمل خود را در صورت اشتباه در می خواهید خود را از
احساسات ، و گفت : نه بیشتر.